English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
frequency plan طرح فرکانس
Other Matches
to buy something on a deferred payment plan [on a time payment plan] [on deferred terms] چیزی را قسطی خریدن
plan پلان
plan برنامه ریزی کردن
plan طرح کشیدن یا ریختن
plan طرح ریزی کردن در نظر داشتن نقشه
plan تدبیر
plan زبان برنامه نویسی سطح پایین
K-plan [طرحی به شکل اچ انگلیسی در خانه های سبک الیزابت]
E-plan [طرح خانه های ویلایی انگلیس به شکل حرف ای انگلیسی]
the better plan is to بهتر این است که .....
plan هامن
plan نقشه مسطحه برنگاره
plan خیال
plan تدبیر اندیشه
plan نقشه
plan طرح
plan نقشه کشیدن طرح ریختن
plan برنامه
plan نقشه کف
plan پیش بینی کردن
plan طرح کردن
plan طرح ریزی کردن
national plan برنامه ملی
marshall plan طرح کمک امریکابرای توسعه اقتصادی کشورهای اروپای غربی که پس از جنگ جهانی دوم برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم دراین کشورها اجراگردید
marshall plan برنامه مارشال
marshall plan طرح مارشال
loading plan طرح بارگیری خودرو
key plan نقشه راهنما
it was no part of my plan کی جزو نقشه من بود
it was no part of my plan ابداجزو طرح یا نقشه من نبود
investment plan برنامه سرمایه گذاری
ordnance plan طرح تهیه جنگ افزار ومهمات
lesson plan طرح درس
ordnance plan طرح اردنانس
plan of action طرح عملیات
plan implementation عملی کردن برنامه
plan implementation اجرای برنامه
plan frame چارچوب برنامه
prospective plan برنامه بلند مدت
perspective plan برنامه بلند مدت
partial plan برنامه جزئی
part plan نقشه جزیی
parking plan طرح پارک کردن هواپیماها
outline plan طرح مبنا
plan of campaign طرح پیکار
interim plan برنامههای موقت
installment plan خرید یا فروش اقساطی پرداخت اقساطی
fire plan طرح اتش
financial plan برنامه مالی
europen plan نرخ ثابت هتل جهت اتاق وسرویس مهمانان
entry plan طرح دخول به سر پل
entry plan طرح ورود به بندر
economic plan برنامه اقتصادی
draft plan پیش نویس برنامه
docking plan نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
development plan طرح ارایش زمین
fire plan طرح اتش توپخانه
flight plan طرح یا نقشه پروازهواپیماها
floor plan نقشه اشکوب
installation plan نقشه ی نصب
illumination plan طرح روشنایی منطقه
illumination plan طرح روشن کردن منطقه نبرد
he thought out a plan فکری بنظرش رسید
he thought out a plan تدبیری اندیشید
general plan نقشه عمومی
general plan نقشه کلی
game plan استراتژی بازی
tactical plan طرح عملیات نظامی
development plan طرح گسترش
ground-plan [نقشه همتراز با زمین]
layaway plan <idiom> قرض راکم کم پرداختن
The plan landed . هواپیما بزمین نشست
open-plan ساختمانیکههرطبقهآنفقطداراییکمحوطهوسیعاستودارایاتاقنیست
working plan نقشه اجرا راهنمای کار
war plan نقشه جنگی
war plan طرح جنگی
to suggest a plan طرحی راپیشنهادکردن
to pursue a plan نقشهای را دنبال کردن
to pursue a plan مطابق طرح یا نقشهای پیش رفتن
to plan a building عمارتی راطرح ریزی کردن
Open-plan <adj.> سالن باز، محوطه وسیع، ساختمانی که هرطبقه آن فقط دارای یک محوطه وسیع است و اتاق ندارد
centralized plan پلان مرکزی
butterfly plan طرح پروانه ای
block-plan نقشه اولیه ساختمان
to foil a plan خنثی کردن نقشه ای
to foil a plan عقیم گذاردن نقشه ای
to foil a plan نقش بر آب کردن نقشه ای
to plan a building نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
test plan طرح ازمایش
pursuance of a plan اجرای نقشه یا طرحی
project plan طرح پروژه
prestowage plan طرح پیش بینی باربندی و بارگیری وسایل
prestowage plan طرح باربندی کالاها
plan view نقشه کف
plan view نمای بالا
plan view دید از بالا
plan targets اهداف برنامه
plan range در شناسایی از روی عکس هوای فاصله افقی بین نقطه پای عمود هواپیما تا شیئی که روی زمین قرار گرفته است
plan of the day برنامه روزانه ناو
pursuance of a plan تعقیب اندیشه یا نقشهای
rolling plan برنامه غلتان
tentative plan طرح ازمایشی
tactical plan طرح عملیات تاکتیکی
strategic plan نقشه جنگ
