English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 111 (6 milliseconds)
English Persian
external benefits فواید خارجی
Other Matches
benefits مزایا
net benefits منافع خالص
welfare benefits مزایای رفاهی
fringe benefits مزایای شغلی غیر نقدی مزایای فرعی
benefits society انجمن خیریه
It benefits the people . فایده اش به مردم می رسد
valuation of benefits ارزش گذاری منافع
tangible benefits سودهای قابل سنجش
tangible benefits منافع مشهود فواید عینی
tangible benefits منافع مرئی
spillover benefits صرفه جوئیهای خارجی
spillover benefits منافع خارجی
private benefits منافع خصوصی
public benefits منافع عمومی
social security benefits منافع تامین اجتماعی
measurement of benefits and costs اندازه گیری منافع و هزینه ها
separable accretions and benefits نمائات و منافع منفصله
benefits payable to surviving dependents مزایای قابل پرداخت به وابستگان بازمانده
external حافظهای که خارج از سیستم کامپیوتر اصلی قراد دراد ولی توسط CPU قابل دسترسی است
external دید کاربر از ساختار داده یا برنامه
external روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
external رسانه ذخیره سازی که خارج از سیستم کامپیوتر اصلی قرار دارد ولی از طرف CPU قابل دسترسی است
external مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
external خارج یک برنامه یا وسیله
external ثبات کاربر ذخیره شده رد حافظه اصلی ونه CPU
external سیگنال وقفه از رسانه جانبی برای بیان توجه لازم
external خارج
external فاهر
external برونی
external خارجی
external بیرونی
external سطح فواهر
external بیرون
external که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
external فاهری پدیدار
external مین کننده نیرو دارد تابه پورت سری کامپیوتر وصل شود
external ساعت یا سیگنال یکسان کننده در خارج یک وسیله
external فایل حاوی داده برای برنامه که جداگانه از آن دخیره شده است
external 1-سخت افزار
external وسیلهای که درون کامپیوتر نیست ولی به آن اضافه شده تا تواناییهای ذخیره سازی آن را افزایش دهد
external صوری
external symbol علامت خارجی
external store انباره خارجی
external security امنیت خارجی
external storage ثبات خارجی کامپیوتر
external storage حافظه خارجی
external sense حس برونی
external sort جور کردن خارجی
external sort مرتب سازی خارجی
external sort جورکردن خارجی
external storage انباره خارجی
external table جدول برونی
external thread دنده خارجی
external ear گوش بیرونی [کالبد شناسی بدن انسان]
external socket پریز بیرونی
external oblique ماهیچهمورببیرونی
external ear گوشبیرونی
external nose نمایبیرونیبینی
external variable متغیر خارجی
external validity اعتبار برونی
external transaction معاملات خارجی
external reward پاداش برونی
balance of external liabilities and claims مانده مطالبات و بدهیهای خارجی
external gear تاج دندانه خارجی
external function تابع برونی
external force نیروی خارجی
external force نیروی بیرونی
external economies صرفه جوئیهای خارجی
external docuhentation مستندات خارجی
external diseconomies عوامل زیان اور خارجی عوامل نامطلوب خارجی
external delay تاخیر خارجی
external load بار خارجی
external cost هزینه خارجی
external control کنترل خارجی
external command فرمان خارجی
external command فرمان برونی
external combustion احتراق خارجی
external circuit مدار خارجی
external armature ارمیچر خارجی
external indicator نشان دهنده وضع خارجی وسیله
external inhibition بازداری برونی
external interrupt وقفه خارجی
external pressure فشار برونی
external pressure فشار خارجی
external phase فاز برونی
external reference مرجع خارجی
external reference ارجاع خارجی
external ophthalmia اماس برونی تخم چشم
external operation عملیات خارج از مملکت
external operation عملیات خارجی
external modem تلفیق و تفکیک کننده برونی
external menory حافظه خارجی
external reperence ارجاع خارجی
external label برچسب خارجی
external gills دستگاهتنفسبیرونی
external memory حافظه خارجی
external rectus عضله مستقیم برون چشمی
external auditory meatus گذرگاه برونی گوش
external saphenous vein سیاهرگ یا ورید مابض
sum of all external forces حاصل جمع تمام نیروهای خارجی
external combustion engine موتور احتراق خارجی موتور برونسوز
external magnetic circuit مدار مغناطیسی خارجی
external jugular vein شاهرگگردنبیرونی
external data file فایل اطلاعات خروجی
external fuel tank مخزنسوختبیرونی
external symbol dictionary فهرست علائم خارجی فرهنگ لغات نمادهای خارجی
external good order اصطلاحی در حمل و نقل که دال بر وضعیت فاهری مناسب کالای مورد حمل میباشد
external hard disk دیسک سخت برونی
error due to external influence خطای محیطی [ریاضی]
external tooth lock washer قفلواشوندهدندانهای
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com