English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 191 (2 milliseconds)
English Persian
gold fever حرص زرجویی
gold fever اتش حرص که درجویندگان زرافروخته میشود
Other Matches
q fever تب کیو که باعث ذات الریه میشود
fever تب
fever تب دارکردن
fever هیجان
splenic fever کفگیرک
sick of a fever تب دار
ship fever طوفان سخت در دریای چین
gastric fever تب معدهای یارودهای حمای معده
rose fever تب بهاره
rock fever حصبه جبل الطارق
relapsing fever تب راجعه
splenic fever گنده طاول
splenic fever خراج سیاه زخم
spring fever تب بهاره
stage fever کرم بازیگری یا اکتری
stricken with fever دچار تب
tertian fever نوبت سه به یک
tertian fever تب یک روزدرمیان
tertian fever نوبت غب
gastric fever حصبه
stricken with fever تب دار
putrid fever محرقه
he was attacked by fever تب اوراخوابانید
i was prostrated by fever تب مرا از پا انداخت
i was prostrated by fever از شدت تب از پا درامدم
he was attacked by fever تب کرد
intermittent fever تب نوبه
malta fever تب مالت
malta fever بروسلوز
milk fever لرز شیر
paludal fever تب مالاریایا مردابی
paratyphoid fever شبه مطبقه
pituitous fever مطبقهای
pituitous fever از جنس تیفوس
puerperal fever تب نفاسی
puerperal fever لرز شیر
putrid fever تیفئس
quintan fever پنج روزیکبار
tick fever تب کنهای
fever heat تب
rheumatic fever تب روماتیسم
fever pitch فوقالعادههیجانانگیز
yellow fever تب زرد
scarlet fever مخملک [پزشکی]
yellow fever طاعون زرد [پزشکی] [بیماری]
yellow fever تب زرد [پزشکی] [بیماری]
scarlet fever تب مخملک مخملک
scarlet fever تب سرخ
undulant fever مالت مالطه
he is ill with fever تب دارد
to catch fever دچارتب شدن
to catch fever تب کردن
buck fever هیجان شکارچی تازه کار درمقابل شکار
buck fever هیجان شکارچی تازه کار دردیدن شکار و خطا رفتن تیر
tick fever تب راجعه
famine fever محرقه
famine fever تیفوس
fever blister تبخال
hay fever زکام بهاره
typhoid fever مطبقه تیفوئید
hay fever تب یونجه
hay fever زکام در اثرحساسیت
hay fever [med.] حساسیت فصلی [پزشکی]
rat bite fever تب موش گزیدگی
to be fever began to a bate تب شروع کردبه فروکش کردن یا فرونشستن
hay fever [med.] رینیت آلرژیک [پزشکی]
hay fever [med.] التهاب مخاط بینی آلرژیک [پزشکی]
hay fever [med.] تب یونجه [پزشکی]
benign scarlet fever گل افشان
double quartan fever نوبه ربع معکوس
gold چشم گاومیش
gold Au :symb
Gold <adv.> <noun> رنگ طلائی
gold دایره مرکزی هدف
gold ثروت رنگ زرد طلایی
gold پول
gold طلا
gold زر
gold اندود زرد نخ زری
best gold تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
gold جامه زری
gold سکه زر
I had a very bad headache, a fever, and my whole body was shaking. من سردرد شدید و تب داشتم و تمام بدنم می لرزید.
gold tisane زربفت
the name of the unit of gold دینار
gold tisane زر بافت
dutch gold زرورق بدل
gold washer خاکشو
gold washer کسیکه خاک زرداررابرای زرجویی میشوید لاوک خاکشویی
red gold پول
gold beetle سوسک طلایی
gold beating زرورق سازی
gold beating زرکوبی
gold beater زرورق ساز
gold bar شمش طلا
gold amalgam جیوه امیخته بازر
gold carats f. زرهیجده عیار
to dig gold زرکندن
to prospect for gold جستجوی زردر محلی کردن برای جستجوی زر در جایی پی کردن
gold washing شستن طلائی [نوعی سفیدگری مرسوم در افغانستان که با رنگزدائی فرش های قرمز، آنرا بصورت ترکیبی اتفاقی از رنگ های زرد و نارنجی در می آورد. این نوع زمینه رنگی، مورد علاقه بعضی از خریداران اروپایی می باشد.]
