English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
English Persian
estate in joint tenancy واگذاری مشاع
estate in joint tenancy در CLواگذاری ملکی را به دو یا چندنفر گویند
Other Matches
joint tenancy اجاره داری مشترک
joint tenancy شرکت در اجاره داری
tenancy اجاره داری
tenancy مدت اجاره مالکیت موقت
tenancy in common استیجارمشاع اجاره مشاع
tenancy in common حالتی که جمعی با عناوین مختلف در اداره ملکی شرکت داشته باشند بدون ان که به وحدت مالکیت ان خللی وارد اید مدت اجاره
tenancy in common استیجار مشترک
estate دارائی
estate دارائی فردمتوفی
estate وضعیت
estate حالت
estate دارایی
estate املاک
estate ملک
estate at will اجاره مشروط
estate at will در CLواگذاری ملکی است که به کسی به عنوان اجاره با قیداین شرط که مستاجر عین مستاجره را به میل مالک اداره کند
one third of estate ثلث
estate ماترک
estate دسته طبقه
third estate عوام
one third of estate ثلث ترکه
industrial estate محوطهصنعتی
estate by curtesy میراث قانونی زوج
estate by curtesy در CLقسمتی از اموال زوجه است که پس از فوتش به طریق عمری به زوج به زوج منتقل میشود لیکن به وارث وی نمیرسد
equitable estate عین مرهونه
estate agent فروشندهزمینوملک
estate duty مالیات بر ارث
estate duty مالیات ارث
estate for life حق عمری
estate tax مالیات مستغلات
equitable estate در CL مرتهن بالقوه مالک عین مرهونه میشود و بعلاوه تاسیسی وجوددارد که به موجب ان می توان حق از گرو دراوردن ملک را از راهن سلب کرد
trading estate ملکتجاری
distribution of the estate تقسیم ترکه
an insolvent estate دارایی یا ملکی که برای پرداخت بدهی بسنده نباشد
estate cars اتومبیل استیشن
real estate مال غیرمنقول
administration of estate اداره ترکه
winding up an estate تقسیم مال بین غرماء
estate in reversion هبه قابل رجوع از جانب واهب
separate estate اموال شخصی زن
housing estate محوطهی خانه سازی
estate for years حق رقبی
real estate املاک و ساختمان
fourth estate رکن چهارم مشروطیت
partition of an estate افراز ملک
one thrid of the estate ثلث ترکه
real estate مستغل
life estate عمری
real estate املاک و مستغلات
real estate ملک
real estate خرید زمین
real estate معاملات زمین
real estate مستغلات
real estate زمین
life estate حق عمری
fourth estate نشریات ملی
estate of a deceased ماترک
estate of a deceased ترکه
estate in reversion هبهای که مدتی پس از انشاء تحقق یابد
estate in remainder ملک معلق عبارت از ان است که شناسایی قانونی یک ملک منوط و موکول به تعیین تکلیف ملک دیگر باشد
estate in remainder تملک معلق
estate in fee مالکیت مطلق و غیر شرطی نسبت به زمین
estate in dower میراث قانونی زوجه
estate in common مالکیت مشاع
estate in common درCL حالتی را گویند که دو یاچند نفر در زمینی با عناوین مختلف و یا با عنوان واحدولی در ازمنه مختلف اشتراک منافع داشته باشند ملک مشاع
estate in common اشتراک در مالکیت زمین
estate tax مالیات بر املاک
fourth estate مطبوعات عمومی
real estate tax مالیات بر مستغلات
real estate agency بنگاه معاملات املاک
original and derivative estate اصل مال یا نمائات یا منافع ان
to let something [British E] [Real Estate] کرایه دادن چیزی
original and derivative estate مال اصلی و مال فرعی
benefical owner of an estate مالک بهره برداریک دارایی
to let something [British E] [Real Estate] اجاره دادن چیزی
real estate broker واسطه املاک
real estate broker دلال اموال غیرمنقول
joint and several تضامنی
joint مفصل
v joint اتصال "وی "
joint وصله
joint تصلب شرائین
joint متصل
joint اتصال
joint بند گاه
joint لولا
joint محل اتصال محل ضربه
joint هرزملات
joint درز
joint دستگاه کوچک باطریدار که سوارکار بطور غیر مجازروی گردن اسب می گذارد تاتندتر برود
