Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
dead bowl area
منطقهاوتتوپبولینگ
Other Matches
dead area
منطقه بیروح
dead area
زاویه بیروح
bowl
کاسه
bowl
جام
to bowl somebody over
<idiom>
<verb>
کسی را شگفتگیر کردن
bowl
قدح
bowl
باتوپ بازی کردن
bowl
مسابقه وجشن بازی بولینگ
bowl
کاسه رهنما
bowl
بازی بولینگ
to bowl somebody over
<idiom>
<verb>
کسی را کاملا غافلگیر کردن
bowl of a pipe
سر چپق
bowl of a spoon
گودی قاشق
dust bowl
شن روان
suar bowl
قند دادن
to drink a bowl
کاسهای راسرکشیدن
suar bowl
شکردادن
It is the same pottage and the same bowl.
<proverb>
همان آش است و همان کاسه .
compass bowl
جام قطبنما
finger bowl
لگن یا طاس دستشویی
stationary bowl
کاسهثابت
salad bowl
کاسهسالاد
upper bowl
جام فوقانی
Super Bowl
مسابقاتفوتبالژانویهدرآمریکا
toilet bowl
کاسهتوالت
petanque bowl
توپقالبفلزی
finger bowl
لگن
finger bowl
افتابه
lower bowl
حبابتحتانی
drip bowl
سینیگاز
soup bowl
کاسهسوپ
A bowl hotter than the soup it contains.
<proverb>
کاسه از آش گرمتر.
rim soup bowl
کاسهسوپلبهدار
bowl with serving spout
کاسهدهانهدار
To hold out ones begging bowl . To send ( pass ) round the hat .
کاسه گدایی دست گرفتن
dead even
کاملا مساوی
dead and gone
<idiom>
هفت کفن پوسانده
from the dead
ازمیان مردگان
dead against
درست مقابل
dead
آنچه کار نمیکند. کامپیوتر یا قطعهای که کار نمیکند
dead
[چوبکاری بدون ویژگی خاصی]
dead
متوفی
dead
گوی بولینگ ضعیف
dead
توپ کم جان
dead
کلیدهای صفحه کلید که باعث رویدادن یک عمل می شوند مثل Shift
dead
مهجور
dead
منسوخ کهنه
dead
بی حس
dead
مرده
dead even
دقیقا برابر
dead as a d.
بکلی مرده
dead
ساکن
dead
دستوربرنامه کار یا خطایی که باعث توقف برنامه بدون بهبود میشود
dead
بی پتانسیل
dead
مات
dead
مسکوت
dead
دوره زمانی بین دو رویداد که هیج اتفاقی نمیافتد برای اطمینان از اینکه باهم برخورد نخواهند داشت
dead space
زاویه بیروح فضای کور
dead dog
چیزبی بها
dead space
ناحیه کور
dead space
فضای راکد
dead space
فضای مرده
dead rent
اجاره بهایی که در صورت عدم استفاده از عین مستاجره نیز باید پرداخت شود
dead records
بایگانی راکد
dead spot
منطقه ساکت
dead lock
گیر کردن گیر
dead stock
موجودی بی ارزش و غیرقابل فروش
dead dog
ادم بی معنی
dead drunk
سست خراب
dead drunk
بکلی مست
dead earth
اتصال زمین
dead lock
وقفه
dead lock
کوچه بن بست
dead spot
نقطه خنثی
dead lock
اشکال
dead slow
خیلی اهسته
dead shot
تیر اشتباه
dead shot
تیر خطا
dead march
اهنگ عزا
dead march
مارش عزا
dead reckoning
محل فرضی
dead mark
انداختن تمام میله ها دراخرین بخش مسابقه بولینگ
dead pledge
گرو زمین و کالا
dead market
بازار کساد
dead mines
مینهای بی اثر و از کار افتاده
dead mines
مینهای خنثی شده
dead reckoning
نقطه فرضی
dead loss
زیان ناخالص
dead march
موزیک عزا
dead sea
بحرمیت
dead rise
فاصله بین کیل تاانحنای خن ناو
dead rise
فاصله مرده
dead soils
خاکهای مرده
dead reckonning
ناوبری کور
dead reckonning
پرواز کور
dead lock
مانع
dead market
بازار کم فروش
dead center
مرکز سکون و بی حرکتی
dead load
بار دائم
dead load
بارمرده
dead load
همیشه بار
dead load
بار ساکن
dead load
بار مرده
dead load
بار ازمایشی
dead load
وزن ثابت و متعلقات ان
dead load
شاسی اتومبیل
dead load
پایه پل
dead line
خطی که تجاوز ازان زندانیان نظامی رامحکوم به تیرباران فوری میکند
dead light
روزنهای که اطاق کشتی راازطوفان حفظ میکند
dead letter
نامه غیر قابل توزیع
dead letter
قانون منسوخ
dead air
هوای راکد
dead ahead
درست در سینه ناو
dead carriage
