English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (11 milliseconds)
English Persian
fire station ایستگاه اتش نشانی
fire station پست اتش نشانی
fire station اداره اتش نشانی
fire station مرکز اتش نشانی
Search result with all words
fire support station نققه هدف اتش پشتیبانی دریایی ایستگاه اتش دریای
Other Matches
Fire cannot be extinguished by fire . <proverb> آتش را به آتش خاموش نتوان کرد .
station محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
station یا مقصد استفاده میشود
station وضعیت موقت یک ایستگاه که داده را بازیابی میکند
station استقرار یافتن
station پایگاه
station نرم افزار و سخت افزار در مشخصات FDDJ که حاوی اطلاعات کنترل هستند
station میز به همراه کامپیوتر , صفحه کلید , صفحه نمایش , چاپگر و غیره که کسی در آنجا کار میکند
way station ایستگاه واسطه مخابراتی تله تایپ و تلگرافی
way station ایستگاههای فرعی بین راهی جاده یا خط اهن
way station ایستگاه رله مخابراتی
on station رسیدن به هدف
on station روی هدف
on station پروازهواپیما بالای هدف
on station اماده باش بالای هدف
Where is the station? ایستگاه کجاست؟
station مستقرکردن
Is the next station ... ? آیا ایستگاه بعدی ... است؟
station ایستگاه اتوبوس وغیره
station سکون پاتوق
station وقفه
station جا درحال سکون
station مرکز
station جایگاه
station ایستگاه
station توقفگاه نظامیان وامثال ان
station موقعیت اجتماعی وضع
station محل ماموریت
station پاسگاه
station محل
station پست
sub station پست فرعی
station درپست معینی گذاردن
station رتبه
station مقام مستقرکردن
consolidating station ایستگاه تکمیل کننده بار
cruising station readiness of degree forth
triangulation station ایستگاه مثلث بندی
courier station دفترنامه رسانان
courier station مقرر پیک
transformer station پست ترانسفورماتور
exempted station یکان استثنایی از نظر سلسله مراتب
converter station پست ترانسفورماتور
exempted station یکان مخصوص
control station ایستگاه کنترل
enquiry station ایستگاه پرس و جو
emergency station محل اضطراری
to station oneself جا گرفتن
to station oneself مقیم شدن
departure station مبداء حرکت
courier station دفتر پیک
transfer station محل انتقال افراد
transfer station محل اعزام افراد
transit station ایستگاه عبوری راه اهن
declinating station ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف
defence station readiness of degree third
dressing station درمانگاه کمکهای اولیه وزخم بندی
duty station محل خدمت
traverse station ایستگاه پیمایش
wireless station فرستنده
broadcasting station ایستگاه رادیو
broadcast station ایستگاه فرستنده
station number شماره پست مخابراتی شماره ترتیب محل بارها درداخل هواپیما
boat station جای خدمه قایق
blade station موقعیت شعاعی هر مقطع ازتیغه
battle station پایگاه جنگی
battle station پایگاه رزمی
goods station ایستگاهکالاهایتجارتی
intercom station ایستگاهداخلی
local station ایستگاهکانونی
passenger station ایستگاهمسافرین
receiving station ایستگاهدریافت
astronomic station ایستگاه دیدبانی نجومی
astronomic station رصدخانه
station circle چرخههواشناسی
broadcasting station ایستگاه رادیویی فرستنده
tracking station ایستگاه ردیابی
wireless station ایستگاه بی سیم
work station محل کار
coast station ایستگاه ساحلی
close station افراد بدو مرخص
close station خدمه بدو مرخص
climatological station ایستگاه هواشناسی
clearing station پست تخلیه بیماران
clearing station ایستگاه تخلیه بیماران
cleansing station محل گندزدایی
cleaning station پست رفع الودگی ش م ر
cleaning station ایستگاه ضدعفونی مواد ش م ر
change of station انتقال تعویض محل خدمت
change of station تغییر محل ماموریت
central station نیروگاه مرکزی
camera station ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
station entrance ورودیایستگاه
fuelling station ایستگاه سوختگیری
loading station ایستگاه بارگیری
master station ایستگاه اصلی
master station پست اصلی مخابرات
mobile station فرستنده متحرک
naval station پایگاه دریایی
observation station دیدگاه
orienting station ایستگاه توجیه
pumping station تلمبه خانه
pumping station ایستگاه تلمبه زنی
