English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
gather shot ضربه برای نزدیک اوردن 2گوی برای کسب امتیازهای پی درپی باکارامبول
Other Matches
gather گرد امدن
to gather up جمع اوری کردن اماده کردن
to gather up گرداوردن
to gather together جمع کردن فراهم اوردن
to gather together گرداوردن
to gather up جمع کردن برچیدن
to gather way شروع بحرکت کردن
gather و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
gather دریافت داده از منابع مختلف
gather جمع شدن
gather بزرگ شدن
gather جمع کردن
gather گرد کردن گرداوری کردن
gather نتیجه گرفتن استباط کردن
gather نوشتن یک گروه از رکوردهای جداگانه به صورت بلاک داده
to gather head نیروگرفتن
to gather head قوت گرفتن سرپیداکردن
gather skirt دامنچیندار
gather headway شروع به جلو رفتن
gather sternway شروع به عقب رفتن
gather writer تمرکز اطلاعات در داخل یک رکورد فیزیکی
wool gather خیالبافی کردن
wool gather حواس پرت بودن
to gather information [about; on] جمع آوری کردن اطلاعات [در مورد]
to gather supporters around oneself جمع آوری کردن هواداران به دور خود
scatter read gather write خواندن توزیعی و نوشتن تجمعی
like a shot بیدرنگ
Take my shot بند کفشم باز شده
within shot در تیررس
one shot یک بارهای
to be shot خراب بودن
to be shot ازکارافتادن
He shot himself. او به خودش شلیک کرد.
like a shot بی تامل
shot اسم مفعول shoot
shot اصابت کرده
shot جوانه زده
shot پرتاب وزنه گلوله سربی
shot تیراندازی تیرانداز ماهر
shot تیرزدن
shot یک طول زنجیر لنگر
shot امپول
shot برد
shot تیرپرتاب شده
shot تیراندازی شده تیرخورده
shot گلوله تیراندازی شده
shot ساچمه وزنه برای مردان 62/7 کیلوگرم وبرای زنان 520/4 کیلوگرم
shot یک گیلاس مشروب
shot فرصت ضربت توپ بازی
shot منظره فیلمبرداری شده
shot جرعه
shot رسایی پرتابه
shot ساچمه
shot تزریق
shot تیر
shot رهاشده
shot گلوله
shot شوت
shot ضربه
shot عکس
slap shot ضربه محکم که تیغه چوب هاکی پشت گوی به زمین می خورد و ان را بلند میکند
smell shot ساچمه
shot line نخ پران
shot silk ابریشمی که چون از چند سوبدان نگاه کنندچند رنگ نشان میدهد
small shot ساچمه
shot string ساچمههای دراز خارج شده از تفنگ
single shot یکبارهای
single shot گلوله منفرد
shot group گروه گلوله هایی که نزدیک هم به هدف خورده باشند
single shot اسلحه تک تیر
single shot تک گلولهای تک تیر
shot blasting براده اهن
she was shot for a spy اورابه تهمت جاروزی تیرباران کردند
shot clock ساعت مسابقه
shot blast ساچمه پاشیدن
shot effect اثر ساچمهای
rifle shot تیر تفنگ تیراندازی با تفنگ
shot noise اثر ساچمهای
rifle shot تیررس تفنگ
push shot ضربه فشاری
shot gun تفنگ شکاری
shot line نخ تفنگ
pull shot ضربه با اوردن پای عقب جلومیله و حرکت افقی چوب کریکت
passing shot ضربه دور از دسترس
sighting shot تیرهای قلق گیری یا تنظیم وسایل نشانه روی
shot peen ساچمه پاشیدن
shot maker فشنگ ساز
set shot شوت درجا
trial shot تیر ازمایشی
wood shot ضربه با قسمت چوبی راکت
bar shot ساچمهیمیلهای
long shot کسیکه درمسابقات
hollow shot گودالساچمه
solid shot ساچمهخالص
mug shot عکسیکهدرزمانارتکابجنایتگرفتهشود
As soon as a shot was heard … تا صدای تیر شنیده شد …
To fire a shot تیر انداختن ( درکردن ، شلیک کردن )
A shot in the dark تیری درتاریکی
She shot up last year . پارسال یکدفعه قد کشید
big shot <idiom> شخص مهم وقدرتمند
give it your best shot <idiom> سخت سعی کردن
long shot <idiom> شرط بندی روی چیزی که بنظر میآید ناموفق باشد
shot in the arm <idiom> تشویق یا برانگیختن چیزی
shot in the dark <idiom> تیری درتاریکی
with in gun shot درمیدان تیر درتیررس
