Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English
Persian
drag chain
زنجیرکشش
drag chain
عایق
Search result with all words
drag chain conveyor
نقاله با زنجیر مقاوم
Other Matches
drag on
<idiom>
دراز کردن
drag
قلاب
drag
اسباب لایروبی
drag
روی صفحه نشان داده میشود
drag
به نشانه برنامه دیگر که باعث شروع این برنامه و درج داده میشود
drag
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag
عمل حرکت دستگاه OUSE
to drag on or out
ادامه دادن
to drag on or out
کشیدن
To drag on and on.
بدرازا کشیدن
drag in
<idiom>
پا فشاری روی موضوع دیگری
drag
لایروبی کردن کشش
drag
کشیده شدن
drag
کاویدن باتورگرفتن
drag
سخت کشیدن لاروبی کردن
drag
کشیدن بزور کشیدن
drag
کشیدن
drag
اصطکاک
drag
چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
drag
کشاندن
drag
سنگین وبی روح
drag
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
drag
ضربهای که گوی بیلیارد پس از برخورد متوقف میشود وسیله کنترل قرقره ماهیگیری
drag
پسا
drag
کشش
drag
مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
induced drag
پسای لازم
interference drag
پسای داخلی
induced drag
پسای القاء شده
form drag
مقاومت ناشی از شکل جسم
hydraulic drag
کشش ابی
form drag
پسای شکل
To drag out an affair . To go on and on .
موضوعی را کش دادن
[بدرازا کشاندن]
drag axis
محور پسا
fiscal drag
اثر کند کنندگی مالی هنگامیکه سیاست مالی نتواندرشد اقتصادی را حفظ نماید .
coefficient of drag
ضریب مقاومت در مقابل حرکت
wire drag
لاروب سیمی
wing drag
پسای بال
wave drag
پسای موج
vortex drag
پسای جریانهای حلقوی
total drag
پسای کل
broom drag
جاروی شن کش
to drag in a subject
موضوعی رابدون انکه ضرورت داشته باشد بمیان اوردن
drag race
مسابقه اتومبیلرانی سرعت
star drag
وسیله کشیدن نخ روی قرقره ماهیگیری
profile drag
پسای مقطع پسای نیمرخ
profile drag
پسای مزاحم
parastic drag
پسای مزاحم
momentum drag
پسای ممنتم
drag bar
میله کشش
drag bar
میله اتصال
drag link
عضو کشش
drag loading
فشار کششی
drag loading
نتیجه کشش بادیا موج انفجار
drag mark
محل فشار
drag net
توریادامی که روی زمین بکشندکه همه جانوران رایکجابگیرد
engine drag
مقاومت مالشی
drag racing
مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت
drag roll
غلطک کششی
drag scraper
اسکریپر مخزنی
drag strip
مسیر مسابقه اتومبیلرانی سرعت
main drag
<idiom>
مهمترین خیابان شهر
engine drag
مقاومت اصطکاک
cooling drag
پسای ناشی از خنک کردن موتور
drag link
اتصال کششی
drag line
طنای اویزان از بالن هنگام فرود
drag bunt
ضربه با ثابت نگهداشتن چوب برای دویدن به پایگاه
drag coefficient
ضریب رانش
drag boat
قایق موتوری مسابقه سرعت
drag coefficient
ضریب پسا
drag boat
کرجی لاروب
drag force
نیروی کششی
drag force
نیروی مقاوم حرکت
drag hook
قلاب کشش
drag hook
قلاب عایق
drag hunt
شکار با تازی در مسیری بابوی مصنوعی روباه بخاطرورزش
drag bike
موتورسیکلت مخصوص مسابقه سرعت
drag bracing
بست کاری داخلی
This caravan will drag on until the last day .
<proverb>
این قافله تا به یشر لنگ است .
drag one's feet/heels
<idiom>
آهسته کار کردن
To drag a country into war .
کشوری را بجنگ کشیدن ( غالبا" بصورت جنگ تحمیلی )
levelling drag scrapers
اسکریپر تیغه دار
surface friction drag
پسای اصطکاک سطح
anti drag wire
اجزاء بست کاری ساختمانی
lift drag ratio
نسبت برا به پسا
chain
از کلمه قبلی
chain saw
اره زنجیری
chain
مجموعهای از کلمات که هر کلمه مشتق شده
chain
لیستی که در آن هر عنصر شامل داده و آدرس عنصر بعدی در لیست است
chain
فایلی که در آن هر ورودی داده و آدرس ورودی بعدی را که همان محتوای داده را دارد
chain
سلسله سلسله مراتب
chain
دارد.
chain
رکود داده در یک فایل زنجیری
chain
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chain
چاپگری که حروف آن به ترتیب پشت سر هم قرار دارند
chain
لیستی از دستورات در فایل که به ترتیب در یک سیستم دستهای اجرا می شوند
chain
روش وصل کردن یک وسیله با یک کابل که داده را از یک ماشین به دیگری منتقل میکند.
