English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (9 milliseconds)
English Persian
general staff ستاد ارتش
general staff ستاد کل
general staff ستاد عمومی
general staff ستادفرماندهی
Search result with all words
army general staff ستاد عمومی ارتش
army general staff ستادنیروی زمینی
command and general staff college دافوس
command and general staff college دانشکده فرماندهی وستاد دانشگاه جنگ
general staff college دانشکده فرماندهی و ستاد دانشگاه جنگ
Other Matches
General manager . Director general . مدیر کل
staff کارمندان کارکنان
staff کارکنان
staff چوب پرچم ستاد ارتش
staff تیر
staff چوب بلند
staff کارمندان
staff افسران صاحب منصبان
staff اعضاء هیئت
staff با کارمند مجهز کردن با کارمند مجهز شدن
staff پرسنل ستاد ستادی
staff پرسنل
staff قسمت ستاد
staff مخلوط سیمان و گچ
staff 1- ستاد 2- کارکنان
staff مربوط به ستاد سمبه پاک کننده توپ
army staff ستاد نظامی
staff college دانشگاه جنگ
rammer staff چوب سمبه
special staff ستاداختصاصی
brigade staff ستاد تیپ
special staff ستاد تخصصی
army staff ستادارتش
staff gauge اشل اندازه گیری ارتفاع اب رودخانه
army staff ستاد نیروی زمینی
staff of life نان یا چیزی شبیه ان
staff of life مایه حیات
staff officer افسر ستاد
staff section بخش ستادی
staff section قطعات سمبه
staff sergeant گروهبان دوم
staff study بررسی ستادی
staff supervision نظارت ستادی
staff manager رئیس کارگزینی
staff levelling میر ترازیابی
staff gauge اشل دستی
the staff of old age عصای پیری
staff coordination هماهنگی ستادی
staff duty وفیفه ستادی
supervisory staff مباشرین
staff duty ماموریت ستادی
staff duty کار ستادی
analysis staff ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
staff estimate براورد ستادی
supervisory staff کارمندان مباشر
directing staff ستاد هادی
rammer staff دسته سمبه
operating staff متصدیان
operating staff کارمندان عملیاتی
member of staff کارمند
levelling staff شاخص تراز
levelling staff میر
leveling staff ژالون نقشه برداری
joint staff ستاد مشترک
jacob's staff مسافت سنج
jacob's staff چوبی که نوک اهنی داردودرزمین پیمایی بکارمیرود
integrated staff ستاد یکپارچه ستاد التقاطی
integrated staff ستاد توام
hand staff چوبدستی
hand staff دسته خرمن کوب
pack staff بغچه نگه دار
pack staff بارنگهدار
combined staff ستاد مرکب
jack staff میله پرچم سینه
combined staff ستاد مختلط ستاد متشکل از پرسنل نظامی چند کشور در عملیات
conducting staff ستاد هدایت کننده
conducting staff ستاد هادی
quarter staff نیزه چوبی
directing staff ستاد هدایت کننده
editorial staff هیئت مدیره یانویسنده
ensign staff میله پرچم پاشنه
planning staff ستاد طرح ریزی کننده
personal staff ستاد خصوصی فرمانده
gangway staff نگهبان پله
personal staff ستاد شخصی
paraprofessional staff کارکنان غیر تخصصی
half staff نیم افراشته
Chief of Staff رئیس ستاد
staff nurse سرپرستار
hotel staff کارکنان هتل
redeploy [staff] تغییر دادن
leveling staff میر
redeploy [staff] تبدیل کردن
redeploy [staff] برگرداندن
redeploy [staff] عوض کردن
Chiefs of Staff رئیس ستاد
staff section قسمت ستادی دسته سمبه
ground staff افرادنگهداریکنندهیکزمینورزشی
surveyor's staff ژالون نقشه برداری
tip staff عصای سر فلزی
technical staff کارمندان یا اعضای فنی
treble staff موسیقی
assistant chief of staff معاون رئیس ستاد
assistant chief of staff معاونت
assistant chief of staff, g معاونت پرسنلی
assistant chief of staff, g رکن یکم اداره یکم
supreme commander's staff ستاد کل ارتش
vice chief of staff دستیاررئیس ستاد
vice chief of staff جانشین رئیس ستاد
water staff gauge اشل اندازه گیری عمق اب
joint chief of staff رئیس ستاد ارتش
supreme commander's staff ستاد عالی ارتش
marked levelling staff میر مدرج
joint chief of staff رئیس ستاد مشترک
deaputy chief of staff رئیس رکن از رده سپاه به بالا
marked levelling staff میر ترازگیری
assistant chief of staff, g (operations رکن سوم اداره سوم
assistant chief of staff,g (intelligenc رکن دوم اداره دوم
assistant chief of staff, g (operations معاونت عملیات
assistant chief of staff,g (intelligenc معاونت اطلاعات
assistant chief of staff,g(civil affair معاونت امور غیرنظامیان رکن پنجم اداره پنجم
The singer and his staff commandeered the entire backstage area. خواننده و کارکنانش تمام پشت صحنه را برای خود اشغال کرده بودند.
