English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 154 (9 milliseconds)
English Persian
floating rates نرخهای بارهای دریایی
Other Matches
rates پایه
rates اندازه نسبت
rates قرار
rates بها
rates سنجیدن
rates ارزیابی کردن
rates مشمول مالیات کردن ارزیابی کردن
rates تندی سرعت عوارض
rates اهنگ
rates ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
rates حجم داده یاا کارهایی که در یک زمان مشخص رخ میدهد
rates بیشترین خروجی وسیله که باید با مشخصات ابتدایی تط ابق داشته باشد
rates مقدار اطلاعات در هر حرف ضرب در تعداد حروف ارسالی در ثانیه
rates تعداد خطاهایی که در یک زمان مشخص رخ میدهد
rates درصد
rates شمردن
rates بر اوردکردن
rates نرخ بستن بر بها گذاشتن بر
rates سرعت ارزیابی کردن
rates میزان
rates منوال
rates روش طرز
rates سرعت
rates نرخ
rates درچند
rates نسبت
rates درجه
rates سرعت حرکت
rates اهنگ حرکت
rates نواخت
rates میزان مهارت شدت تغییرات
rates درجه بندی کردن
rates سرعت کار
water rates پولمصرفآب
rates and taxes عوارض ومالیات
railway rates تعرفه یا کرایههای راه اهن
base rates نرخ پایه
Do you have any special rates? آیا نرخهای ارزانتر دارید؟
fixing rates نرخ بندی
base rates ارزش اولیه
base rates نرخ مبنا
base rates تعرفه مبنا
base rates اهنگ پایه
exchange rates نرخ تبدیل ارز
exchange rates نرخ تسعیر ارز
birth rates نرخ زاد و ولد
birth rates اهنگ زاد و ولد
birth rates نرخ افزایش ولادت
birth rates ضریب افزایش جمعیت
exchange rates مظنهء ارز
exchange rates نرخ ارز
exchange rates نرخ مبادلهای
exchange rates نرخ مبادله ارز
exchange rates نرخ مبادله
A single town and two different rates!. <proverb> یک شهر و دو نرخ؟!.
general cargo rates نرخهای حمل کالاهای متفرقه
free exchange rates نرخهای ارز ازاد
floating پنجرهای که قابل انتقال به هر بخش صفحه باشد
floating UPC ویژه که میتواند روی اعداد اعشاری به سرعت عملیات انجام دهد
floating عددی که به صورت اعشاری نمایش داده شود
floating عمل ریاضی روی عدد اعشاری
floating غیر ثابت . حرفی که جدا از حرفی است که باید به آن وصل باشد
floating عملیات ریاضی روی اعداد اعشاری
floating نوک پرواز کننده
floating شناور
floating شناوری
floating متحرک برروی اب
floating متغیر
floating مواج
floating فاقدوسیله اتصال
floating جابجا شده
floating متحرک
floating سیال مواج
floating اضافی
floating غوطه ور
floating علامت عددی در عدد کسری که با یک نقط ه پس از اولین رقم و بعد توان نشان داده میشود. تا همه اعداد به حالت استاندارد نمایش داده شوند
floating صاف کردن
floating لیسه کردن
floating نشانه یا برچسبی که یک دستور یا کلمه مشخص را بیان میکند بدون توجه به محل آن
floating محل مخصوص در رابط ه با آدرس مرجع
floating reticle عدسی مواج
floating reticle تار موی مواج زاویه یاب یا دوربین
floating reserve احتیاط سیال
floating reamer برقو یا جدار تراش متحرک
floating policy بیمه نامه متغیر
floating reserve نیروی ذخیره احتیاط متحرک
floating point ممیز شناور
floating point با ممیز شناور
floating mine مین سطحی
floating mine مین شناور
floating mastic ملاط قیری
floating ribs دندههای ازاد
floating screed شمشه گچی
floating point ممیز شناور [ریاضی]
floating voter فردیکهبههیچحزبسیاسیمتکینیست
floating population جمعیتشناور
floating sleeve آستینبلندآزاد
floating roof سقفشناور
floating rib (2) دندهآزادجناقسینه
floating head تیغهمسطح
floating trade تجارت دریایی
floating tool ابزار متحرک
to stay floating معلق ماندن [در محیطی] [فیزیک] [شیمی]
floating aquatics ابزیان شناور
floating charactep دخشه شناور
floating crane جرثقیل متحرک
floating dock حوضچه شناور تعمیر کشتی
floating dock حوض شناور
floating drydock حوضچه شناور خشک
floating debt بدهی متغیر
floating fender زنجیر شناوری که به فاصلههای معینی از یک کانال نصب میشود تا در موقع حوادث ازان استفاده شود
floating fundation پی شناور
floating cargo باری که باکشتی حمل میشود
floating cargo باری که دردریا است
floating capital سرمایه متحرک
floating audress نشانی شناور
floating axle محور نوسان
floating base پایگاه شناور دریایی
floating base ناولجستیکی شناور یا کاروان لجستیکی شناور دریایی
floating battery باتری ذخیره
floating bearing یاطاقان نوسان دار
floating bridge پل شناور
floating bridge پل متحرک موقتی
floating grid شبکه شناور
floating gyro ژایرو شناور
floating light کشتی فانوس دار
floating light انبان شناورچراغ دار
floating lines خطوط مواج برجسته نگاری وبرجسته بینی
floating kidney کلیه متحرک
floating lines خطوط مواج عکس هوایی
floating mark نقاط مواج عکس هوایی
floating mark نقاط ایستگاه برجسته بینی
floating island جزیره شناور ومصنوعی شیرینی
floating harbour لنگرگاهی که ازموج شکنهای شناورساخته باشند
floating point number اعداد ممیز شناور [ریاضی]
floating point arithmetic حساب ممیز شناور
floating point calculation محاسبات اعداد نمایی یا علمی
floating point constant ثابت ممیز شناور
floating-roof tank مخزنسقفشناور
floating point notation نشان گذاری با ممیز شناور
floating point number عدد با ممیز شناور
floating exchange rate نرخ متغیرارز
floating rate of exchange نرخ شناور ارز
floating tool holder ابزارگیر متحرک
floating pontoon bridge پل پونتون
free floating anxiety اضطراب فراگیر
floating point basic نوعی زبان BASIC که اجازه استفاده از اعداد اعشاری رامیدهد
floating point rutine روال ممیز شناور
floating exchange rate نرخ شناور ارز
floating point representation نمایش با ممیز شناور
floating point operation عملکردبا ممیز شناور
floating point operation عملیات ممیز شناور
Participation rates are low compared to international standards. میزان مشارکت در مقایسه با استانداردهای بین المللی کم است .
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com