Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
driving power
قدرت محرکه
Search result with all words
grid driving power
توان کنترل شبکه
Other Matches
hunger for power
[craving for power]
میل شدید به قدرت
driving
کوبش
driving
بردن مسابقه در نتیجه فشارزیاد سوارکار
driving
محرک
driving
راننده
driving
سواری
driving
موثر رانندگی
driving gear
چرخ دنده محرک
driving axle
محور رانش
driving belt
تسمه گرداننده
driving bit
هویزه میلههای اسب
driving clutch
کلاج محرکه
driving experience
تجربه رانندگی
driving flange
فلانژ گرداننده
driving mirror
اینه اتومبیل
driving flange
لبه گرداننده
driving force
نیروی محرکه
driving member
عضو محرک
driving mechanism
مکانیزم رانش
driving iron
نام قدیمی چوب شماره 1 گلف
driving force
نیروی محرک
driving axle
محور گرداننده
driving motor
موتور محرک
driving licenses
گواهینامه رانندگی
You're driving me mad!
تو من را واقعا دیوانه می کنی!
[اصطلاح روزمره]
driving axle
اکسل گرداننده
There is nothing to be afraid of in driving.
رانندگی که ترس ندارد.
driving licences
گواهینامه رانندگی
driving school
آموزشگاهرانندگی
driving wheels
چرخهایکمکیعقب
driving turbine
توربینگرداننده
driving propeller
پروانهحرکت
driving glove
دستکشرانندگی
driving lane
یک خط جاده برای یک مسیر
driving licence
گواهینامه رانندگی
driving mirror
اینه عقب اتومبیل
driving spindle
هرزگرد محرک
driving spring
فنر ارتجاع
driving spring
فنر حرکت دهنده
pile driving
شمعکوبی کردن
driving torque
گشتاور پیچشی گرداننده
driving wheel
چرخ محرک
driving wheel
چرخ گرداننده
Here is my driving licence.
بفرمائید، این گواهینامه من.
driving sleeve
مهره ماسوره
driving sleeve
استوانه گرداننده
driving pinion
چرخ دندانه پی نیون گرداننده
driving pulley
قرقره محرکه
driving range
علامت تعیین کننده فاصله ها
driving resistance
مقاومت کوبش
driving resistance
تاب کوبش
driving rod
میله فنر ارتجاع
driving rod
میله گرداننده
driving rod
میله حرکت دهنده
drunken driving
رانندگی در حال مستی
back driving axle
محور گرداننده عقب
bolt driving gun
اچار رینگی
pile driving appartus
ماشین شمعکوبی
Here ist my driving licence card.
بفرمائید این گواهینامه رانندگی من است.
cell phone users while driving
کاربران تلفن همراه درحال رانندگی
It is murder driving on this freeway ( motorway , highway ) .
رانندگی دراین بزرگراه کشنده است
power
[over somebody/something]
قدرت
[ بر کسی یا چیزی]
outside power
جریان خارجی
will to power
قدرت خواهی
power down
قطع نیرو
p in power to do something
عدم نیروبرای کردن کاری
will power
<idiom>
قدرت
power down
قطع برق خاموش کردن
useful power
قدرت مفید
power 0
تلاش برای سرعت بیشتر ضمن مسابقه با 02 پاروزن پی درپی
power down
خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
will-power
اراده
power i
طرح شماره یک بازی با سه مدافع
e. power
قوه مجریه
e. power
نیروی اجرایی
useful power
توان مفید
will-power
قدرت اراده
power up
روشن کردن
power up
برق
will-power
عزم راسخ
i did all in my power
انچه در توانم بود کردم
in power
صاحب مقام
will-power
تصمیم
power saw
دستگاه اره
power saw
اره ماشینی
power on
روشن کردن
in power
دارای اختیارات
power
قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
power
توانایی
power
شدت
power
قدرت نیرو
power
قوه
[ریاضی]
power
نیرو
power
توان
[ریاضی]
power
انرژی
power
قوه
power
اقتدار و اختیار
power
قوه یا توان
power
حداکثر تلاش در کمترین زمان
power
توان برقی
power
دولت
to the power of
[three]
به توان
[سه]
[ریاضی]
power
اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
power
توان از دست رفته
power
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
power
اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
power
روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
power
تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
power
خاموش کردن یک وسیله
power
بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
power
خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
power
نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند
power
مجموعه بررسیهای سخت افزاری که کامپیوتر پس از روشن شدن انجام میدهد
power
منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
power
توقف منبع تغذیه الکتریکی
power
که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
power
حذف توان کامپیوتر
power
خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
power
جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
power
برقی
power
قدرت
power
زور
power
نیرو بخشیدن به نیرومند کردن
power
درشت نمایی قدرت دوربین
power
برتری
power
راندن
power
زور بکاربردن
power
توان
power
اقتدار سلطه نیروی برق
power
برق
power
دستگاه برقی
power
توان نیرو
power
قدرت دیدذره بین
power play
نقشه تهاجمی
r f power supply
منبع توان بسامد رادیویی
reactive power
توان هرز
radiant power
شاره تابان
rated power
هریک از چند حدود تعیین شده توان توربین گاز
power test
ازمون قدرت
reactive power
توان غیر فعال
reactive power
توان واکنشی
reactive power
توان راکتیو
real power
توان حقیقی
tractive power
نیروی کشش
pulling power
نیروی کشش
power supply
مبدل برق
power surge
برق ناگهانی
power system
شبکه نیرو
power system
سیستم قدرت سیستم انرژی
power transformer
ترانسفورماتور شبکه ترانسفورماتور قدرت
power transformer
مبدل تغذیه
power transmission
انتقال انرژی
power transmission
انتقال قدرت
power traverse
مکانیسم حرکت سمت برقی دستگاه برقی حرکت سمت
power unit
پیش راننده
power turret
برجک برقی
power user
کاربر پیشرفته
power volleyball
والیبال قدرتی
predictive power
قدرت پیش بینی
power supply
تامین کننده برق
power consumption
مصرف قدرت
power function
این تابع در حقیقت چگونگی کارائی ازمون فرضهای اماری رابررسی مینماید
power function
تابع توانی
power function
تابع قدرت
power hacksaw
اره کمانهای
power hacksaw
کمان اره
power head
سر موتور
power head
نوک نیزه تیراندازی به ماهی
power house
کارخانه برق
power installation
تاسیسات جریان قوی
power jack
جک
power law
قانون توانی
power level
تراز توان
power loss
اتلاف توان
power function
تابع توان
power fuel
سوخت
power consumption
مصرف برق
power dissipation
اتلاف قدرت
power distribution
پخش قدرت
power dive
شیرجه رفتن هواپیما
power dive
شیرجه
power dive
با استفاده از نیروی موتور طیاره
power endurance
توان استقامت
power factor
ضریب توان
power factor
ضریب قدرت
power form
تیراندازی ایستاده با تیر وکمان
power forward
فوروارد قوی
power forward
مامورجلوگیری از نزدیک شدن حریف به سبد
power loss
تلف قدرت
power loss
گمگشتگی قدرت
power mains
شبکه جریان قوی
power rammer
زمین کوب مکانیکی
power shovel
ماشین خاک کش
power shovel
بیل مکانیکی
power slide
لغزش به کنار در پیچ مسیر
power source
منبع قدرت
power spectrum
طیف توانی
power steering
فرمان خودکار
power stroke
مرحله قدرت
power structure
ساخت قدرت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com