English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 181 (9 milliseconds)
English Persian
goal circle محدودهگل
Other Matches
goal دروازه
goal third گلسوم
keep goal دروازه بانی
goal گل [ورزش]
own goal گل به دروازه خودی
in goal دروازه بان
goal 1-هدف یا آنچه سعی در انجامش دارید.2-موقعیت نهایی پس از اتمام کاری که نتایج موفیت آمیز تولید کرده است
goal دروازه بان
goal هدف
goal مقصد
goal گل زدن هدفی در پیش داشتن
goal هدف کلی
goal گل
goal mouth دهانه دروازه
goal object شیئی هدف
tend goal دروازه بانی
goal oriented مقصد گرا
goal oriented هدف گرا
goal umpire دروازه بان واترپولو
goal posts پایههای دروازه
goal throw پرتاب ازاد دروازه بان واترپولو
goal tending خطای اثر گذاردن روی توپ حلقه
goal programming برنامه ریزی ارمانی
goal light چراغ قرمز پشت دروازه لاکراس برای نشان دادن امتیاز در هر بار
goal average گل اواژ
goal average گل شماری
goal box جعبه هدف
goal crease محوطه دروازه
goal crease نیمدایره جلودروازه لاکراس
goal directed هدف گرا
goal gradient شیب هدف
goal judge داور پشت دروازه لاکراس داور دروازه واترپولو
goal keeper دروازه بان
goal kick ضربه ازاد مستقیم روی دروازه
goal kick شوت بسوی دروازه
goal games بازیهای دروازه دار
mallet goal نمره دادن از صفر تا 01 به بازیگر به نسبت مهارت او
penalty goal پنالتی گل شده
goal scorer گلزن [ورزش]
goal-oriented <adj.> هدف گرا
goal-oriented <adj.> مقصد گرا
goal-oriented <adj.> هدف دار
to miss the goal گل نکردن [ورزش]
To score a goal . گل زدن ( درفوتبال وغیره )
goal difference تفاضلگلدرفوتبال
tend goal حفظ دروازه
to attain ones goal بمقصد
to attain ones goal خودرسیدن
to attain ones goal بارزوی خودنائل شدن
to make a goal یک بازی بردن
to make a goal توپ راازدروازه طرف مقابل بیرون کردن
touch in goal محدوده بین خط دروازه و خط مرزی
goal attack گلزن
goal defence دفاعگل
goal shooter گلزن
to miss the goal به گل نزدن [ورزش]
field goal گل
drop a goal ضربه زدن بر فراز دروازه
drop goal رد کردن توپ از فراز دروازه با ضربه پا
dropped goal رد کردن توپ از فراز دروازه با ضربه پا
field goal گل از راه دور
field goal رد کردن توپ از فراز دروازه با ضربه پا
goal tender دروازه بان
goal area منطقه دروازه
high goal polo چوگان بین تیمهای دارنده 91امتیاز تعادلی یا بیشتر
goal predicates blackness زغال از سیاهی خبر میدهد
shot direct at goal شوت مستقیم به دروازه
changing the goal keeper تعویض دروازه بان
touch in goal line ادامه خط بین خط دروازه و خط مرزی
to rifle the ball into the goal با ضربه خیلی محکم توپ را به دروازه شوت کردن
goal line referee داورخطگل
goal area line خط دروازه
goal keeper line خط دروازه بان
fractional antedating goal response خرده پاسخ انتظار هدف
inner circle دایرهداخلی
circle محیط دایره
circle محفل حوزه
circle قلمرو
circle گرفتن احاطه کردن
circle دویدن در مسیر منحنی
circle مدورساختن
circle دور
circle eight چرخش با دایرهای بشکل 8لاتین
circle جفتی
circle دورزدن
circle دایره
winner's circle محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه
arc de circle خمش
azimuth circle سمت گیر
turning circle دایره گردش
azimuth circle قطب نمای نجومی هواپیما زاویه یاب نجومی صفحه قطب نمای کشتی
azimuth circle سمت نما
aiming circle زاویه یاب فرماندهی
altitude circle صفحه ارتفاع سنج هواپیما
central circle دایرهوسط