forward station پاسگاه جلویی
railway station ایستگاه راه اهن
reading station ایستگاه خواندن
reception station پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
key station ایستگاههای کلید
inquiry station دستگاهی که از ان هر گونه درخواستی به عمل می اید
gauging station ایستگاه اندازه گیری سرعت وعمق اب در کانال یا رودخانه
generating station کارخانه برق
generating station پست نیرو نیروگاه
flag station جایی که قطاربادیدن پرچم ویژه نگاه میدارندوایستگاه دائمی نیست
fiscal station قسمت اداری یا مالی که در یک سلسله به ترتیب شماره قرارگرفته باشد
fiscal station تاسیسات سریال
forward station ایستگاه جلو
holding station محوطه نگهداری زخمیها وبیماران بطور موقت
homing station ایستگاه ردیاب دستگاههای هدایت مسیر هواپیما
homing station رادارردیاب
homing station رادارهای کنترل هوایی
hydroelectric station نیروگاه ابی
induction station مرکز پذیرش
induction station دفتر استخدام دفتر پذیرش
reception station دفترسربازگیری و اعزام به یکانها
reference station ایستگاه مبداء سنجش جذر ومد دریایی
station house ایستگاه کلانتری
station house مرکزکلانتری
station house ایستگاه راه اهن
station keeping در خط نگهداشتن ناو
station list فهرست قسمتهای پایگاه دفترچه راهنمای قسمتهای مختلف پایگاه
station log دفتر ثبت وقایع پست مخابراتی
station log دفتر وقایع ایستگاه مخابراتی
station time زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
subscriber's station مرکز مشترک
survey station ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
telephone station جایگاه تلفن
telephone station تلفن خانه
tide station ایستگاه جزر و مد
exposure station ایستگاه عکاسی هوایی
station complement پرسنل خدماتی پایگاه
station complement پرسنل ثابت یک پایگاه
regulating station پست تنظیم حرکات و عبور ومرور پرسنل و خودروها
relay station ایستگاه رله
relay station ایستگاه واسطه
remote station ایستگاه دور دست
remote station ایستگاه دوردست
remote station ایستگاه راه دور
repeater station مرکز تقویت کننده
serivce station ایستگاه بنزین گیری وتعمیرگاه
shunting station ایستگاه فرعی راه اهن برای جابجا کردن واگن ولوکوموتیو
slave station ایستگاه فرعی
station bill لوحه نشان دهنده محلهای پرسنل
station bill جدول محلها
station break وقفه برنامه فرستنده رادیویی وتلویزیونی
station car اتومبیل استیشن
exposure station ایستگاه هوایی
station model مدلهواشناسی
Where's the railway station? ایستگاه راه آهن کجاست؟
station master رئیس ایستگاه
To marry below ones station. با همسری از طبقه پائین تر ازدواج کردن
police station مرکز پلیس
action station پناهگاه ضد تک هوایی دشمن
power station نیروگاه
police station کلانتری
weather station ایستگاه هوا شناسی
action station محل جنگ
action station وضعیت قرمز ,state battle : syn readiness of degree first
weather station ایستگاه هواشناسی
station bar رستوران ایستگاه راه آهن
aeronautical station ایستگاه ناوبری هوایی ایستگاه خدمات هوانوردی
police station ایستگاه پلیس
service station ایستگاه پمپ بنزین بزرگ
To the railway station به طرف ایستگاه راه آهن
railway station ایستگاه قطار
master station شاه ایستگاه
power station ایستگاه مولدنیرو
station wagon ماشین کبریتی
station wagon استیشن واگن
station wagons ماشین کبریتی
space station پایگاه فضایی
space station ایستگاه فضایی
station wagons استیشن واگن
filling station پمپ بنزین
gas station پمپ بنزین
power station کارخانه برق
aid station پست امدادی
aileron station فاصله ابتدای فلپ تا لبه ان به موازات تیرهای اتصال ان
alert station ایستگاه اماده باش
air way station ایستگاه کنترل
coach station پارکینگوایستگاهدرشکه
amateur station فرستنده تفننی
underground station ایستگاهزیرزمینی
alert station ایستگاه اعلام خطر
ambulance station ایستگاه امبولانس
air way station خطوط هوایی
air station ایستگاه عکس برداری هوایی نقطه تمرکز عکسبرداری هوایی ایستگاه هواشناسی
polling station حوزهرایگیری
train station ایستگاهقطار
transmitting station ایستگاهارسال
station platform سکویایستگاه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com