English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 141 (9 milliseconds)
English Persian
division of powers تفکیک قوا
Other Matches
the powers دولتهای بزرگ
powers خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
powers حذف توان کامپیوتر
powers که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
powers توقف منبع تغذیه الکتریکی
powers منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
powers مجموعه بررسیهای سخت افزاری که کامپیوتر پس از روشن شدن انجام میدهد
powers قدرت نیرو
powers شدت
powers توانایی
powers انرژی
powers قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
powers نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند
the three powers قوای ثلاثه
powers واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powers اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
powers روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
powers تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
powers خاموش کردن یک وسیله
powers جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
powers توان از دست رفته
powers اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
powers بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
powers خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
powers قوه
powers قدرت
powers توان
powers نیرو
powers توان برقی
powers زور بکاربردن
powers نیرو بخشیدن به نیرومند کردن
powers قدرت دیدذره بین
powers اقتدار سلطه نیروی برق
powers برق
powers توان نیرو
powers برتری
powers زور
powers دستگاه برقی
powers دولت
powers اقتدار و اختیار
powers راندن
powers حداکثر تلاش در کمترین زمان
powers قوه یا توان
powers درشت نمایی قدرت دوربین
powers برقی
o merciful powers ای خدایان بخشنده
the belligernt powers دول متحارب
the belligernt powers دولتهای درحال جنگ
monrovia powers اتحادیهای سست بنیان متشکل از 91کشور افریقایی که اولین باردر سال 1691 طی کنفرانسی که نمایندگان این کشورها درمونروویا واقع در لیبریاتشکیل داده بودند وجود پیداکرد
monrovia powers قدرتهای مونروویا
mechanical powers گوه
mechanical powers غرغره چرخ
mandatory powers اختیارات دولت قیم
give powers به کسی وکالت دادن
full powers اختیارات تام
To have full powers. اختیارات کامل داشتن
mechanical powers نیروها یا عوامل مکانیکی ماشینهای ساده
hostile powers دول متخاصم
to delegate one's powers to somebody اقتدار و اختیار خود را به کسی محول کردن [اصطلاح رسمی]
give soneone powers به کسی وکالت دادن
civil nuclear powers کشورهایی که توانایی استفاده از سلاح اتمی را دارند
civil nuclear powers کشوردارای قدرت اتمی
principle of separation of powers اصل تفکیک قوا
the active powers of the mind قوای عامله متحر
the bill defined his powers حدود اختیارات وی دران لایحه معلوم گردید
exchange of full powers رسمیت یافتن تنزل نرخ ارز مبادله اسناد مربوط به تفویض اختیارات تام
division شاخه [دانشی]
division by zero بخش بر صفر [ریاضی]
division تقسیم [ریاضی]
division رشته [دانشی]
division لشگر
division دایره
division قسمت
division بخش رسته تقسیم کردن
division تقسیمات
division اتحادیه باشگاههای حرفهای
division دسته گروه اسبهای مسابقه معین
division گروه وزنی
division تقسیم
division اختلاف تفرقه
division عمل تقسیم
division لشکر
division طبقه بندی
division قسمت دسته بندی
division بخش
division artillery توپخانه لشگر
long division بخش یا تقسیم بزرگ
airial division لشگر محمول هوایی
court division بخش دادگاه
harmonic division طبقه بندی متناسب
division of labour تقسیم کار
Multiplication and division . ضرب وتقسیم (ریاضیات )
court division دادگاه
division sign نماد تقسیم
voltage division تقسیم یا پخش ولتاژ
versicular division تقسیم به بیتهای کوچک
transport division قسمت حمل و نقل
short division تقسیم باختصار
railway division قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن
division artillery توپخانه لشگری
data division قسمت
division officer فرمانده قسمت افسر رسته
division line خط چین
frequency division تقسیم فرکانس
identification division یکی از چهار قسمت اصلی یک برنامه COBOL
environment division یکی از چهار قسمت اصلی یک برنامه COBOL
engineer division قسمت مهندسی
division of labor تقسیم کار
division boards قسمت مسیر گوی بولینگ که تختههای سفید و سیاه بهم وصل می شوند
division slice یکان استاندارد لشگری یکان لشگری
division slice استعداد لشگری
division line خط تقسیم شده
cassini division شکاف کاسینی
division check ازمایش تقسیم
procedure division یکی از چهار قسمت اصلی برنامه کوبول
air division لشکر هوایی
airial division لشگرهوارو
division line خط نیمه
division commander فرمانده لشگر
benthic division قسمت بندی لایههای دریا
division engineer یکان مهندسی لشگر
division engineer مهندسی لشگر
grand division مقیاس درجه بندی بزرگ طبلک
grand division تقسیمات بزرگ طبله
division officer افسر قسمت
civil court division بخش دادگاه مدنی
time division multiplexing تسهیم زمانی
international division of labor تقسیم کار بین المللی
time division multiplex تسهیم زمانی
time division multiplexing انتقال چندتایی زمانی
wavelength division multiplexing روش افزایش گنجایش داده روی فیبرنوری بوسیله ارسال چندین سیگنال نوری با طول موج مختلف در یک فیبر
frequency division multilexing مخابره چندتایی فرکانس استفاده از یک مسیرالکتریکی برای حمل دو یا چند سیگنال با فرکانسهای مختلف تسهیم براساس تقسیم فرکانس
division support command فرماندهی پشتیبانی لشگر
division support area منطقه پشتیبانی لشگر
division or delimitation of property افراز
criminal court division بخش دادگاه جنایی
queens bench division دادگاه ملکه
asynchronous time division multiplexing تسهیم زمانی ناهمگام
division police petty officer درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
synchronous time division multiplexing تسهیم زمانی همگام یاهمزمان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com