English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 175 (2 milliseconds)
English Persian
dynamic programming برنامه ریزی پویا
dynamic programming برنامه نویسی پویا
dynamic programming برنامه سازی پویا
Other Matches
programming برنامه نویسی
programming نوشتن داده در وسیله PROM
programming نوشتن برنامه برای کمپیوترها
programming GOLORP
programming نرم افزاری که به کاربر امکان نوشتن مجموعه دستورات مشخص برای کاری را میدهد که بعداگ به قالبی ترجمه میشود که توسط کامپیوتر قابل فهم است
programming برنامه ریزی
programming برنامه نویسی کامپیوتر
programming قوانینی که برنامه باید به آنها تبدیل شود تا کد سازگار ایجاد شود
concurrent programming برنامه نویسی همزمان
computer programming برنامه نویسی کامپیوتری
logic programming برنامه نویسی منطقی
bottom up programming ترکیب دستورات سطح پایین به دستور سطح بالا
mathematical programming برنامه نویسی ریاضی
automatic programming روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
application programming برنامه نویسی کاربردی
modular programming برنامه نویسی پیمانهای
modular programming برنامه نویسی پیمانهای برنامه نویسی واحدی
multi programming سیستم عامل که چندین برنامه را همزمان اجرا میکند
non numeric programming برنامه ریزی غیر عددی
nonlinear programming برنامه ریزی غیر خطی
conventional programming برنامه نویسی قراردادی
conversational programming برنامه سازی محاورهای
functional programming برنامه نویسی تابعی
goal programming برنامه ریزی ارمانی
integer programming برنامه ریزی عدد صحیح
integer programming برنامه سازی صحیح
interactive programming برنامه سازی فعل و انفعالی
linear programming برنامه ریزی خطی طرح ریزی عملیات صنعتی ونظامی برحسب خطوط مشخص ومعین
linear programming برنامه ریزی خطی
linear programming برنامه نویسی خطی
discrete programming برنامه سازی گسسته
defensive programming برنامه نویسی تدافعی
elegant programming نوشتن برنامه ساخت یافته با استفاده از کمترین تعداد دستور است
automatic programming برنامه نویسی اتوماتیک
programming team تیم برنامه نویسی
quadratic programming برنامه ریزی غیرخطی
quadratic programming تابع هدف درجه دوم است
quantitative programming برنامه ریزی کمی
structured programming برنامه نویسی ساخت یافته
structured programming برنامه نویسی ساختار یافته برنامه نویسی ساختاری برنامه نویسی ساخت یافته
symbolic programming برنامه نویسی سمبلیک
system programming برنامه نویسی سیستم
systems programming برنامه نویسی سیستم
top down programming برنامه سازی از بالا به پایین
programming statement حکم برنامه نویسی
programming specification مستند مفصل قدمهای دقیق برنامه نویسی
programming methods روشهای برنامه ریزی
optimm programming برنامه نویسی بهینه
optimum programming برنامه نویسی بهینه
programming aids ادوات برنامه نویسی
programming aids کمک برنامه نویسی
programming language زبان برنامه نویسی
programming librarian بایگان برنامه نویسی
programming linguistics زبان شناسی برنامه نویسی
turning programming language زبان برنامه نویسی تورینگ
object language programming برنامه نویسی به یک زبان ماشین قابل اجرا در یک کامپیوتر بخصوص
ego loss programming تنظیم کارهای برنامه نویسی بطوریکه اعتبار موفقیت یاگناه شکست باید بجای یک برنامه نویس میان چندبرنامه نویس تقسیم گردد
object oriented programming برنامه نویسی مقصود گرا
planning programming budgetting نظام برنامه ریزی بودجه برنامهای
planning programming budgetting system
certificate in computer programming CCP
high level programming language زبان برنامه نویسی سطح بالا
object oriented programming language زبان برنامه نویسی موضوعی
mail application programming interface که نحوه ارسال و انتقال پست الکترونیکی را بیان می کنند
mail application programming interface مجموعه استانداردها
low level programming language زبان برنامه نویسی سطح پایین
input output programming system سیستم برنامه سازی ورودی- خروجی
special purpose programming language زبان برنامه نویسی تک منظوره
dynamic ن ترین مسیر داده از بین تغییرات در زمان اتصال
dynamic تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
dynamic ساختار سیستم مدیریت داده که میتواند تغییر کند یا تط بیق یابد
dynamic بافری که اندازه آن طبق نیاز تغییر کند
