English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
essential item list فهرست اقلام حیاتی یاضروری جنگی
Other Matches
non essential غیر ضروری
essential <adj.> اصلی
non essential عارضی عارضه
non essential چیز غیر ضروری
essential اصلی
essential مصادره کردن
to be essential [necessary] ضروری [واجب] بودن
essential عمده
essential جبلی لاینفک
essential اساسی
essential بسیارلازم اصلی
essential واجب
essential ضروری
essential واقعی
essential حیاتی
essential <adj.> ضروری
essential <adj.> مهم
essential <adj.> حیاتی
essential ذاتی
essential <adj.> بنیانی
essential <adj.> عمده
essential <adj.> اساسی
essential supply اماد حیاتی
essential elements عناصر ضروری
essential element رکن
essential oil روغن اساسی
essential supply اماد ضروری
essential attribute صفت ذاتی
extra essential غیرضروری
combat essential اقلام رزمی حیاتی حیاتی در رزم
extra essential غیراصلی
combat essential مورد نیاز حتمی رزمی
mission essential ضروری برای انجام ماموریت
mission essential حیاتی از نظر انجام ماموریت
essential singularity نقطه تکین اساسی [ریاضی]
essential elements وسایل ضروری
essential elements [پارامترهای اصلی جهت بافت و یا مقدمات بافندگی و رنگرزی]
substantive [essential] <adj.> اصلی
substantive [essential] <adj.> عمده
substantive [essential] <adj.> اساسی
substantive [essential] <adj.> حیاتی
substantive [essential] <adj.> مهم
substantive [essential] <adj.> ضروری
substantive [essential] <adj.> بنیانی
essential amino acids امینو اسیدهای چرب
essential elements of information عناصر اصلی اخبار
Limit your expenditures to what is essential . مخارجتان رافقط صرف ضروریات بکنید
essential elements of information عناصراصلی اطلاعات
essential fatty acids اسیدهای چرب اساسی
item اقلام امادی
item فقره
item یک چیز مجزا در بین چندین چیز
item تعداد حروف و ارقام در داده
item یک قلم
item رقم جنس
item قلم
item پرسش
item یک فقره جزء
item قطعه
item جنس وسیله
item قلم جنس
item قطعه خبری
item بخش
item اقلام
item بابت
item ماده
item رقم تکه
essential oil of orange flower عطر بهار نارنج
the essential [inherent] [intrinsic] task کار مهم و ضروری [یا اساسی]
data item قلم داده
cyclic item اقلام زنجیری
critical item اقلام حیاتی اقلام مهم
critical item اماد حساس
cyclic item اقلام پیوسته اقلامی که خیلی مورد احتیاج هستند
item number شماره جنس
item number شماره اقلام جنس
item number شماره ردیف
data item جزئیات اطلاعات
data item قلم داده ها
end item کالای ضروری
end item وسیله عمده دستگاه کامل کالای مورد نیاز
end item اقلام عمده
elementary item قلم مقدماتی
item analysis تحلیل پرسش
item difficulty دشواری پرسش
item manager مدیر اقلام
data item واحد داده
data item موارد ذکرشده در اطلاعات
item manager مدیریت اقلام تدارکاتی
item scaling مقیاس یابی پرسشها
item selection پرسش گزینی
ban item غیر مجاز
item of the agenda اصل مطلب فهرست برنامه
nonrecoverable item اقلام مصرف شدنی و بدون داغی
nonrecoverable item اقلام غیر قابل تعمیریا بازیافتی
recoverable item وسیله قابل اخراجات
recoverable item وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
collector's item مورد استثنائیوویژهیککلکسیون
test item پرسش
test item ماده ازمون
standard item اقلام نمونه یا استاندارد یامطابق معیار تعیین شده
secondary item اقلام فرعی تدارکاتی
secondary item کالای تدارکاتی فرعی
ban item کالای ممنوع الورود
line item اقلام موجود در چانل درخواست وسایل
budget item اقلام نقدی
budget item اقلامی که به دستور فرمانده قیمت ان ازبودجه یکان کسر میشود
menu item یک انتخاب در فهرست انتخاب
item weighting وزن دادن به پرسشها
