Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 51 (4 milliseconds)
English	Persian
flesh pots	زندگی خوب یاعالی
Other Matches
pots	کتری
pots	قوری
pots	دیگچه
pots	دیگ
pots	هرچیز برجسته ودیگ مانند
pots	ماری جواناوسایرمواد مخدره
pots	گلدان درگلدان گذاشتن
pots	در گلدان محفوظ داشتن
pots	در دیگ پختن
pots	کاربوراتور
pots	اب پاش
lobster pots	دام مخصوص صید خرچنگ دام خرچنگ
chamber pots	لگن
coffee pots	قهوه ساز
coffee pots	کتری قهوه
coffee pots	قهوه جوش
coffee pots	قوری قهوه
melting pots	دیگ ذوب فلزات
chimney pots	سردودکش
chimney pots	کلاهک دودکش
flesh	دربدن فرو کردن
flesh	حیوانیت بشر
flesh	جسمانیت
flesh	جسم شهوت
flesh	مغز میوه
flesh	گوشت
flesh-and-blood	گوشت
proud flesh	گوشت نو
putrid flesh	گوشت گندیده یا بو گرفته
flesh and blood	خویشاوند
flesh and blood	خون
flesh and blood	گوشت
goose flesh	یا ترس
Her flesh is flabby.	گوشت بدنش شل است
flesh and blood <idiom>	روابط نزیک داشتن
goose flesh	ترکیدگی پوست بدن در اثرسرما
flesh wound	زخم جزئی
flesh-and-blood	خویشاوند
flesh brush	لیف یادستکشی که بتن مالیده خون رابگردش درمی اورند
flesh colour	رنگ بدنی
flesh colour	رنگ بشره
flesh day	روزگوشت خوردن روزپرهیزشکنی
flesh hook	قلاب گوشت کش
flesh-and-blood	خون
flesh red	بدنی رنگ
flesh wound	زخم سطحی
There he is in the flesh. there he is as large as life.	خودش حی وحاضر است
Firm muscles ( flesh ) .	عضلات (گوشت ) محکم
THe flesh will never be separated from the finger . <proverb>	گوشت هرگز از ناخن جدا نمى شود .
what is bred in the bone will come out in the flesh <proverb>	عاقبت گرگ زاده گرگ شود

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com