English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
English Persian
front lights چراغهایجلو
Other Matches
According to my lights . تا آنجا که عقلم قد می دهد
lights شش
lights out علائم مخابرات بوسیله نور هنگام خاموشی
lights out ساعت خواب
lights ریه جانوران
polar lights نورقطبی
indicator lights نورهایراهنما
side lights چراغهای طرفین ناو
brake lights چراغ های ترمز
warning lights چراغهشدار
high lights نکات مهم
high lights موضوعات مهم مطالب مهم
red lights چراغ سمت چپ
rear lights چراغهایعقب
bright lights شهربازیبزرگیکهدرآنوسایلبازیزیادیدرآنیافتمیشود
fairy lights چراغهایتزئینیرنگی
contact lights چراغهای سفید در دو طرف باند موازی با خط مرکز ان
breakdown lights چراغهای عدم کنترل
battle lights چراغ خاموشی شبانه
battle lights چراغ پلیس
riding lights چراغ لنگر
traffic lights چراغ راهنمایی
battle lights چراغهای جنگی
gas lights چراغ گازی
gas lights نور یا روشنایی گازی
tail lights چراغ عقب ماشین
red lights چراغ خطر
red lights چراغ قرمز
pilot lights شمعک
pilot lights افروزک
leading lights چشم و چراغ
leading lights شمع محفل
running lights فارهای شناور دریایی چراغهای راه دریایی
leading lights عضو مهم
side lights چراغ دریانوردی طرفین ناو
southern lights شفق جنوبی
northern lights سپیده شمالی فجر شمالی
pilot lights پیلوت
According to his own lights , he was doing nothing wrong at all. آن طور که عقلش قد می داد اعمالش صحیح بنظرش می آمد
list of lights کتاب چراغها
northern lights شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
northern lights نور فجر شمالی
The lights of the aircraft were blinking. چراغهای هواپیما خاموش ؟ روشن می شدند ( چشمک می زدند )
To turn off the lights. (T. V. ,radio). چراغ ( تلویزیون ؟ رادیو وغیره ) راخاموش کردن
Turn left at the traffic lights. از چراغ راهنمایی به دست چپ بپیچید.
dipped headlights [lights] [British English] نور پایین [خودرو]
dimmed headlights [lights] [American English] نور پایین [خودرو]
up front از پیش
to go to the front بجبهه رفتن
in front of در قبال
up front جلو چشم مردم
at the front در جلو
up front در انظار
up front <idiom> روراست ،صحیح
up front پیشاپیش
up front چشمگیر
up front با صراحت و صداقت
up front بیپرده پوشی
up front رک و راست
up front رک
up front پیش -
front در قبال
up front بیعانه
to go to the front داخل جنگ شدن
front نمای ساختمان
front جلو
front نمای جلو
front نمای ساختمان
front یچهای کنترل سیستم کامپیوتر اصلی و نشانگرهای وضعیت
front بخشی از چیزی که از عقب به نظر آید
at the front <adv.> در مقابل
in front <adv.> در مقابل
at front <adv.> در مقابل
in the front <adv.> در پیش
at the front <adv.> در پیش
in front <adv.> در پیش
front جلودار
front بازی در سانتر
front پیش
front صف پیش
front نما طرز برخورد
front منادی جبهه جنگ
front بطرف جلو روکردن به
front مواجه شده با روبروی هم قرار دادن مقدمه نوشتن بر
front درصف جلوقرارگرفتن
front جبهه
front سمت دشمن
front خط اول میدان رزم پیشانی
front جبهه هوا
front فرمان سر روبرو جلو
front به جلو
at front <adv.> در پیش
at front <adv.> جلو
in the front <adv.> در جلو
in front <adv.> جلو
at front <adv.> در جلو
at the front <adv.> جلو
at the front <adv.> در جلو