joint مشاع
joint بهم پیوستن
joint بند بند کردن اتصال دادن بند
joint درزه
joint مفصل اتصال ضربهای
joint شرکتی مشاع
joint توام
joint مشترک
joint مشترک الحاقی
joint بند
joint مفصل پیوندگاه
joint جای کشیدن تریاک با استعمال نوشابه لولا
joint زانویی
joint شریک
joint ستاد مشترک
joint بند بند کردن مساعی مشترک
joint مشترک بین نیروهای مسلح
joint نیروهای مشترک عملیات مشترک
joint مهره اتصال
joint کردن خرد کردن
joint اتصالی
lap joint اتصال لب به لب
knee joint مفصل زانو
lap joint اتصال پوششی
lapped joint اتصال بوسیله پوشش
knuckle joint لولای بند دار
lap joint اتصال نیم ونیم
lap joint اتصال رویهم
lap joint اتصال نیمانیم
lap joint لبه رویهم افتاده ومتصل بهم
knuckle joint اتصال زانویی
knuckle joint لولای مفصلی
knee joint زانو زانویی
longitudinal joint درز طولی
knee joint بندزانو
joint staff ستاد مشترک
joint space محل لحیم
joint space محل اتصال
joint shares سهام مشترک
joint services خدمات مشترک
joint responsibility مسئوولیت تضامنی
joint resolution تصمیم مشترک
joint resistance مقدار مقاومت مفصل
joint products محصولات مشترک
joint pin خار اتصال
joint ownership مالکیت اشتراکی
joint ownership اشتراک در مالکیت مالکیت مشاع
joint ownership اشاعه
joint stock سهامی
juke joint رستوران کوچکی که خوراک ارزان داشته و نیز صفحات گرامافون را با انداختن پول دراسباب خودکار میزند
joint zone منطقه مشترک
joint weld جوشکاری اتصالی
joint servicing دفتر خدمات و پشتیبانی مشترک از نیروهای مسلح
joint washer واشر اتصال
joint venture سرمایه گذاری مشترک
joint venture سرمایه گذاری مشترک تجارت مشترک
joint tenants در CLچند تن را گویند که مشترکا"از عین مستاجره استفاده کندبا این قید که هر یک پس ازمرگ دیگری یا دیگران حق استفاده انحصاری داشته باشد
joint tenants اجاره داران مشترک
joint supply عرضه مشترک
joint stock سرمایه مشترک
joint stock شرکت سهامی
longitudinal joint درز از درازا
peripheral joint اتصالجانبی
transverse joint درز عرضی
toggle joint مفصل زانویی
joint of the foot قوزک [استخوان بندی]
ankle joint قوزک پا [استخوان بندی]
joint of the foot قوزک پا [استخوان بندی]
swivel joint مفصل گردان
strike joint شکستگی طولی
strapped joint اتصال تسمهای
transverse joint درز از درازا
universal joint دو میله متصل بهم وفا دربچرخش
flare joint اتصالز-بانه
fetlock joint مویپشتپایاسب
clip joint <idiom> شغل سطح پایینی که پراز کلاهبرداری باشد
drip-joint [اتصال بین دو ورق فلزی]
with the joint views of با جلب نظر
ankle joint قوزک [استخوان بندی]
welded joint اتصال جوش
universal joint قفل کاردان
universal joint مفصل چرخنده
slip joint اتصال ازاد
sleeve joint اتصال با بوش
rabbet joint اتصال دو راهه
rabbet joint بست یا مفصل کنش کاوی
propeller joint چهارشاخه گاردان خودرو
pin joint اتصال بین اعضای ساختمانی بصورت لولا یا پاشنه
overlap joint اتصال نیمانیم
oblique joint شکستگی کج
mortise joint اتصال کام
mitre joint اتصال فارسی
miter joint برش فارسی
raking out of a joint تهی کردن درزها
raking out of a joint درز اره شده
seam joint درز
sealing joint اتصال اب بندی
rail joint اتصالریل
summit joint درز کلید طاق قوسی
scarf joint جایی که دو سر تیر رانیم ونیم کرده با هم جفت کرده باشند
sawn joint درز بریده
sawn joint درز اره شو
riveted joint اتصال پرچ
raking out of a joint درزخراشی
raking out of a joint درز گشایی
magnetic joint محل ضربه در میدان مغناطیسی
joint and several liability مسئوولیت تضامنی
flexible joint اتصال قابل انعطاف
flang joint اتصال سرلوله
flang joint اتصال لبه
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com