English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
cross-ply tyre لایهعرضیلاستیک
Other Matches
tyre لاستیک
tyre دوره چرخ
tyre لاستیک چرخ
tyre تایر
tyre لاستیک اتومبیل
spare tyre لاستیک زاپاس
tyre pump پمپتایر
tyre valve ذریچهلاستیک
Would you change the tyre please? آیا ممکن است لطفا لاستیک را عوض کنید؟
tyre inflator پنچرگیری
I've a flat tyre. یک طایر اتومبیلم پنچر شده است.
radial tyre لاستیکشعاعی
Please check the spear tyre, too. لطفا تایر زاپاس را هم کنترل کنید.
The tyre is punctured (flat). لاستیک سوراخ شده
to have a flat tire [tyre] پنچر بودن [لاستیک اتومبیل ]
Could you check the tyre pressure? آیا ممکن است باد تایر را کنترل کنید؟
flat tyre [British] چرخ پنچر
solid rubber tyre لاستیککائوچوییسفت
inflated guiding tyre مسطحراهنما
car tyre [British] چرخ ماشین
inflated guiding tyre لاستیک
car tyre [British] تایر ماشین
inflated carrying tyre لاستیکعاجدار
The car has a flat tyre. باد یکی از لاستیکها ی اتومبیل خالی شده
belted radial tyre تایرباتسمهشعاعی
cross way=cross road چهارراه
cross قلم کشیدن بروی
cross خلاف میل کسی رفتار کردن
cross خط بطلان کشیدن بر
cross پیوندزدن کج خلقی کردن
cross دورگه کردن
cross گذشتن
cross عبوردادن
cross مصادف شدن با
cross روبروشدن قطع کردن
cross تقاطع
cross عبور کردن
cross تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
cross حدوسط ممزوج
st.g's cross چلیپایی که ازدوخطقرمزدرست شده باشد
cross (something) out <idiom> حذف کردن یاخط کشیدن روی چیزی
cross tell خبر دادن
cross tell پخش اخبار به طور عرضی توزیع اخبار دریک سطح فرماندهی
to take the cross صلیب بدوش گرفتن
to cross self با گذاردن انگشت برپیشانی ودوطرف بدن نشان صلیب
cross قطع کردن متقاطع کردن
cross حرکت سمتی
cross سانتر کردن
cross ضربه هوک پس از ضربه حریف
cross متقاطع
cross عرضی
cross پیوندی
on the cross بطوراریب
cross نادرستی
cross اختلاف مرافعه
cross دورگه
cross تقلب
to be cross about something دلخور بودن از چیزی
cross over درو از عقب
cross over همگذری
cross علامت ضربدر در نقشه کشی
cross صلیب
cross خاج
cross چلیپا
cross علامت ضربدر یاباضافه
cross out قلم زدن
cross thrust تراست ناخالص
cross talk تداخل صحبت
cross talk تداخل صدا
cross over point نقطه همگذری
cross talk تداخل صدا در اثرنزدیکی دو فرستنده
cross talk القاء
cross slide کشوی لغزنده عرضی
cross stay تقویت صلیبی
cross stay بست چلیپا
cross stitch بخیه دوزی بچپ وراست
cross stroke فشار روی پا برای ازدیادسرعت یا چرخش
cross support نگهداشتن بدن بحالت صلیب
cross swords دست و پنجه نرم کردن
cross talk تداخل صداها در تلفن
cross tip پیچ گوشتی چهارسو چارشاخه
cross or pile شیر یا خط
cross weight وزن ناخالص
cross magnetizing میدان مغناطیسی متقابل
cross wind باد جانبی
cross wires سیمهای متقاطع
cross wise صلیب وار
cross wise چلیپایی ضربدری
cross word جدول معمائی
cross word جدول لغز
cross member عضو ساختمانی برای اتصال دو ستون طولی هواپیما یاقطعات طولی دیگر
cross wall دیوار پلهای عرضی
cross wall دیوار همبر
cross trail جاده عرضی
cross trail جاده سرتاسری عرضی در منطقه
cross modulation مدولاسیون ناخواسته که ازیک کاریر به کاریر دیگر درهمان گیرنده تاثیر میگذارد
cross traverse تراورس عرضی
cross tree رابط عرضی دکلها
cross validation وارسی اعتبار
cross vault طاق چهاربخش
cross voting رای دادن دوطرف مخالف برای همدیگر
cyclo cross مسابقه دوچرخه درمسیرهای شیبدار و ناهموار
cross servicing خدمات جنبی یا جانبی خدمات چند جانبه
cross section سطح مقطع موثر