in front <adv.> در جلو
in the front <adv.> جلو
in the front <adv.> در مقابل
type front نوعی روش تایپ کردن نامه ها
front crawl شنایکرال
type front ماشین تایپ به جلو
front door دراصلیساختمان
water front جبهه رطوبتی
wave front جبهه امواج رادیویی
In the front rank. درصف جلو
wave front جبهه موج
front binding روپوشجلویی
front bench اعضایپارلمانیکهدردولتهممسئولیتدارند
front indicator جلو
front knob دستگیریجلویی
front board مقوایجلویی
front brake ترمزجلو
front crossbar مانعپیشین
front derailleur درایلرجلویی
front flap زبانهجلویی
front foil فلزورقهایجلویی
front footrest پدالجلویی
front beam شاغولجلویی
front apron جلویکروات
fall front پیشآمدگیجلویدکور
front wheel چرخجلو
front tip آبپاشنوکاتو
front point میخجلویکفش
front pocket جیبجلو
front pipe لولهجلو
front mudguard گلگیرجلو
front leg پایهجلو
front lamp لامپ جلو
front indicator فشارسنج
front porch میدان جلو
front lighting روشنایی جلو ساختمان
front grip گرفتن میله دست مهتابی
front face پیشانی
front face سطح برجسته
front end نرم افزار نهایی
front end سر جلویی
front drop پرش به بالا و چرخش بجلو وفرود روی شکم
front court محوطه جلو خط سرویس اسکواش
front court نیمهای که به ان حمله میشود
front liner سانتر فوروارد
front lines خط مقدم جبهه
front panel مجموعهای از کلیدها و علائم برای کنترل سیستم کامپیوتری توسط اپراتور
front panel تابلوی جلو دار
front office سیاستمداران وگردانندگان یک سازمان
front wing گلگیر جلوی اتومبیل
front bearing یاطاقان جلو
front matter پیش گفتار
front matter مقدمه
front lines خطوط جلو جبهه
front lines خطوط مقدم
front man جلودار
front axle اکسل جلو
front man منادی
warm front جبهه هوای گرم
front line خط حمله خط حمله یادفاع
front line 9 بخش اول زمین 81 بخشی گلف
front-runners دونده پیشتاز
front-runner دونده پیشتاز
front runner دونده پیشتاز
cold front پیشان هوای سرد
cold front جبهه هوای سرد
front man پیشرو
front men جلودار
fore front نمای اصلی
front rake زاویه شیب
action front حاضر به تیر
front-page مطالب سرصفحه یا سرمقاله
front-page سرصفحه
front page مطالب سرصفحه یا سرمقاله
front page سرصفحه
front men پیشرو
front men منادی
shop front ازاره نمای بنا
front putty بتونه جلو
home front عملیات غیر نظامیان وشخصی ها در زمان جنگ
front wall دیوار مقابل اسکواش
stationary front جبهه حد فاصل بین دو توده هوای راکد
sight front دید جلو در نقشه برداری
front wall دیوار جلو
shock front جبهه یا خط جبهه موج انفجار گلوله اتمی
shirt front پیش سینه
shirt front پیش سینه اهاری
sea front نمای دریایی شهر
popular front لیکن زمامداری این حکومتها دیری نپایید
popular front ائتلافی که احزاب غیر فاشیست در 5391در انترناسیونال کمونیست پیشنهاد شد و بر مبنای ان دولتهایی نیز در فرانسه واسپانیا روی کار امد
popular front جبهه خلق ملی
popular front جبهه ملی
mach front انتن ماخ سنج
popular front ائتلاف احزاب دست چپی ومیانه رو
mach front میله انتن سرعت سنج هواپیما
pressure front جبهه موج ضربتی ترکش گلوله اتمی میدان موج ضربتی
odd front خط دفاعی 4 نفره
front underlock خیمه کامل و پریدن به پشت حریف
front strain کرنش پیچشی
front view نمای جلویی
front sight مگسک
front rank صف جلو
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com