کرایه حملی که پرداخت شده ولی استفادهای از ان به عمل نیامده
dead carriage
کرایه باربری جهت فرفیت استفاده نشده
dead burned
انتهای اشتعال
dead band
نوار مرده
dead ball
توپ خارج ازبازی
dead ball
توپ مرده
dead astern
درست پاشنه
dead astern
درست در سمت پاشنه ناو
dead alive
یک نواخت
dead alive
خسته کننده
dead alive
کسل کننده
dead ahead
درست سینه
dead ahead
درست درسمت سینه ناو
dead knot
گرهای که با عضوهای اطراف خود اتصال نداشته باشد
dead in the water
متوقف در اب
dead in the water
متوقف در دریا
dead freight
کرایه حملی که پرداخت شده ولی استفادهای از ان به عمل نیامده
dead freight
هزینه حمل بابت فرفیت استفاده نشده
dead file
پرونده راکد
dead fence
پرچین
dead eye
گره کور
dead engine
موتوری که در حین پرواز ازکار افتاده است
dead center
نقطه مرگ
dead coil
پیچک هرز
dead colour
رنگ دست اول
dead colour
رنگ ضعیف
dead copy
اخبارچیده شده
dead freight
کرایه قسمتی از کشتی که به صرفنظر از استفاده یا عدم استفاده باید پرداخت شود
dead house
مردهای
dead hours
ساعات خاموشی در شب ساعات خاموشی شبانه
dead hours
ساعات خاموشی در شب
dead hedge
پرچین گیاهان خشک
dead hearted
بی عاطفه
dead hearted
سنگدل
dead halt
توقف مطلق
dead group
زمین بیروح
dead group
زاویه بیروح
dead ground
زمین واقع در زاویه بیروح
dead house
جنازهای
dead ground
اتصال به زمین کشنده
dead copy
اخبارکهنه
dead stock
کالای بدون خریدان
dead as a doornail
<idiom>
کاملا مرده
dead weights
کالاهای سنگین که کرایه حمل انها براساس وزن تعیین میگردد مانند ذغال سنگ واهن
dead weights
ویژه وزن
dead weights
وزن بی اوار
dead weights
وزن خشکه
dead weight
وزن خالص وسیله حمل ونقل بدون بار
dead weight
کالاهای سنگین که کرایه حمل انها براساس وزن تعیین میگردد مانند ذغال سنگ واهن
dead weight
خودوزن
dead weight
ویژه وزن
dead weight
وزن بی اوار
dead weight
وزن خشکه
The battery is dead.
باتری تمام شده است.
dead weights
وزن خالص وسیله حمل ونقل بدون بار
dead beat
بی نوسان
dead center
<idiom>
کاملا وسط
dead duck
<idiom>
در شرایط ناامید کننده قرار داشتن
dead end
<idiom>
به آخرخط رسیدن
dead set against something
<idiom>
کاملا مصمم در انجام کاری
dead tired
<idiom>
خیلی خسته واز پا افتاده
dead to the world
<idiom>
زود به خواب رفتن
Drop dead
<idiom>
کم کردن مزاحمت
over one's dead body
<idiom>
هرگز
Speak well of the dead .
<proverb>
پشت سر مرده بد نگو.
dead stock
موجودی بی ارزش یا غیرقابل فروش سرمایه بیکار
The battery is dead.
باتری خالی شده است.
dead on arrival
مرحوم هنگام ورود
[بیماری در آمبولانس]
a dead language
<idiom>
زبان مرده و منقرض شده
[زبانی که دیگر آموزش داده نمی شود اما شاید برخی از کارشناسان از آن استفاده کنند.]
dead wool
پشم مرده
[که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
to be a dead duck
امکان موفق شدن را نداشتن
[چیزی یا کسی]
to be a dead duck
بیهوده بودن
[چیزی یا کسی]
to be dead keen
[on]
واقعا مشتاق بودن
[به]
Be a dead ringer for someone
<idiom>
شباهت زیاد دو نفر
dead-house
مرده شوی خانه
dead-light
پنجره ثابت
to cut somebody dead
<idiom>
به کسی عمدا بی محلی کردن
[اصطلاح روزمره]
to be dead asleep
در خواب عمیق بودن
dead heats
مسابقه ای که در ان چند نفربرنده می شوند
dead heat
مسابقه ای که در ان چند نفربرنده می شوند
dead wood
میلههای افتاده بولینگ که درجا می ماند
dead ends
بن بست
dead ends
سر هرز
dead ends
انتهای بسته لوله اب یا مجرا بن بست
dead end
بن بست
dead end
سر هرز
dead end
انتهای بسته لوله اب یا مجرا بن بست
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com