cross section برش عرضی
cross products حاصلضرب ضربدری
cross purpose قصد مغایر
cross purpose قصد متقابل
cross question استنطاق
cross question بازجویی
cross question سئوال بطریق استنطاق
cross reaction سطح مقطع
cross refer از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
cross road چهارراه
cross road تقاطع جاده
cross road محل تقاطع دو جاده چهارراه
cross roads تقاطع با زاویه قایم چهارراه راست
cross roads همبر راست گوشه
cross roll نورد عرضی
cross section مقطع عرضی
cross section سطح مقطع
cross section نیمرخ عرضی
cross section نیمرخ پهنا مقطع موثر
cross over point نقطه تقاطع مسیر رژه
cross over point نقطه الحاق مسیرها
cross peaks پیکهای چلیپایی
cross piece تیر عرضی
cross plane رنده کردن
cross pointing ارایش طنابهای اطراف ناو یااستنچی
cross polinize بطورمصنوعی گرده افشانی کردن لقاح
cross section سطح مقطع عرضی
cross section رویه برش
cross pollinate بطورمصنوعی گرده افشانی کردن لقاح
cross section مقطع
cross pollination گرده افشانی از گلی بگل دیگر
cross section برش متقاطع نمونه یا حد وسط
geneva cross صلیب سرخ
cross-aisle [گوشواره عرضی کلیسا]
cross-banded [روکشی با تارهای عمود]
cross-beam تیر افقی
cross-bond آجرچینی فلمنگی
cross-brace بادبند چپ و راست
cross-doomed کلیسای گنبددار
cross-church کلیسای صلیبی
cross-gable [سه گوشی کنار شیروانی عرضی]
Celtic cross [چلیپا سنگی تاریخی سلتی]
To cross out . To strike off. خط زدن
at cross purposes <idiom> راه خطا واشتباه
cross a bridge before one comes to it <idiom> درمورد مشکلی قبل از حادثه فکرکردن
cross one's mind <idiom> فکرکردن
criss-cross همبر
double-cross <idiom> گول زدن
cross-rib دنده ی قوس
Cross your heart! <idiom> راستگو باش ! [صادقانه بگو!]
cross-in-square [کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
cross-quarter [آرایش گل چهار برگی]
cross that bridge when you come to it <idiom> [به حل یک مشکل زمانی اقدام کن که لازم باشه و نه قبلش]
Don't be cross with me. از من دلخور نباش.
cross product ضرب خارجی [ریاضی]
cross product ضرب برداری [ریاضی]
Latin cross صلیب رومی
Lantern-cross صلیب سنگی
cross-rail اسکلت چوبی
cross-springer [دنده اریب در طاق]
cross-tree [رابط عرضی دکلها]
cross-vault طاق چهار بخش
cross-window [پنجره ای با جرز عمودی میان قسمت هایش به شکل صلیب]
cross-wing [بال های پیوسته در تالار خانه های قرون وسطایی]
dedication cross صلیب مقدس
high cross [صلیب سنگی دوره آنگلوساکسون]
She is cross eyed. چپ چشم است ( لوچ )
cross-purposes عدم تفاهم
cross-Channel برقراریارتباطومسافرت از کانال
soiuthern cross صلیب جنوب
soiuthern cross چهارستاره درخشان نیمکره جنوبی
southern cross crux
southern cross صلیب جنوبی
southern cross چلیپا
swinging cross کوته مداری وزشی
to cross the styx مردن
to cross the arms دست بسینه گذاشتن
sign of the cross علامت صلیب
roman cross حرکت صلیبی
invention of the cross جشن یافتن صلیب
inverted cross بالانس صلیب
line cross تقاطع خط
maltese cross صلیب
moto cross مسابقه موتورسیکلت رانی درمسیر خاکی محدود تپه و پیچ جاده و پرش در دو بخش 03یا 54 دقیقه
olympic cross صلیب المپیک
pectoral cross چلیپایی روی سینه
pectoral cross صلیب سینه
trolley cross over صلیب ترن برقی
victoria cross صلیب ویکتوریا
criss-cross بهطور متقاطع حرکت کردن
criss-cross کج
criss-cross یکوری
criss-cross به طور ضربدر
cross handle ضامنضربدری
cross rail نردهمیانی
cross stitches کوکضربدری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com