Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
English
Persian
dead space
فضای مرده
dead space
فضای راکد
dead space
ناحیه کور
dead space
زاویه بیروح فضای کور
Other Matches
dead
آنچه کار نمیکند. کامپیوتر یا قطعهای که کار نمیکند
from the dead
ازمیان مردگان
dead and gone
<idiom>
هفت کفن پوسانده
dead even
دقیقا برابر
dead even
کاملا مساوی
dead
[چوبکاری بدون ویژگی خاصی]
dead against
درست مقابل
dead
کلیدهای صفحه کلید که باعث رویدادن یک عمل می شوند مثل Shift
dead
دوره زمانی بین دو رویداد که هیج اتفاقی نمیافتد برای اطمینان از اینکه باهم برخورد نخواهند داشت
dead
بی پتانسیل
dead
دستوربرنامه کار یا خطایی که باعث توقف برنامه بدون بهبود میشود
dead as a d.
بکلی مرده
dead
مرده
dead
بی حس
dead
منسوخ کهنه
dead
مهجور
dead
توپ کم جان
dead
گوی بولینگ ضعیف
dead
متوفی
dead
ساکن
dead
مسکوت
dead
مات
space
گسترش دادن متن
space
فضای خالی بین حروف یا خط ها
space
میله طولانی در انتهای صفحه کلید که پس از انتخاب در متن یک فضای خالی ایجاد میکند
space
کد حرف که یک فضای خالی چاپ کند
space
محوطه
inner space
داخل منظومه شمسی
to space out
زیاد فاصله دادن گشادترکردن
to space out
پرت شدن حواس
to space out
پریشان خیال شدن
to space out
بیهوش شدن
to space out
غش کردن
space
جای خالی
second space
فضایسوم
first space
فضاینخستین
space
فاصله مدت
space
میدان
space
جا
space
فضای خالی
space
فاصله
space
فضا
space
وسعت
space
جا فاصله
space
مهلت
space
فرصت
space
مدت معین
space
زمان کوتاه
space
مساحت
space
جا فاصله مدت
space
مکان
space
فاصله گذاشتن
space
فاصله دادن فاصله داشتن
space
دوره درفضا جا دادن
space
میدان صحن
dead march
اهنگ عزا
dead march
موزیک عزا
dead march
مارش عزا
dead mark
انداختن تمام میله ها دراخرین بخش مسابقه بولینگ
dead market
بازار کساد
dead mines
مینهای خنثی شده
dead mines
مینهای بی اثر و از کار افتاده
dead rise
فاصله مرده
dead rent
اجاره بهایی که در صورت عدم استفاده از عین مستاجره نیز باید پرداخت شود
dead records
بایگانی راکد
Speak well of the dead .
<proverb>
پشت سر مرده بد نگو.
dead reckonning
ناوبری کور
dead reckoning
محل فرضی
dead reckonning
پرواز کور
The battery is dead.
باتری تمام شده است.
dead reckoning
نقطه فرضی
dead pledge
گرو زمین و کالا
dead rise
فاصله بین کیل تاانحنای خن ناو
dead loss
زیان ناخالص
dead lock
مانع
The battery is dead.
باتری خالی شده است.
dead center
نقطه مرگ
dead center
مرکز سکون و بی حرکتی
dead carriage
کرایه حملی که پرداخت شده ولی استفادهای از ان به عمل نیامده
dead carriage
کرایه باربری جهت فرفیت استفاده نشده
dead burned
انتهای اشتعال
dead band
نوار مرده
dead ball
توپ خارج ازبازی
dead ball
توپ مرده
dead astern
درست پاشنه
dead coil
پیچک هرز
dead colour
رنگ دست اول
dead lock
گیر کردن گیر
dead lock
اشکال
dead lock
کوچه بن بست
dead lock
وقفه
dead earth
اتصال زمین
dead drunk
بکلی مست
dead drunk
سست خراب
dead dog
ادم بی معنی
dead dog
چیزبی بها
dead copy
اخبارکهنه
dead copy
اخبارچیده شده
dead colour
رنگ ضعیف
dead astern
درست در سمت پاشنه ناو
dead center
<idiom>
کاملا وسط
dead duck
<idiom>
در شرایط ناامید کننده قرار داشتن
the dead of winter
چله زمستان
dead end
<idiom>
به آخرخط رسیدن
dead set against something
<idiom>
کاملا مصمم در انجام کاری
playing dead
مرده نمایی
dead zone
زاویه بیروح
dead wire
سیم بی برق
dead tired
<idiom>
خیلی خسته واز پا افتاده
dead water
مانداب
dead as a doornail
<idiom>
کاملا مرده
dead ahead
<idiom>
درست درپشت ،قبل
it is not true that he is dead
اینکه میگویند مرده است حق ندارد
the quick and the dead
زندگان ومردگان
to f. a dead horse
کوشش بی فایده کردن
to f. a dead horse
اب درهاون کوبیدن
half dead
نیم جان
ye living and the dead
زندگان و مردگان
dead bolt
زبانهگوی
dead duck
آنچهشانسزندگیو موفقیتندارد
Never!over my dead body .