The editorial staff drew unflattering comparisons between the mayor and a dictator. هیات تحریریه مقایسه برخورنده ای بین این شهردار و دیکتاتوری کرد.
general همگانی
general طبقه
general سرتیپ
general سرتیپ سرکرده
general ژنرال امیر ارتش دادگاه عالی تیمسار
general کلی
general عمومی
general جامع همگانی
general متداول
general کلی معمولی
in general به طور کلی
general ژنرال ارتشبد
general همگان
general عام
general کامپیوتری که قدرت پردازش آن روی برنامههای مختلفی اعمال میشود طبق دستورات نرم افزاری و سخت افزاری آن
general معمولی و نه مخصوص
general شرکت مربوط به امور اداری اصلی
general ثبات داده در واحد پردازش کامپیوتر که میتواند داده را برای عملیات ریاضی و منط قی مختلف ذخیره کند
general مربوط به همه چیز
general برنامه یا وسیلهای که کارها و برنامههای کاربردی مختلفی را انجام میدهد
general استاندارد برای باس واسط بین کامپیوتر و یک قطعه آزمایشگاهی
general register ثبات عمومی
general register ثبات کلی
general relativity نسبیت عمومی
general representatives نواب عام
general reserve احتیاط عمومی
general specification مشخصات عمومی قرارداد
surgeon general رئیس قسمت پزشکی ارتش افسر پزشک
surgeon general پزشک ارشد
treasury general خرانه داری کل
tresury general خزانه داری کل
general delivery پست رستانت
general stock سهام عمومی
general store فروشگاهی که همه نوع جنسی در ان یافت میشود ولی قسمت بندی نشده
general quarters اماده باش عمومی دریایی محلهای سکونت عمومی
general quarters اسایشگاههای عمومی
general plan نقشه کلی
general plan نقشه عمومی
general porpose عمومی
general porpose کارهای عمومی مصارف عمومی
general partnership شرکت تضامنی
general principles اصول کلی
general principles کلیات
general psychology روانشناسی عمومی
general partner شریک ضامن
general purpose هر کاره
general purpose بدرد هر کاری خورنده
general purpose همه منظوره
general stores فروشگاههایی که کالای متفرقه را میفروشند فروشگاه عمومی
general supplies تدارکات عمومی
to get a general idea of something فهمیدن موقعیتی [موضوعی] به طور کلی
general practice وفیفهپزشکعمومیدراتاقعمل
quartermaster general رئیس کل کارپردازی ارتش
procurator general کفیل خزانه داری
lieutenant general سپهدار
post general رئیس کل پست
post general رئیس اداره پست
lieutenant general سپهبد
new general catalogue فهرست عمومی نوین
paymaster general رئیس سررشته داری رئیس کارپردازی
inspector general بازرسی بازرسی کل ارتش
inspector general بازرس کل
general supplies اماد عمومی
general support ماموریت عمل کلی
general support پشتیبانی عمومی
general support یکان پشتیبانی عمومی
general tariff تعرفه عمومی
general theory نظریه عمومی
general verdict تصمیم به وجه اطلاق
general welfare رفاه عمومی
general delivery بخشی از ادارهی پست که مسئول اینگونهمراسلات است
general view نگاهکلی
general public عامهمردم
general requirements نیازهای عمومی
paymaster general سررشته دار
general cargo بار متفرقه
general intent نیت عام
auditor general بازرس کل سر حسابرس کل
auditor general سر ممیز کل
adjutant general دایره پرسنل
adjutant general اجودانی
adjutant general اجودانی کل
general practitioners همه منظوره
general practitioner پزشک عمومی
general practitioner پزشک بیماریهای عمومی
general practitioner طبیب امراض عمومی
general election انتخابات عمومی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com