Dictiornary-Farsi | front axle housing | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
front axle housing	پوسته اکسل جلو


Other Matches

front axle	اکسل جلو
front sight housing	چشمیهدفگیر
front axle drive	محرک اکسل جلو
front axle suspension	اویزش یا تعلیق اکسل جلو
front axle bearing	یاطاقان اکسل جلو
housing	ایجاد مسکن
housing	تهیه جا
housing	خانه ها
housing	مسکن
housing	محفظه
housing	پوشش سخت
housing	چارچوب قسمت ساکن دستگاه
housing	خانه سازی
housing	استاتور
housing	بدنه
spring housing	محلارتجائی
troop housing	کوی سربازان
housing economics	اقتصاد مسکن
troop housing	کوی درجه داران یا افراد
roll housing	پایه دستگاه نورد
housing estate	محوطهی خانه سازی
magnet housing	بدنه اهنربا
clutch housing	جایگاهکلاج
engine housing	جایگاهموتور
fan housing	محلقرارگرفتنخنککننده
housing estates	محوطهی خانه سازی
gear housing	پوششچرخدنده
housing association	انجمنخانهیابیبهقیمتنازلتر
housing development	محوطهایکهبهتازگیدرآنخانهتاسیسشدهاست
housing project	تهیهمسکن
axle	محور صاف
axle	اکسل
axle	محور انتقال
axle	اکسل محور
axle	اسه
axle	میله
axle	چرخ
axle	محور
axle	محور سیم کشی
steering gear housing	بدنه جعبه فرمان
drop worm housing	پوسته حلزونی سقوطی
exhaust valve housing	حوضینگ شیر خروجی
double housing planner	دستگاه رنده با دو قسمت ساکن
insulated bearing housing	پوسته یاطاقان عایق شده
axle pin	سگدست
crank axle	محور لنگ
banjo axle	پوسته اکسل عقب اتومبیل که پوسته دیفرانسیل ان در وسط قرار دارد
back axle	اکسل عقب
axle box	انگشتی محور
axle journal	سرمحور
back axle	محور عقب
rear axle	محور چرخ عقب
axle box	محوردان
axle stub	اکسل کوتاه بدون حرکتی که چرخها و پینهای مفصلی وسیله نقلیه برای راندن ماشین بر روی ان سوار شده و مناسب حرکت زاویهای محدودی است حول پینهای مفصلی
driving axle	محور گرداننده
back-axle	محور عقب
swinging axle	محور تاب خور
axle tree	میله میان دو چرخ
steering axle	میل فرمان
steering axle	میله فرمان
tubular axle	محور توخالی
floating axle	محور نوسان
driving axle	محور رانش
axle pin	میل محور
driving axle	اکسل گرداننده
axle journal	یاطاقان گرد اکسل
hand brake gear housing	دستهترمزموتورکابین
back driving axle	محور گرداننده عقب
rear axle drive	محرکه چرخ عقب
rear axle casing	پوسته محور عقب
rear axle shaft	محور چرخ عقب
up front	جلو چشم مردم
front	مواجه شده با روبروی هم قرار دادن مقدمه نوشتن بر
front	درصف جلوقرارگرفتن
to go to the front	داخل جنگ شدن
front	جبهه
front	سمت دشمن
front	خط اول میدان رزم پیشانی
front	صف پیش
front	پیش
up front	پیشاپیش
front	جبهه هوا
to go to the front	بجبهه رفتن
front	فرمان سر روبرو جلو
front	منادی جبهه جنگ
front	بطرف جلو روکردن به
front	جلودار
up front	چشمگیر
up front	در انظار
up front	بیعانه
up front	با صراحت و صداقت
up front	بیپرده پوشی
up front	پیش -
up front	رک و راست
up front	رک
front	نما طرز برخورد
up front	از پیش
in front of	در قبال
front	به جلو
in the front <adv.>	در مقابل
at the front <adv.>	در پیش
in front <adv.>	در پیش
front	بخشی از چیزی که از عقب به نظر آید
in front <adv.>	جلو
in the front <adv.>	در پیش
at front <adv.>	در مقابل
at the front <adv.>	در مقابل
front	یچهای کنترل سیستم کامپیوتر اصلی و نشانگرهای وضعیت
front	نمای جلو
at front <adv.>	جلو
at front <adv.>	در پیش
front	جلو
in front <adv.>	در مقابل
at the front <adv.>	جلو
front	بازی در سانتر
at the front <adv.>	در جلو
in the front <adv.>	در جلو
front	نمای ساختمان
front	نمای ساختمان
at the front	در جلو
up front <idiom>	روراست ،صحیح
front	در قبال
in the front <adv.>	جلو
in front <adv.>	در جلو
at front <adv.>	در جلو
wave front	جبهه امواج رادیویی
type front	ماشین تایپ به جلو
type front	نوعی روش تایپ کردن نامه ها
front board	مقوایجلویی
front matter	مقدمه
front crawl	شنایکرال
wave front	جبهه موج
water front	جبهه رطوبتی
front crossbar	مانعپیشین
front knob	دستگیریجلویی
front lamp	لامپ جلو
front leg	پایهجلو
front lights	چراغهایجلو
front mudguard	گلگیرجلو
front pipe	لولهجلو
front pocket	جیبجلو
front point	میخجلویکفش
front tip	آبپاشنوکاتو
front wheel	چرخجلو
front bench	اعضایپارلمانیکهدردولتهممسئولیتدارند
front indicator	جلو
front indicator	فشارسنج
front footrest	پدالجلویی
In the front rank.	درصف جلو
fall front	پیشآمدگیجلویدکور
front apron	جلویکروات
front beam	شاغولجلویی
front binding	روپوشجلویی
front brake	ترمزجلو
front derailleur	درایلرجلویی
front flap	زبانهجلویی
front foil	فلزورقهایجلویی
front door	دراصلیساختمان
front putty	بتونه جلو
warm front	جبهه هوای گرم
front grip	گرفتن میله دست مهتابی
front face	پیشانی
front face	سطح برجسته
front end	نرم افزار نهایی
front end	سر جلویی
front drop	پرش به بالا و چرخش بجلو وفرود روی شکم
front court	محوطه جلو خط سرویس اسکواش
front lighting	روشنایی جلو ساختمان
front liner	سانتر فوروارد
front lines	خط مقدم جبهه
front porch	میدان جلو
front panel	مجموعهای از کلیدها و علائم برای کنترل سیستم کامپیوتری توسط اپراتور
front panel	تابلوی جلو دار
front office	سیاستمداران وگردانندگان یک سازمان
front wing	گلگیر جلوی اتومبیل
front matter	پیش گفتار
front lines	خطوط جلو جبهه
front lines	خطوط مقدم
front court	نیمهای که به ان حمله میشود
front bearing	یاطاقان جلو
fore front	نمای اصلی
front man	جلودار
front line	خط حمله خط حمله یادفاع
front line	9 بخش اول زمین 81 بخشی گلف
front-runners	دونده پیشتاز
front-runner	دونده پیشتاز
front runner	دونده پیشتاز
cold front	پیشان هوای سرد
cold front	جبهه هوای سرد
front man	منادی
front man	پیشرو
front men	جلودار
front rake	زاویه شیب
action front	حاضر به تیر
front-page	مطالب سرصفحه یا سرمقاله
front-page	سرصفحه
front page	مطالب سرصفحه یا سرمقاله
front page	سرصفحه
front men	پیشرو
front men	منادی