item validity اعتبار پرسش
item of written comment رای
item of written comment پاسخ
item discrimination index ضریب افتراق پرسش
item of written comment نظر
basic end item اقلام اولیه اماد
component end item قطعات و اقلام تجهیزات عمده
disposable end item امادمصرفی شدنی
basic end item تجهیزات ووسایل اولیه
multiple choice item پرسش چند گزینهای
disposable end item اماد یا اقلام قابل انهدام
major end item اقلام عمده امادی
major end item اقلام عمده
list سیاهه
two way list لیست دو طرفه
list فهرست
list 1-محاسبه مجموعهای از موضوعات داده مثل جمع و حذف و مرتب کردن و بهنگام سازی ورودی ها. 2LISP- یا زبان سطح بالا برای پردازش لیست دستورات یا داده و در یک محیط هوش مصنوعی
list لیستی از کلمات که استفاده نمیشوند یا برای جستجوی در فایل به کار نمیروند
list فضای ذخیره سازی موقت در قالب LIFO برای لیست از موضوعات داده
list لیست داده که هر ورودی آدرس ورودی بعدی را دارد
list لیستی که فضای خالی برای رکوردهای جدید در ساختارش ندارد
list لیستی که هر عنصر حاوی داده و آدرس عنصر بعدی در لیست باشد
list در فهرست نوشتن
list صورت کردن
list سرور در اینترنت که نامه خبری یا مقالات را به کاربران ثبت نام کرده می فرستد
list نمایش برنامه خط به خط به ترتیب درست
list لیست گرفتن
list سیاهه برداشتن
list لیست
list چاپ یا نمایش دادن موضوعات اطلاعاتی خاص
list مجموعه موضوعات مرتب شده داده
list کج شدن قایق به یک سمت
list تعداد موضوعات نمایش داده شده در یک لیست
list لیست توابع یا دستورات و حل آنها در برنامه
list میل
list در فهرست واردکردن
list شیار نرده
list سیاهه جدول
list سجاف
list کنار
list تمایل کجی
list میدان نبرد
list صورت
list فهرست کردن
list درلیست ثبت کردن
list یک پهلو شدن
list کج شدن
list نوار
list حاشیه
list کج کردن
list خوش امدن دوست داشتن
list شیار کردن اماده کردن
sick list صورت بیماران
share list صورت بهای سهام شرکتها
sequential list لیست ترتیبی
waiting list فهرست منتظران مشاغل فهرست داوطلبان
waiting list لیست انتظار
starter's list فهرست اسبهاییکه واجدشرایط برای شرکت درمسابقه نیستند
reserved list صورت افسران دریایی ذخیره یا احتیاط
price list لیست قیمت
promotion list لیست ترفیعات
property list سیاهه خواص
push up list لیستی از اقلام که در ان هرقلم در اخر لیست وارد میشود و سایر اقلام همان مکان مربوطه در لیست راحفظ می کنند
pushdown list لیست پایین فشردنی
pushup list لیست بالا فشردنی
assembly list سیاهه همگذاری
active list فهرست افراد اماده به خدمت فهرست سربازان
requirements list فهرست نیازمندیها
station list فهرست قسمتهای پایگاه دفترچه راهنمای قسمتهای مختلف پایگاه
stop list صورت متخلفین
subscripted list لیست زیرنویس دار
sucker list <idiom> لیستی از اشخاص ساده لوح
shopping list لیستخرید
push down list لیستی که از پایین به بالانوشته میشود به نحوی که هر ورودی جدید بالای لیست قرار می گیرد
Your name was at the bottom of the list اسمتان ته فهرست بود
honours list لیستاعضاییکهترفیعدرجهمیگیرند
telephone list لیستحافظهتلفن
short-list فهرست کوتاه
mailing list فهرست پستی
hit list فهرست ضربه
unmoderated list لیست پست که هر مادهای که در لیست باشد را به زیرنویس دیگر منتقل میکند بدون اینکه کسی آنرا بخواند یا بررسی کند
trig list لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
trig list لیست مثلثاتی
to list one's doors رخنههای درهای اطاق را باکهنه گرفتن
the free list صورت کالای بی گمرک
target list لیست اماجها
target list لیست هدفها
symmetric list لیست متقارن
May I have the drink list, please? ممکن است لطفا صورت نوشیدنیها را برایم بیاورید؟
price list فهرست قیمت
excused list فهرست معاف ها
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com