Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 112 (6 milliseconds)
English	Persian
forced crossing	عبور اجباری از رودخانه
Other Matches
forced	اجباری
forced	تحمیلی
forced cooling	خنک سازی چیزی
unbalanced forced	کمانکش به سوی خلاء
forced sale	فروش اجباری
forced draft	هوای با فشار
forced draft	هوای تحت فشار
forced fantasy	خیال فراخوانده
forced convection	تبادل حرارت اجباری
forced contract	عقد مکره
forced choice	گزینه- بایست
forced saving	پس انداز اجباری
forced sale	فروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است
forced vibration	ارتعاشات ناشی از تحریکات خارجی
forced withrawal	عقب نشینی اجباری
forced marching	راه پیمایی اجباری
forced labor	کار اجباری
forced labor	بیگاری
forced oscillations	نوسانهای اجباری
A forced laugh.	خنده زورکی
He forced his way thru the crowd .	بزور خودش رااز میان جمعیت رد کرد
forced movement	حرکت اجباری
forced labour	کار اجباری
forced move	حرکت اجباری شطرنج
forced sale	فروش قانونی
forced landing	فرود اجباری
forced landing	فرود اجباری هواپیما
forced labour	بیگاری
forced alternating current	جریان متناوب فشرده
forced distribution rating	درجه بندی با توزیع معین
forced flood lubrication	روغنکاری تحت فشار
forced induction engine	موتور کمپرسور
forced page break	قطع اجباری صفحه
forced warm-air system	سیستمداخلیگرم کننده
crossing	گذرگاه
crossing	دوراهی
crossing	نقطه تقاطع
crossing	مسیررژه
crossing	رژه رونده
crossing the t	قطع کردن راه ستون دشمن
crossing	هدف عبورکننده در مسیر رژه
crossing	عبور
crossing	محل تقاطع
crossing	نقطه تلاقی دوراهی
crossing over	تبادل ژنی
crossing out	قلم خوردگی
criss-crossing	یکوری
zebra crossing	خط عابر پیاده
wading crossing	عبور از اب درقسمتهای قابل عبور
criss-crossing	به طور ضربدر
pelican crossing	دکمه ای که با زدن آن عبور و مرور قطع میشود
How long does the crossing take?	چه مدت این مسافرت دریایی طول می کشد؟
criss-crossing	کج
criss-crossing	بهطور متقاطع حرکت کردن
criss-crossing	دارای نقش چلیپایی کردن
criss-crossing	همبر کردن
street crossing	چهارراه
street crossing	تقاطع
occupation crossing	پل اختصاصی
occupation crossing	پل محلی
hasty crossing	عبور تعجیلی از رودخانه
criss-crossing	سوتفاهم
ford crossing	تقاطع جاده با مجاری ابگذر
criss-crossing	پایی
criss-crossing	همبر
criss-crossing	امضای اشخاص بیسواد
criss-crossing	طرحچلیپایی
criss-crossing	سردرگمی
criss-crossing	برخورد
criss-crossing	با ضربدر مشخص کردن
criss-crossing	چلیپایی کردن
wading crossing	عبور از پایاب
crossing target	هدفهای متحرک عرضی
cart crossing	گذرگاه ارابه
built up crossing	قطعه ریل متقاطع
pedestrian crossing	گذرگاه پیاده
pedestrian crossing	گذرگاه پیادگان
grade crossing	تقاطع پیاده روها تقاطع راه اهن و جاده
grade crossing	تقاطع راه اهن
grade crossing	تقاطع شاهراه
crossing points	نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossing points	محل برخورد دو خط
crossing points	نقطه تلاقی
crossing point	نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossing point	محل برخورد دو خط
crossing point	نقطه تلاقی
double-crossing	دورویی کردن خیانت کردن
double-crossing	نارو زدن
level crossing	گذر همتراز
cattle crossing	گذرگاه چارپایان
crossing area	منطقه عبور
level crossing	محل تقاطع دو خط راه اهن
flank crossing	عبوراز جناح دشمن
flank crossing	دور زدن جناح دشمن
deliberate crossing	عبور با فرصت از رودخانه
crossing tower	برج تقاطع در کلیسا
crossing the line	عبور از خط استوا
level crossing	گذرگاه همکف
crossing the line	عبور از استوا
crossing target	هدفی که درسمت حرکت میکند هدف عبور کننده در مسیر رژه
crossing target	هدف متحرک
crossing site	محل پایاب
crossing site	محل گذار
crossing area	منطقه گذار منطقه پایاب
crossing site	محل عبور اجباری
crossing line	خط تقاطع
crossing plane	سطح تقاطع
level crossing sign	علامتخطعبور
level crossing bell	زنگخطعبور
crossing barrier mechanism	قالبفلزی
heading crossing angle	زاویه بین سمت مسیرهواپیمای رهگیر و هواپیمای هدف در لحظه درگیری

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com