English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (2 milliseconds)
English Persian
floor level کف
Search result with all words
finished floor level رقوم کف تمام شده
floor-level electric convector گرمادهالکتریکیسطحزمین
Other Matches
floor to floor time زمان اصلی
floor کف
to take the floor سخن گفتن
floor کف اطاق
floor ناک دان
to take the floor حرف زدن صحبت کردن
floor محدوده زمین
floor بستر
floor کف زمین
floor کف اطاق
floor اشکوب
floor طبقه
floor بزمین زدن شکست دادن
on the floor روی زمین
first floor طبقه اول
floor کف زمین
floor کف سازی کردن
ground floor <idiom>
walk the floor <idiom> بیقرار بودن
floor brush برسکیف
double floor دو کفی
shop floor کارگرانکارخانهدرمقایسهبامدیران
floor standard چراغ پایه دار
floor standard لامپ پایه دار
get in on the ground floor <idiom> ازابتدا شروع کردن
To floor an adversary. پشت حریف را بخاک رساندن [بر اوپیروز شدن]
mezzanine floor کفنیمطبقه
operating floor عملیاتزمین
floor joist تیرآهنکف
studio floor زمیناستدیو
floor hockey هاکی روی یخ کودکان بدون اسکیت
floor drain آبگذرکف
dance floor محلمخصوصرقصدر رستوران
floor board تخته کف
factory floor بخشکارگریکارخانه
floor space سطح بنا
floor space فضای اشکوب
floor slab تاوه کف
floor lamp اباژور زمینی
floor-slab کف تخت
floor jack اهرم فرعی
floor insulator عایق کف
floor cloth قسمی مشمع فرشی
concrete floor طاق بتنی
floor gully کف خواب
floor exercise حرکات زمینی ژیمناستیک
brick floor اجرفروش
floor lamp چراغ پایه دار
false floor کف کاذب
floor slab کف تخت
floor plan نقشه اشکوب
floor walker راهنمای مغازه
floor length رسیده بکف
floor length اندازه کف
floor length هم کف
floor leaders رهبران کنگره امریکا
floor leader رهبر فراکسیونهای مجلس
floor covering کف پوش
price floor حداقل قیمت
ground floor طبقه همکف زمین
threshing floor زمین خرمن کوبی
suspended floor کف ازاد
stone floor سطح سنگفرش شده روسازی سنگفرش
solid floor کف زیر بر
lower floor طبقه تحتانی
lower floor اشکوب زیرین
seamless floor کف بی درز
ground floor اشکوب همکف زمین
ground floor طبقه همکف ساختمان
parquet floor فرش چوبی
ocean floor بستر اقیانوس
in-floor heating سیستم گرمایش از کف زمین
joisted floor کف تیرکدار
floor tile اجر کف
floor shows برنامه
floor shows نمایش روی صحن
floor show برنامه
floor show نمایش روی صحن
floor varnish لاک کف
upper floor اشکوب بالایی
upper floor بالاخانه
floor heating (system) سیستم گرمایش از کف زمین
put the ball on the floor رد کردن توپ از حریف
put the ball on the floor به زمین انداختن توپ کریکت بجای بل گرفتن
floor lamps [American] آباژورهای زمینی
carpet and floor brush جارویکفوفرش
flat slab floor سقف قارچی
floor lamps [American] چراغ های پایه دار
deep-sea floor سطحعمیقدریا
floor space occupied فضای مورد نیاز
floor lamp [American] چراغ پایه دار
My jaw dropped to the floor! <idiom> از تعجب داشتم شاخ در می آوردم! [اصطلاح روزمره]
trimmed opening in a floor قیف زغالرو
trimmed opening in a floor قیف اشغالرو
hollow concrete floor سقف تو خالی بتنی
to floor a room with boards اطاق راباتخته فرش کردن
mastic asphalt floor کف اسفالت قیری
ground [British] [floor] کف زمین
ground [British] [floor] کف اطاق
floor lamp [American] آباژور زمینی
The elevator has jammed on the tenth floor. آسانسور درطبقه دهم گیر کرده