antarctic circle مدار قطب جنوب
turning circle دایره چرخش ناو
vertical circle دایره عظیمه ماربر راس القدم و سمت القدم نافر
vertical circle دایره قائم
traffic circle دایرهی یک طرفه
on-deck circle دررویدایره
outer circle دایرهخارجی
circumscribed circle دایره محیطی [ریاضی]
circle chart نمودار دایره ای [ریاضی]
circle chart گراف دایره ای [ریاضی]
dress circle صندلیهای ردیف جلوتماشاخانه
vicious circle دور و تسلسل
Arctic Circle مدار قطب شمال
area of a circle مساحت صفحه [قرص شکل] [ریاضی]
restricting circle دایرهممنوعه
station circle چرخههواشناسی
striking circle دایرهبرخورد
area of a circle مساحت دایره [ریاضی]
come full circle <idiom> کاملا برعکس
vicious circle <idiom> دلیل وتاثیری بانتیجه بد
unit circle دایره واحد [ریاضی]
vicious circle دور معیوب
giant circle افتاب شکسته
half circle چرخش نمیدایره ژیمناست
hip circle چرخ جلو روی پارالل
hole circle گردی سوراخ
hour circle دایره ساعتی
hour circle نصف النهار حلقه مدرج
hrowing circle دایره پرتاب دیسک
center circle دایره میانی
kick circle دایره 8/81 متری وسط میدان
leg circle جفتی
center circle دایره وسط زمین
great circle دایره عظیمه سماوی
flank circle جفتی خرک
face off circle هرکدام از پنج دایره کوچک مخصوص رویارویی
elevation circle قطاع درجه
dip circle میل سنج
diffusion circle دایره پخش
color circle دایره رنگها
circle of influence دایرهای که حد منطقه تاثیررا مشخص میکند
circle graph نمودار دایرهای
circle dodge گریز از حریف در مسیرمنحنی
circle of position دایرهای که از موضع نفرات عبور میکند دایره مکان نافر
great circle بزرگترین دایره محیط یک کره
great circle دایره عظیمه
marker circle دایره مشخص کننده مرکزمنطقه فرود هوایی یا باندفرود هواپیما
mill circle چرخ اسیاب ژیمناستیک
centre circle دایرهمرکزی
small circle دایره صغیره
three point circle قوس زمین زیر حلقه بسکتبال
stalder circle اشتادلر
stalder circle چرخش کامل بدورمیله بدون تماس پاها بامیله
stress circle دایره تنش
tactile circle دایره بساوشی
azimuth circle دایره سمتیه
the vicious circle دور تسلسل
throwing circle دایره پرتاب نیزه
tip circle دوره نوک
small circle دایره صغیره سماوی
parhelic circle هاله روشن بالای افق
base circle هر قسمت اریب از یک سیلندر دایره مبنا
root circle دوره پای دندانه
semi circle نیم دایره
north circle دایره شمالگان
mohr's circle دایره مور
mohr's circle دایره موهر
pitch circle دایره گام
secondary great circle دایره عظیمه ثانویه
prime vertical circle دایره قائم اصلی
centre of crest circle مرکز انحنای ستیغ
great circle route مسیرقوس دایره عظیمه سماوی
centre of crest circle مرکز خمیدگی
free throw circle دایره پرتاب ازاد
inscribed circle [of a triangle] دایره [محاطی مثلث] [ریاضی]
great circle route کمان دایره عظیمه
center ice circle داره میانی زمین
vicious circle of poverty دور باطل فقر
graduated circle of an alidade دایره مدرج زاویه یاب صفحه درجه دار زاویه سنج
tip circle diameter قطر دوره نوک
perimeter [circumference] of a circle محیط دایره
centre face-off circle دایرهمرکزیمحلروبروشدنحریفها
adjustment for vertical-circle image تنظیم عمودی مرکز تصویر
adjustment for horizontal-circle image تنظیم افقی مرکز تصویر
the power of a point with respect to a circle قوت یک نقطه نسبت به یک دایره [ریاضی]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com