chain
لیستی از داده که در آن هر اطلاع حاوی آدرس موضوع بعدی در لیست است
chain
1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
chain
متصل کردن فایل و داده ها پشت سر هم به طوری که به هر فایل یا داده بعدی یک اشاره گر وجود دارد
chain
مراجعه کنید به CATENA
chain
زنجیر 09 متری برای اندازه گیری خط پیشروی
chain
سری عکسهای یک منطقه زنجیر
chain
زنجیر
chain
کند وزنجیز حلقه
chain
رشته
chain
سلسله
chain
: زنجیرکردن
chain
شبکه زنجیری
chain
زنجیره
chain
زنجیر
chain
زنجیر مساحی
chain
سلسله کوه
chain
سری
chain saw
اره برقی
mooring chain
زنجیرمهار
safety chain
زنجیرهامنیت
homoatomic chain
زنجیر جور اتم
lifting chain
زنجیربالابر
heteroatomic chain
زنجیر ناجور اتمی
gunters chain
زنجیرزمین پیمایی
gunter's chain
متر فلزی نقشه برداری
grab chain
زنجیر قلاب دار
He is a chain smoker.
پشت سرهم سیگار می کشد
chain stitch
گره یا کوک زنجیره ای جهت جلوگیری از باز شدن گلیم بافت و تزیین و یا کناره بافی و شیرازه بافی مورد استفاده قرار می گیرد
chain rule
قاعده زنجیری
[ریاضی]
chain-smoke
پی در پی سیگار کشیدن
endless chain
زنجیر مدور
measuring chain
زنجیر مساحی
chain-smoke
سیگار را با سیگار قبلی روشن کردن
tire chain
زنجیر چرخ
surveyor's chain
زنچیر سنجش
chain guide
محافظزنجیر
surveyor's chain
پاپیمایشگری
surveyor's chain
زنجیر مساحی
chain of dunes
زنجیرتلمسه
studded chain
حلقه زنجیر میان دار
chain of neurons
نرونهایزنجیرهای
sprocket chain
زنجیر دندانه دار
tire chain
زنجیر یخ شکن
chain brake
عایقزنجیر
chain letters
نامهی زنجیری
chain letter
نامهی زنجیری
chain-smoked
پی در پی سیگار کشیدن
chain-smoked
سیگار را با سیگار قبلی روشن کردن
chain-smokes
پی در پی سیگار کشیدن
chain-smokes
سیگار را با سیگار قبلی روشن کردن
vehicle chain
زنجیر وسیله نقلیه
chain-smoking
پی در پی سیگار کشیدن
chain-smoking
سیگار را با سیگار قبلی روشن کردن
skid chain
زنجیر چرخ
side chain
زنجیر جانبی
markov chain
زنجیر مارکوف
lost chain
زنجیره گم شده
lost chain
زنجیره از دست رفته
lock chain
زنجیربرای بستن چرخ
load chain
زنجیر بار
link chain
زنجیر اتصال
link chain
زنجیر رابط
chainsaw chain
تیغهارهدرختبری
drive chain
زنجیرهراندن
markov chain
زنجیره مارکف
chain wheel B
زنجیریچرخهیب
chain stay
محلقرارگیریزنجیر
chain stitch
بافت زنجیری
print chain
زنجیر چاپ
pointer chain
زنجیر اشاره گرها
pawn chain
زنجیر پیادهای شطرنج
parent chain
زنجیر اصلی
parent chain
زنجیر مادر
chain wheel A
زنجیریچرخهیA
chain drive
زنجیرهکششی
chain field
فیلد اتصال
chain effects
اثرات زنجیری
chain crew
متصدیان اندازه گیری
chain clamp
گیره زنجیری
chain case
جعبه زنجیر
chain case
جعبه محافظ زنجیر
chain cable
زنجیر لنگر
chain bridge
پل معلق
chain bridge
پل زنجیری
chain gang
دستهای از محکومین که بهم زنجیر شده اند
chain gang
هم زنجیر
chain of command
سلسله مراتب فرماندهی
chain of command
سلسله مراتب
chain locker
چاله زنجیر
chain locker
انبار زنجیر
chain hook
هوک زنجیر
chain hook
دیلم زنجیر لنگر
chain hob
دستگاه فرز غلطکی زنجیرهای
chain guage
اشل زنجیری
chain grab
زنجیر گیر
chain block
قرقره
chain banking
بانکداری زنجیری
chain reactions
واکنش زنجیری یاهستهای
chain reaction
واکنش زنجیرهای
chain reaction
واکنش زنجیری
chain reaction
واکنش زنجیری یاهستهای
chain stores
فروشگاه زنجیری فروشگاههای مشابه متعلق به یک شرکت یا کالا
chain store
فروشگاه زنجیری فروشگاههای مشابه متعلق به یک شرکت یا کالا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com