English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
decimal table جدول تصمیمی
Other Matches
He banged the table with his fist . He thumped the table . با مشت کوبیدن روی میز
decimal تبدیل یک عدد دهدهی بر پایه ده به یک عدد دودویی بر پایه دو
decimal سه طرح درست پس از نقط ه اعشاری
decimal نقط های که نشان دهنده تقسیم بین تمام اعداد واحد و بخش کوچکتر کسری عددد دهدهی مثل ... است
decimal سیستم اعدادی که از اعداد 0-9 استفاده میکند
decimal کلید وارد کردن اعداد دهدهی با استفاده از پردازنده لغت که نقاط دهدهی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
decimal تنظیم یک ستون از داده به طوری که نقاط دهدی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
decimal ریاضیات و نمایش اعداد با استفاده از سیستم دهدهی
decimal دهدهی
decimal رقم دهدهی اعشاری
decimal دهگان
decimal اعشاری
decimal اعشار
decimal دهگانی
decimal numeral رقم دهدهی
decimal number عدد اعشاری
decimal number عدد دهدهی
decimal system سیستم دهدهی
decimal tab جدول بندی اعشاری
dewey decimal رده بندی دهدهی دیویی
decimal key دکمهاعشار
zone decimal دسته بندی ده دهی
zone decimal دسته بندی اعشاری
decimal notation نمادسازی دهدهی
decimal notation نشان گذاری دهدهی
coded decimal رقم دهدهی رمزی
decimal balance ترازوی اعشاری
decimal code کد دهدهی
decimal digit رقم دهدهی
decimal digit ارقام دستگاه دهدهی
decimal digit رقم اعشاری
decimal fraction کسر اعشاری
decimal function کسردهدهی
decimal function کسر اعشاری
decimal coinage مسکوکات دهدهی
decimal points ممیز
repeating decimal اعشاری مکرر
decimal point نقطه اعشار
terminating decimal کسر اعشاری صحیح [ریاضی]
recurring decimal اعشاری مکرر [ریاضی]
decimal points ممیز اعشار
decimal point ممیز اعشار
decimal points نقطه اعشار
decimal points ممیز اعشاری
packed decimal دهدهی فشرده
packed decimal اعداد بسته شده
decimal point ممیز اعشاری
packed decimal عدد اعشاری فشرده
decimal point ممیز
coded decimal number عدد دهدهی کدگذاری شده
binary to decimal conversion تبدیل دودوئی به دهدهی
assumed decimal point ممیز فرضی نقطه اعشار فرضی
actual decimal point نقطه یا ممیز اعشاری واقعی
assumed decimal point ممیز عاریتی
decimal number system سیستم اعداد اعشاری
binary coded decimal سیستم کدگذاری در کامپیوترکه در ان همه ارقام دهدهی توسط گروه 4 تائی از 0 و 1ها نمایش داده میشود اعداد اعشاری با کد دودوئی
decimal to hexadecimal conversion تبدیل دهدهی به شانزده شانزدهی
repeating decimal number عدد دهدهی تکراری
decimal file system سیستم انبارداری اعشاری سیستم شمارش اقلام اعشاری
binary coded decimal دهدهی به رمز دودویی
decimal to binary conversion تبدیل دهدهی به دودوئی
decimal to octal conversion تبدیل دهدهی به هشت هشتی
proper decimal fraction کسر اعشاری صحیح [ریاضی]
decimal number system سیستم اعداد دهدهی
binary coded decimal notation code BCD
binary coded decimal code code BCD
the f. of a table باید
the f. of a table بطوریکه
get table دست یافتنی
under the table <idiom> زیرمیزی
table look up مراجعه به جدول
get table بدست اوردنی
table saw تابلونمایشگر
two way table جدول دو سویی
table look up جستجوی جدول
inner table میزداخلی
look up table جدول مراجعهای
table میزبازی
table لیست تمام رویدادها و وضعیتهای ممکن که می توانند رخ دهند.