acid proof floor tile موزاییک ضد اسید
cellular metal floor raceway سیم روی کف مشبک اطاق
compound leverage floor jack اهرم بالابر ترکیبی
total gross floor area سطح بنا با گسترده ساختمان
compound leverage floor jack اهرم بالابر قیچی شکل
Our building (high-rise) is a 20-storey ,but my apartment is on the third floor. ساختمان ما 20 طبقه است ولی آپارتمان در طبقه سوم است
O level نمرهی قبولی در این امتحانات
level best خیلی عالی
level best بسیارعالی
level best خیلی خوب
level out برابر کردن
level out یکنواخت کردن
level with each other برابر
he did his level best انچه از دستش برامدکرد
level ترازسازی
he did his level best کوتاهی نکرد
O level آزمون پایان دبیرستان و ورود به دانشگاه در سطح عادی
level with each other در یک تراز
A level مرحلهی دوم امتحانات دورهی متوسطه
level یک دست
level هموار
level الت ترازگیری
level میزان
level همسطح کردن
level تراز کردن تراز
level همسطح
level سطح ارتفاع
level سطح
level مسطح
level تراز
level استفاده از چهار بیت داده در فرآیند تبدیل آنالوگ /دیجیتال
level تراز بنایی
level یک نواخت
level موزون هدف گیری
level ترازکردن
level هم پایه
level مسطح کردن
level مسطح شدن
level رده
level هم تراز
level پایه
level مستقیم
level سطح برابر
level هدف در خط دید شماقرارگرفت
on the level <idiom> درستکار ،بی غل وغش
level کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
level نشانه گرفتن
level تراز سطح افقی افقی کردن
level تراز [تراز حبابی] [ابزار] [ساخت و ساختمان]
level to تراز کردن
to level off یکنواخت شدن [ناحیه ای]
to level off مسطح شدن [ناحیه ای]
sound level شدت نسبی صوت
nesting level سطح لانهای
storage level تراز ذخیره تراز مخزن
noise level سطح پارازیت
skill level پایه مهارت فنی
mean sea level سطح متوسط ابهای دریا تراز میانگین ابهای دریا
nesting level سطح تو در تویی
nesting level سطح اشیانهای
mean sea level سطح متوسط دریا
sound level شدت صوت
mean sea level میانگین سطح دریا
two level subroutine زیر تابعی که حاوی زیر تابع دیگر است
noise level میزان خش
n level logic منطق N سطحی
multi level چند سطحی
stock level سطح ذخیره انبار
storage level تراز خزانه
stock level سطح انبار
speed level مرحله سرعت
optimal level سطح بهینه
rotational level تراز چرخشی
reorder level مقدارموجودی که حاکی از نیاز به سفارش میباشد
reorder level سطح سفارش مجدد
speed level سطح سرعت
protection level سطح حفافت
price level سطح قیمت
power level تراز توان
operating level سطح امادگی برای فعالیت سطح قابلیت برای کار
one level memory حافظه یک سطحی
one level address آدرس ذخیره سازی که مستقیما و بدون تغییر به محلی از وسیله دستیابی دارد
oil level سطح روغن
one level address سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
signal level سطح علامت
one level address کد دودویی که مستقیما CPU را اجرا کند و فقط از مقادیر آدرس مطلق استفاده میکند.
one level address تابعی که در حین اجرا تابع دیگر را صدا نکند
skill level پایه مهارت
significance level سطح معناداری
signal level سطح سیگنال
pezometeric level سطح پیزومتری
still water level سطحسکونآب
lower level سطحپائینی
top-level افراد عالیرتبه
top-level توسط افراد عالیرتبه
camper level تراز [تراز حبابی] [ابزار] [ساخت و ساختمان]
upper level سطحبالایی
sea level سطح دریا
builder level تراز بنایی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com