gold refinery واحد تصفیه طلا
as good as gold <idiom> مثل یک تکه جواهر
gold fish ماهی طلایی
fool's gold پیریت
All is not gold that glitters. <proverb> هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
All that glitters is not gold . <proverb> هر چیزى که مى درخشد طلا نیست.
heart of gold <idiom> شخصیت بخشنده داشتن
gold-rimmed آنچهلبهوقالبطلاداشتهباشد
gold-plated آبطلا دادهشده - طلااندودشده
gold medal مدال طلا
gold dust خاک طلادار
gold dust گرد طلا
white gold الیاژی از طلا شبیه به پلاتین که از ترکیب نیکل یا سایرفلزات و طلا بدست می اید
gold medals مدال طلا
fool's gold سولفور اهن
gold fish ماهی قرمز
gold standard پایه طلا
gold flow جریان طلا
gold filled دارای روکش طلا
gold field ناحیه زرخیز
ingot gold شمش طلا
ingot of gold شمش طلا
inlaid with gold زرکوب
inlaid with gold طلا کوب
gold parting تصفیه طلا
gold parity برابری طلا
gold palm نشان شرکت در جنگهای ازادی امریکا
gold flow انتقال طلا
gold refining تصفیه طلا
gold standard واحد طلا
gold solder لحیم طلا
gold standard نظام پولی طلا
gold standard نظام پایه طلا
gold standards سیستم پشتوانه طلا
gold reserve اندوخته طلا
gold standards حالتی که پشتوانه اسکناس یا پول کشوری طلا باشد
gold thread گلابتون زر
gold foil ورقه زر
gold pool صندوق مشترک طلا
inlaid with gold زرنشان
gold embroidery زردوزی
gold digger زنی که با افسونهای زنانه مردان را تیغ میزند
red gold زر
gold contacts اتصالات الکتریکی
gold cloth زری
gold leaf زرورق نازک
gold market بازار طلا
gold cloth زربفت
to dig gold زردراوردن
gold foil زرورق کلفت
gold bug سوسک طلایی
gold contacts که با طلا پوشیده شده اند تا مقاومت الکتریکی را افزایش دهند
gold crisis بحران طلا
gold mining استخراج طلا
paper gold منظور حق برداشت مخصوص است
paper gold طلای کاغذی
gold leaf ورقه طلای نازک
gold palm نوعی نشان جنگی
gold or silver گلابتون
gold digger جوینده طلا
gold import point حالتی است که کشور خریداری کننده کالابه جای ارز یا پول
gold oak leaf برگ خرما
gold lace [braids] گلابتون [نخ های تزئینی از طلا یا نقره برای جلوه های ویژه در زمینه قالیچه]
the streets are paved with gold <idiom> از در و دیوار شهر پول می بارد
gold leaf electroscope الکتروسکپ با برگههای طلا
gold import point طلای خالص به فروشنده میدهد
gold currency system نظام پولی طلا
gold worked steel فولاد اصلاح شده
gold and silver plant حشیشه القمر
gold backing system نظام پشتوانه طلا
gold backing system نظام پایه طلا
silver inwrought with gold سیمینهای که زردر ان کارکرده باشند
gold bullion standard پایه شمش طلا
gold import point نقطه ورود طلا
to alloy gold with copper بارزدن
to alloy gold with copper عیارزدن
to alloy gold with copper امیختن
rolled gold bracelet دست بند طلایی [غلتیده ]
gold exchange standard پایه ارز طلا
international gold standard پایه طلای بین المللی
gold bullion standard پایه طلای غیر مسکوک
gold export point قیمت کالای خارجی با ارزخریداری شده خودداری میکند
The gold market is booming . بازار طلااینروزها گرم است
My gold ring is in pawn. انگشتر طلایم درگرو است
the morning hour has gold in its mouth <proverb> سحرخیز باش تا کامروا باشی
full bodied gold coin سکه طلای تمام عیار
yellow jack [colloquial] [yellow fever] تب زرد [پزشکی] [بیماری]
yellow jack [colloquial] [yellow fever] طاعون زرد [پزشکی] [بیماری]
Anyone can count the seeds in an apple, but only Gold can count the number of apples in a seed. هر کسی نمی تواند تعداد دانه های داخل یک سیب را بشمارد اما فقط خدا می تواند تعداد سیب های نهفته در یک دانه را بشمارد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com