table لیست تولید شده توسط کامپایلر یا سیستم محل اندازه و نوع متغییرها , توابع و ماکروها در یک برنامه
table جدول
table لیست داده ها در ستون و سط ر صفحه چاپ شده یا صفحه نمایش
table طرح کردن
table کوهمیز
table خوان
table استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
table مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت قابل دستیابی هستند
table تو گذاردن
table از دستور خارج کردن
table فهرست
table لیست
table لوح جدول
table به جدولی انتقال دادن
table لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
table سفره
table میز
table ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
table روی میز گذاشتن
table معوق گذاردن
table به صورت جدول دراوردن
table مطرح کردن
Could we have a table outside? آیا ممکن است میز ما بیرون باشد؟
table در فهرست نوشتن
time table جدول زمان بندی
table of authorities جدول اولیا امور
table of organization جدول سازمان
tide table جگول جزر و مد
tide table جدول کشند
time table جدول زمانی
tide table نمودار جزر ومد یاکشند
table of precedence صورتی که ترتیب الویت قوانین و مقررات مختلفه راتعیین میکند
table set دستگاه میزی
table of equipment جدول ساز و برگ
table of distribution جدول تقسیم اماد
table of distribution جدول توزیع
table spoon قاشق سوپ خوری
table set وسیله رومیزی
table spoonful قاشق سوپخوری
table talk صحبتهای خصوصی و غیررسمی در سر میز غذا مفاوضه
tier table میز کوچک
table point جدول امتیازها
table of allowance جدول سهمیه مجاز
table money فوق العادهای که بابت هزینه مهمان داری به افسران ارشد داده میشود
table telephone تلفن رومیزی
symbolic table جدول علائم
symbol table جدول نمادها جدول نمادی
symbol table جدول علامت
symbol table جدول نمادها
to lay on the table بوقت دیگر موکول کردن
swivel table میز نوسان دار
state table جدول حالات
spelling table جدول کلمات تهجی رمزی جدول تهجی رمز
to serve at table پیشخدمتی کردن
table tomb گورصندوقی وتخت
table utility برنامه کمکی جدولی
table ware لوازم میز یا سفره
table linen رومیزی
table linen دستمال سفره
tilting table میز نوسان دار
table land زمین هموار
table lamp لامپ استاندارد
table instrument وسیله رومیزی
table flap قسمتی از میزکه خوابانیده یابلند میشود
table d'hote خوراک رسمی و روزانه مهمانخانه
table comparator مقایسه کننده نوارها
table waters ابهای معدنی سر سفره
table water سفره اب زیر زمینی
serve at table پیشخدمتی کردن
Could we have a table by the window? آیا ممکن است میز ما کنار پنجره باشد؟
table carpet فرش رومیزی [اینگونه فرش ها بصورت دایره یا بیضی بافته شده. نقوش قدیمی آن بیشتر از طرح مملوک و فرش های جدیدتر از طرح های قفقازی و ترکی بهره گرفته است.]
altar-table میز مقدس در کلیسا
basement-table [پی را روی زمین ساختن]
communion-table [میز چوبی در کلیساهای پروتستان]
corbel-table [ردیف هایی از قوس های پیشکرده]
earth-table رج بنا
table beet چغندر
multiplication table جدول ضرب [ریاضی]
Could we have a table on the terrace? آیا ممکن است میز ما روی تراس باشد؟
the leg of the table پایه میز
lay the table چیدن میز
wait table <idiom> سرو کردن غذا
Could we have a table in the corner? آیا ممکن است میز ما در گوشه باشد؟
Lift up the table. سرمیز رابلند کن
trestle table میز سهپایه
table manners روشغذاخوردنفردی
pin-table صفحهمخصوصبازیpillowcasePinball
league table جدوللیگ
dinner table میزغذاخوری
dining table میزغذاخوری
bargaining table جلسهمشترکبرایرفعاختلافاتکهها در بریتانیا استفادهمیشد
I'd like to reserve a table for 5. میخواهم برای 5 نفر یک میز رزرو کنم.
truth table جدول ارزش [منطق] [ریاضی]
table mixer توپتنیسرویمیز
table extension صفحهانقراض
turn table میز چرخش
truth table جدول درستی جذول صحت
truth table روش بیان تابع منط ق به عنوان خروجی یک مجموعه ورودیهای ممکن
truth table در جبر بولی
truth table دو مقدار
truth table جدول صحت
truth table جدول درستی
trivet table میز سه پایه
transfer table میز انتقال
training table میز ناهارخوری در اردو
to rap on the table دست یا چیز دیگری روی زمین
turn table میز سمت
turn table سینی گردش درسمت
table cut تراشتختهای
printer table میزچاپگر
outer table تختهخارجی
feed table صفحهعلوفه
extending table میزبازشو
computer table میزکامپیوتر
where is my place at the table جای من در سر میز کجاست
virtual table جدول مجازی
vigenere table جدول رمز وی گنر
type table نوع جدول تیر
type table نوع جدول سازمان
time table جدول زمانی ورود و عزیمت
sand table میز مخصوص شن بازی بچه ها
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com