Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 113 (2 milliseconds)
English	Persian
formal operations	عملیات صوری
Other Matches
formal	رسمی
formal	اداری
formal	قانونی
formal	دارای فکر
formal	مقید به اداب ورسوم اداری
formal	تفصیلی عارضی
formal	لباس رسمی شب قرار دادی
formal	صوری
formal group	گروه رسمی
formal exercise	تمرین صوری
formal education	اموزش رسمی
formal discipline	اموزش صورت گرا
formal concentration	غلظت فرمال
formal charge	بار قراردادی
formal accountability	ذیحسابی رسمی
formal notice	سندسازی
He is quite reserved and formal.	آدم خیلی خشک و رسمی است
formal language	زبان صوری
formal logic	منطق مجرد
formal review	بررسی رسمی
formal review	سان رسمی
formal potential	پتانسیل فرمال
formal notice	جعل
formal logic	قضاوت سطحی
formal logic	منطق صوری
formal logic	منطق رمزی
to recount something to someone [formal]	برای کسی چیزی را تعریف کردن [یکایک گفتن] [بازگفتن]
formal logic	منطق صوری [منطق]
formal dance	بال [رقص]
finery [formal]	جامه رسمی جشن
formal dance	مجلس رقص
finery [formal]	جامه پر زرق و برق
hereinafter [formal] <adv.>	در پایین
to proffer [somebody something ] [something to somebody] [formal]	سخن گفتن در باره چیزی
hereinafter [formal] <adv.>	درزیر
to proffer [somebody something ] [something to somebody] [formal]	اظهار نظر دادن در باره چیزی
operations	نحوه استفاده ازدستگاهها
operations	عملیات
f.of operations	حوزه عملیات
thereinafter [archaic or formal] <adv.>	درزیر
thereinafter [archaic or formal] <adv.>	در پایین
formal thought disorder	اختلال صوری فکر
operations research	تحقیق در عملیات
operations research	تحقیقات از نظر کار و عملیات یک قسمت یا دستگاه
terminal operations	عملیات بارانداز
operations detachment	عنصرعملیات رسد عملیات
operations code	رمز عملیاتی
operations code	کد عملیاتی
Military operations.	عملیات نظامی
theater of operations	صحنه عملیات
operations room	centre combatinformation: syn
terminal operations	عملیات اسکلهای
over the beach operations	عملیات ساحلی
over the beach operations	عملیات کرانهای
psychological operations	عملیات روانی
radiological operations	عملیاتی که در ان از موادرادیواکتیو استفاده میشود عملیات رادیولوژیک
special operations	عملیات مخصوص یا ویژه
stability operations	عملیات ارام سازی
stability operations	عملیات تامین ثبات داخلی
operations room	اتاق عملیات
operations personal	پرسنل عملیات
operations analysis	تجزیه و تحلیل عملیات
base of operations	پایگاه عملیاتی مبنای عملیات
concept of operations	روش اجرای عملیات
clearing operations	عملیات پاک کردن مین
clearing operations	عملیات مین روبی
concept of operations	تدبیر عملیات
combined operations	عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
combat operations	مرکز عملیات رزمی
air operations	میز ردنگاری هوایی
airhead operations	عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
airmobile operations	عملیات هوارو
chemical operations	عملیات شیمیایی
building operations	عملیات ساختمانی
airmobile operations	عملیات متحرک هوایی
anticrop operations	عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
air operations	عملیات هوایی
base of operations	پایگاه عملیات
concrete operations	عملیات عینی
continuity of operations	مداومت عملیات
continuity of operations	تسلسل عملیات
night operations	عملیات شبانه
maritime operations	عملیات دریایی یا ناوگانی
logical operations	عملیات منطقی
joint operations	عملیات مشترک مابین نیروهای مسلح ارتش
operations detachment	قسمت مسئول عملیات
flight operations	عملیات پرواز
deputy for operations	معاونت عملیات
denial operations	عملیات ممانعتی در مقابل نفوذدشمن
covert operations	عملیات مخفی
covert operations	عملیات پنهانی
denial operations	عملیات ممانعتی
to sojourn [formal] [in a place as a visitor]	توقف کردن
aerospace projection operations	عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
aerospace projection operations	بالای منطقه عملیات
army operations center	مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
the four basic arithmetic operations	چهار عمل اصلی [ریاضی]
air area operations	عملیات منطقه هوایی
open market operations	عملیات بازار ازاد
farmgate type operations	رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
joint amphibious operations	عملیات مشترک اب خاکی
data transfer operations	عملیات انتقال داده
counter air operations	عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
computer operations manager	مدیر عملیات کامپیوتر
air ground operations	عملیات مشترک زمینی وهوایی
Counter – espionage operations k.	عملیات ضد جاسوسی
chief of naval operations	فرمانده عملیات دریایی
black market operations	عملیات بازار سیاه
vehicle used for migrant-smuggling operations	خودرو استفاده شده برای عملیاتهای مهاجر قاچاق
assistant chief of staff, g (operations	معاونت عملیات
assistant chief of staff, g (operations	رکن سوم اداره سوم
Full dress. Formal dress.	لباس رسمی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com