صد سال سیاه ( هر گه ؟ابدا" )
He is not dead by any chance , is he ?
نکند مرده باشد ؟
dead volume
حجم مرده
dead to the world
<idiom>
زود به خواب رفتن
dead valley
خشکرود
dead stock
کالای بنجل
dead stock
کالای بدون خریدان
dead stock
موجودی بی ارزش و غیرقابل فروش
dead spot
نقطه خنثی
dead spot
منطقه ساکت
dead soils
خاکهای مرده
dead slow
خیلی اهسته
dead shot
تیر اشتباه
dead shot
تیر خطا
dead sea
دریای لوط
dead stock
موجودی بی ارزش یا غیرقابل فروش سرمایه بیکار
dead storage
انبار وسایط نقلیه و تجهیزات
dead type
حروف پخشی
dead type
حروف پخش کردن
Drop dead
<idiom>
کم کردن مزاحمت
dead time
وقت تلف شده
over one's dead body
<idiom>
هرگز
dead time
زمان بدون استفاده زمانی که در ان ازراندمان دستگاه استفاده نمیشود
dead time
زمان مرده
dead storage
حجم مرده
dead storage
گنجایش مرده
dead storage
مانداب
dead sea
بحرمیت
dead area
زاویه بیروح
dead eye
گره کور
Be a dead ringer for someone
<idiom>
شباهت زیاد دو نفر
dead pull
کوشش بیهوده
dead lift
کوشش بیهوده
dead-house
مرده شوی خانه
dead-light
پنجره ثابت
to cut somebody dead
<idiom>
به کسی عمدا بی محلی کردن
[اصطلاح روزمره]
dead beat
بی نوسان
to be dead keen
[on]
واقعا مشتاق بودن
[به]
to be a dead duck
بیهوده بودن
[چیزی یا کسی]
dead engine
موتوری که در حین پرواز ازکار افتاده است
dead market
بازار کم فروش
dead on arrival
مرحوم هنگام ورود
[بیماری در آمبولانس]
to be dead asleep
در خواب عمیق بودن
a dead language
<idiom>
زبان مرده و منقرض شده
[زبانی که دیگر آموزش داده نمی شود اما شاید برخی از کارشناسان از آن استفاده کنند.]
dead wool
پشم مرده
[که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
to be a dead duck
امکان موفق شدن را نداشتن
[چیزی یا کسی]
dead weights
وزن خالص وسیله حمل ونقل بدون بار
dead weights
کالاهای سنگین که کرایه حمل انها براساس وزن تعیین میگردد مانند ذغال سنگ واهن
dead wood
میلههای افتاده بولینگ که درجا می ماند
dead end
انتهای بسته لوله اب یا مجرا بن بست
dead ends
بن بست
dead ends
سر هرز
dead ends
انتهای بسته لوله اب یا مجرا بن بست
dead time
زمان گمگشته
dead end
بن بست
dead heat
مسابقه ای که در ان چند نفربرنده می شوند
dead heats
مسابقه ای که در ان چند نفربرنده می شوند
dead weight
وزن خشکه
dead weights
خودوزن
dead weights
ویژه وزن
dead weights
وزن بی اوار
dead weights
وزن خشکه
dead weight
وزن خالص وسیله حمل ونقل بدون بار
dead weight
کالاهای سنگین که کرایه حمل انها براساس وزن تعیین میگردد مانند ذغال سنگ واهن
dead weight
خودوزن
dead weight
ویژه وزن
dead weight
وزن بی اوار
dead end
سر هرز
dead fence
پرچین
dead load
بار ساکن
dead ahead
درست در سینه ناو
dead ahead
درست درسمت سینه ناو
dead ahead
درست سینه
dead in the water
متوقف در اب
dead in the water
متوقف در دریا
dead house
جنازهای
dead house
مردهای
dead hours
ساعات خاموشی در شب ساعات خاموشی شبانه
dead hours
ساعات خاموشی در شب
dead hedge
پرچین گیاهان خشک
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com