with in ear shot در حدود صدا رس
snap shot عکس فوری
snap shot بعجله انجام شده
snap shot فوری
snap shot عکس فوری گرفتن
spot shot ضربه به گویی که در نقطه معین گذاشته شده
stop shot ضربه با چرخش که گوی اصلی بیلیارد بعد از تماس می ایستد
tee shot ضربه از نقطه شروع بازی گلف
to fire a shot شلیک کردن
to fire a shot تیرخالی کردن
trap shot ضربه به گوی از محدوده ماسهای
trial shot گلوله ازمایشی
trial shot تیر قلق گیری
wedge shot ضربه برشی در گلفV
wild shot تیر پراکنده
wild shot تیر بی هدف
stuff shot شوت ابشاری
drop shot ضربه اهسته روی تور والیبال
crosscorner shot ضربه به سمت قطر مخالف
crashing shot شوت محکم
course line shot تیری که درخط حرکت هدف و به جلوی ان اصابت کرده باشد
corner shot ضربه به گوشه دیوار جلو
combination shot ضربه مرکب با یک سری حرکات گوی تا به کیسه بیافتد
chip shot ضربه کوتاه
cheap shot خشونت عمدی
charity shot پرتاب ازاد
crosscourt shot ضربه کوتاه به دیوار مقابل که به طرف دیگر زمین اسکواش بیافتد
dab shot ضربه ناگهانی از نزدیک تور
dead shot تیر خطا
drop shot جاخالی
drop shot ضربه اهسته بالای حد مرزی و افتادن به زمین
drop shot ضربه دراپ
draw shot ضربه با پیچش به عقب
course line shot مشاهده در خط
dismantling shot تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
dismantling shot تیر تخریب کننده
dead shot تیر اشتباه
case shot جای فشنگ
case shot چارپاره
alley shot ضربه شدید کم ارتفاع به دیوار مقابل که بعد به دیوارکناری می خورد
acrack shot تیراندازماهر
big shot ادم کله گنده
big shot شخص مهم
shot putters شرکت کننده در پرتاب وزنه وزنه پران
shot putter شرکت کننده در پرتاب وزنه وزنه پران
parting shot تیر سلام برای بدرقه یکانها یامهمانان
pot-shot تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
bank shot پرتابی که به تخته بخورد
bank shot ضربهای که به دیوار بخورد و برگردد
bank shot ضربهای که گوی بیلیارد به کناره میز بخورد
case shot چار پاره
carom shot طرز ضربه زدن به گوی بامماس گذاشتن به گوی دیگر
cannon shot تیررس توپ شلیک شده از توپ
cannon shot گلوله توپ
called shot ضربه معین بطرف گوی یاکیسه یا هر دو
call one's shot مشخص کردن هدف
break shot نخستین ضربه برای پراکندن گویهای بیلیارد
bounce shot گویی که به زمین می خورد وبه طرف دروازه می رود
pot shot تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
dunk shot گل ابشاری
explosion shot ضربه چوب به ماسه
line shot گلوله در خط
indian shot خیز ران هندی
jaw shot ضربه به گوی در گوشه میزبیلیارد
one shot pump پمپ روغن مرکزی
kill shot ضربه محکم
one shot multivibrator نوسانساز یکبارهای
long shot شانس کمی برای برنده شدن دارد نوعی شرط که احتمال بردن ان کم است
long shot شرکت کنندهای که احتمال پیروزی کمی دارد
net shot ضربه لب تور
one shot lubrication روغنکاری گروهی
open shot با کارکرد ازاد
open shot سیستم باز
ond shot یکجا
shot put پرتاب وزنه
ond shot بیک حمله دریک حمله
one aircraft was shot down یک هواپیما
hook shot شوت هوک
hole shot شکست دادن حریف با شروع بهتر
out of ear shot بیرون از صدا رس
eye shot تیررس
eye shot زدن بخال
eye shot تیرداخل خال سیاه
flight shot تیرپرتاب
flip shot ضربه با استفاده از مچ
flying shot تیر سر پرواز
follow shot ضربه با دادن پیچ به بالای گوی بیلیارد
forcing shot ضربهای که حریف را واداربه دفاع میکند
grape shot گلولههای بهم چسبیده چون خوشه انگورکه یکباردرتوپ گذارند
gun shot تیررس
he was shot for a spy او به جرم جاسوسی تیرباران شد
gun shot گلوله توپ
one aircraft was shot down سرنگون گردید
ond shot یکمرتبه
gun shot در تیررس
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com