Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 102 (2 milliseconds)
English
Persian
debt perpetrator
خطاکار در بدهی
debt perpetrator
مرتکب بدهی
Other Matches
perpetrator
مرتکب
perpetrator
مباشر
perpetrator
مباشر در جرم مرتکب
perpetrator of an offence
مرتکب جرم
The suspected offender
[perpetrator]
is a previously respectable father.
پدری تا به حال محترم مشکوک به جرم است .
debt
غین
the d. of a debt
پرداخت بدهی
to be in debt
بدهی داشتن
to be in debt
مقروض بودن
in debt
بدهکار
to get into debt
بدهی پیداکردن
to get into debt
بدهکارشدن
to get into debt
وام پیداکردن
debt
بدهی
debt
وام
debt
قرض
debt
دین
debt
قصور
debt
بدهکاربودن
debt
بدهی داشتن
public debt
بدهی دولت
present debt
دین حال
net debt
بدهی خالص
national debt
قرض ملی
public debt
قرضه عمومی
proof of debt
سندی که از طرف بستانکار شخص ورشکسته یامتوفی یا شرکت در حال تصفیه ارائه میشود
proof of debt
دلیل طلب
private debt
بدهی خصوصی
preferential debt
دین ممتازه
payment of an debt
وفاء دین
payment of a debt
اداء دین
passive debt
وام بی بهره
oxygen debt
وام اکسیژن
oxygen debt
بدهی اکسیژن
run in debt
قرض بهم رساندن
specialty debt
تعهدات مستند به اسناد رسمی
to run into debt
قرض بالا آوردن
debt relief
صرف نظر از بدهکاری
debt forgiveness
صرف نظر از بدهکاری
debt cut
صرف نظر از بدهکاری
debt relief
بخشش بدهکای
debt forgiveness
بخشش بدهکای
debt cut
بخشش بدهکای
debt rescheduling
تجدید نظر در شرایط وام
To be up to ones ears in debt.
تا خرخره درقرض بودن
To be in debt up to ones ears.
غرق بدهی بودن
verification of debt
تشخیص مطالبات
bad debt
طلب غیر قابل وصول
debt collector
وصول کننده طلب
debt collector
کارگزاروصول طلب
debt discount
تفاوت ارزش اسمی بدهی واصل مبلغ
debt enforcement
درخواست طلب وصول
debt finance
افزایش سرمایه از طریق فروش سهام تامین محل برای پرداخت قروض و دیون
debt limit
حداکثر مبلغی که یک واحددولتی میتواند مدیون گردد وبیش از ان مجاز نیست
debt of honour
وام شرافتی
debt of honour
بدهی که پرداخت ان به خوش حسابی بدهکار بستگی دارد
debt of nature
مرگ
debt burden
بار بدهی
debt balance
مانده بدهکار
debt advice
اعلامیه بدهکار
bad debt
طلب لاوصول حساب ذخیرهای که برای جبران مطالبات لاوصول نگهداری میشود
acknowladgement of debt
قبول بدهی
acknowledgement of debt
اقرار به بدهی
an active debt
بدهی با ربح
arrears of debt
دیون معوقه
attachment of debt
توقیف طلب
consolidated debt
بدهی یک کاسه شده
crown debt
وام بدولت
crown debt
طلب دولتی بستانکاری دولتی
debt of nature
اجل
debt of record
دین قانونی
floating debt
بدهی متغیر
funded debt
وام تنخواه دار
funded debt
وامی که دربرابران وجوهی رااختصاص داده باشند
good debt
طلب وصول شدنی
immersed in debt
فرو رفته در فرض
immersed in debt
گرفتاربدهی
indgement debt
محکوم به
judgment debt
محکوم به مالی
judgement debt
محکوم به
judgement debt
دادخواسته
national debt
قرضه ملی
execution for debt
اقدام برای طلب وصول
national debt
بدهی ملی
debt of record
بدهی قانونی record of court محکوم به
debt outstanding
وام معوقه
debt service
پرداخت اصل و فرع
deep in debt
تا گردن زیر بدهی
up to the eyes in debt
تا گردن زیر بدهی
national debt burden
بار قرضه ملی
simple content debt
دین ناشی از قرارداد شفاهی
debt collection for realisation
property pledged of وصول طلب با نقد کردن وثیقه
debt income ratio
نسبت قروض به درامد ملی
To be in the red . To contract a debt .
قرض بالاآوردن
debt collecting agency
نماینده وصول مطالبات
i paid the debt plus interest
بدهی را با بهره ان دادم
to pay off a debt
[mortgage]
بدهی
[رهنی]
را قسطی پرداختن
discharging from an obligation or a debt
ابراء ذمه
Better to go to bed supperless than to rise in debt.
<proverb>
گرسنه خوابیدن بهتر است تا در قرض بیدار شدن.
debt due at a future time
دین موجل
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com