strategic plan طرح جنگ
stowage plan طرح بارگیری ناو یا هواپیمایا چیدن بارها در هواپیما یاناو
sliding plan برنامه لغزان
site plan نقشه محل
site plan نقشه جایگاه
sheer plan نقشه ساختمانی ناو
secondary plan طرح ثانوی
plan of maneuver طرح مانور
colombo plan طرح کلمبو
ground plan برنگاره
american plan مسافرخانهای که مسافرین پول غذا و اطاق را یکجاپرداخت میکنند
contingency plan برنامه دوم که در صورت خرابی اولی انجام خواهد شد
collection plan طرح جمع اوری اخبار
ground plan نقشه مسطحه
ground plan طرح اساسی
ground plan شالوده
ground plan نقشهای که هم تراز زمین باشد طرح عمومی
master plan نقشه مجموعه
master plan نقشه کلیات
colombo plan طرح ایجاد شده به وسیله وزیران خارجه ملتهای مشترک المنافع بریتانیا در سال 0591 که هدف ان تشریک مساعی درکمک به رشد اقتصادی کشورهای اسیایی جنوب وجنوب شرقی است
contingency plan طرح عملیات احتمالی
contingency plan طرح احتمالی
approval of plan تصویب نقشه
development plan برنامه توسعه
barrier plan طرح موانع
collection plan طرح جمع اوری
deck plan صفحه پل کشتی
deck plan افق پل کشتی
detailed plan برنامه تفصیلی
cargo plan طرح بارگیری ناو
plan position indicator صفحه رادار ناو یا هواپیما
negative tax plan طرح مالیات منفی
disaster recovery plan طرح یک واکنش به هنگامیکه خطری نرم افزار و سخت افزار را تهدید میکند
constant helm plan نقشه زیگزاگ
restrictive fire plan طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی
The plan is now in action ( underway ) . طرح اکنون بمرحله عمل درآمده است
documented plan figures ارقام مستند برنامه
negative tax plan برنامه مالیات منفی
coordinated fire plan طرح اتش هم اهنگ شده
class improvement plan طرح بهبودناو
annual food plan برنامه غذایی سالیانه
artillery fire plan طرح اتش توپخانه
air fire plan طرح اتش هوایی
class improvement plan طرح توسعه ناو
open-plan coach طرحبازوگن
on the installment plan [American English] به اقساط
His plan miscarried . He missed the target تیرش بخطا رفت
to buy something on the installment plan [system] چیزی را قسطی خریدن
frequency تعداد دفعاتی که اشعه تصویر ردیف افقی پیکس ها را اسکن میکند
frequency انتساب یک عدد از سیگنالهای مختلف به فرکانسهای مختلف یا سیگنالهای زیادی روی یک کانال ارسال شوند
frequency تعداد سیکل ها یا دوره زمانی از حالت موج با قاعده که در هر ثانیه تکرار می شوند
frequency فرکانس ساعت اصلی که سیستم را یکسان میکند
frequency فراوانی تردد
frequency تعداد پریودها پریودیسیته وفور
frequency تواتر
frequency زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequency فرکانس
frequency کثرت وقوع
frequency فراوانی
frequency بسامد
frequency تکرار
frequency فرکانس تناوب
maximum frequency فرکانس حداکثر
measuring frequency فرکانس سنجش
limiting frequency بسامد حدی
high frequency بسامد بالا
line frequency فرکانس شبکه
carrier frequency بسامد حامل
carrier frequency فرکانس حامل
carrier frequency فرکانس حامل امواج بی سیم یا رادار
low frequency فرکانس پایین
mains frequency فرکانس شبکه
low frequency فرکانس کم
low frequency کم بسامد
marginal frequency بسامد کناری
low frequency امواج رادیویی دارای تناوب اندک دون بسامد
low frequency بسامد کم
line frequency فرکانس خط
lift frequency تعداددفعات حمل بار
high frequency فرکانس رادیویی بین 3 تا 03مگاهرتز مورد استفاده درمخابرات هوا به دریا
inermediate frequency بسامد واسطه
industrial frequency فرکانس صنعتی
impluse frequency فرکانس ضربان
impluse frequency فرکانس پولز
high frequency فرکانس بالا
hum frequency فرکانس اغتشاشات صوتی
impluse frequency فرکانس پالس
image frequency فرکانس تصویر
collision frequency فراوانی برخورد
infrasonic frequency فرکانس مادون صوت
lift frequency تناوب حمل و نقل
carrier frequency فرکانس موج حامل
law of frequency قانون بسامد
circular frequency تکرار دورانی
input frequency فرکانس ورودی
intermediate frequency فرکانس میانی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com