dynamic سیستمی که منابع آن در هنگام اجرای برنامه اختصاص داده می شوند و نه پیش از آن
dynamic تصویر مثل گراف که با ورود داده جدید بلارنگ بهنگام در می آید
dynamic اختصاص دادن حافظه به یک برنامه در صورت نیاز به جای اختصاص دادن بلاکهایی پیش از اجرا
dynamic توقف فرآیند ووووقتی سیستم به کاربر می گوید پیش از خاتمه فرآیند عملی باید انجام شود
dynamic زیر برنامهای که هر با که فراخوانی میشود باید کارش مشخص شود
dynamic ثیر گذاشتن روی داده ماشین
dynamic مراجعه به دادهای که میتواند تغییر کند
dynamic حرف کامپیوتری یا متن ویدیویی که در صورت لزوم تغییر میکند
dynamic حافظه با دستیابی تصادفی که نیاز دارد و محتوای آن مرتب بهنگام شود
dynamic نیروی درونی
dynamic جنبشی
dynamic پویشی
dynamic پویا
dynamic شخص پرانرژی
dynamic حرکتی
dynamic وابسته به نیروی محرکه جنباننده
dynamic بالان
dynamic نیروی مستقر
dynamic نیروی فعاله درونی فعالیت درونی
dynamic دینامیک
dynamic قوهای
dynamic متحرک
dynamic analysis تحلیل دینامیک
dynamic balance تعادل و توازن حرکتی
dynamic viscosity گرانروی مکانیکی
dynamic viscosity گرانروی مطلق
dynamic test ازمون پویا
dynamic system سازگان پویا
dynamic analysis تحلیل پویا
dynamic analisis تجزیه و تحلیل وقایع اقتصادی با در نظرگرفتن تغییرات گذشته و حال و احتمالا" اینده
dynamic loudspesker بلند گوی دینامیک
dynamic analisis تجزیه و تحلیل پویای اقتصادی
dynamic allocation تخصیص پویا
lattice dynamic دینامیک شبکه
dynamic stability تعادل پویا
dynamic brake ترمزدینامیکی
dynamic system سیستم پویا
dynamic system نظام پویا
dynamic check مقابله پویا
dynamic factor ضریب دینامیکی
dynamic lattice شبکه پویشی
dynamic lift برای دینامیکی
dynamic link پیوند پویا
dynamic load بار جنبشی
dynamic load بار دینامی
dynamic load بار پویا
dynamic loading بارگذاری جنبشی
dynamic characteristic مشخصه دینامیک
dynamic memory حافظه پویا
dynamic microphone میکروفون دینامیکی
dynamic model الگوی پویا
dynamic model مدل پویا
dynamic expander بسط دهنده دینامیکی
dynamic error خطای پویا
dynamic condition شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت
dynamic contraction انقباض هم تنش
dynamic convergence همگرایی دینامیک
dynamic damper مستهلک کننده دینامیکی
dynamic dump رو گرفت پویا
dynamic dump روبرداری پویا
dynamic dump نسخه برداری پویا
dynamic economy اقتصاد پویا
dynamic economy اقتصاد متحرک
dynamic equilibrium تعادل پویا
dynamic equilibrium تعادل دینامیکی
dynamic pressure فشار دینامیکی
dynamic subroutine زیر روال پویا
dynamic relocation جابجاسازی پویا
dynamic scheduling زمان بندی پویا
dynamic sensitivity حساسیت دینامیک
dynamic trait ویژگی پویشی
dynamic stop ایست پویا
dynamic storage انباره پویا
dynamic storage حافظه پویا
dynamic strength مقاومت دینامیکی
dynamic structure ساخت پویا
dynamic subroutine زیرروال پویا
dynamic relocation جابجایی پویا
dynamic relation روابط میان جوهروعرض یاعلت و معلول
dynamic balay حمایت متحرک
dynamic ram حافظه با دسترسی پویا حافظه پویا
dynamic braking ترمز دینامیکی
dynamic ram حافظه دستیابی تصادفی پویا
dynamic braking ترمز واکنشی
dynamic pressure فشار پویا
dynamic pressure فشار محرکه درونی
dynamic storage allocation تخصیص انباره پویا تخصیص حافظه پویا
dynamic data exchange در ویندوز ماکروسافت و OS/2 روشی که در آن دو برنامه فعال می توانند دادههای خود را رد و بدل کنند یک برنامه از سیستم عامل می خواهد تا بین دو برنامه اتصال برقرار کند
micro dynamic model الگوی خرد پویا
dynamic luminous sensitivity حساسیت نوری دینامیک
dynamic address translate مترجم نشانی پویا
dynamic simulation language زبان شبیه سازی پویا
macro dynamic model الگوی کلان پویا
permanent magnet dynamic بلندگوی دینامیک با مغناطیس پایدار
dynamic shift register ثبات تغییر مکان پویا
dynamic link library در ویندوز ماکروسافت و OS/2 کتابخانه برنامه ها که از طریق برنامه اصلی قابل فراخوانی است
dynamic address translation ترجمه پویای ادرس
dynamic address translate مترجم ادرس پویا
dynamic random access memory حافظه دستیابی مستقیم پویا
multibank dynamic random access memory حافظه با کارایی بالا که در کارت آداپتور ویدیو برای تامین نمایش گرافیک سریع به کار می رود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com