Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
gold reserve
اندوخته طلا
Other Matches
to have something in reserve
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
reserve
عضو علی البدل
reserve
کتمان حقیقت
reserve
مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
reserve
قید شرط
reserve
نگهداشتن
reserve
ذخیره کردن اختصاص دادن
I'd like to reserve ...
می خواهم یک ... رزرو کنم؟
with reserve
بقید احتیاط
under reserve
تحت تضمین
to have something in reserve
چیزی درچنته داشتن
reserve
پس نهاد
reserve
کنار گذاشتن
reserve
پس نهاد کردن
reserve
نگه داشتن اختصاص دادن
reserve
اندوختن اندوخته
reserve
ذخیره
reserve
احتیاط یدکی
reserve
توداربودن
reserve
مدارا
reserve
از پیش حفظ کردن
reserve
رزرو کردن
reserve
اندوخته
reserve
ذخیره کردن
reserve
احتیاط
reserve force
نیروی احتیاط
general reserve
احتیاط عمومی
reserve factor
نسبت استحکام واقعی یک سازه به کمترین استحکام لازم برای شرایط موردنظر
reserve echelon
رده احتیاط
reserve curreny
پول ذخیره
reserve curreny
ارز ذخیره
reserve fund
سرمایه احتیاطی
reserve fund
وجوه ذخیره
floating reserve
نیروی ذخیره احتیاط متحرک
floating reserve
احتیاط سیال
reserve fund
وجوه اندوخته
reserve mobilization
بسیج احتیاطها
reserve mobilization
بسیج نیروهای احتیاط
reserve components
قسمتهای احتیاط ارتش
reserve center
مرکز اموزش احتیاط
reserve center
مرکز احتیاط
national reserve
اندوختگاه ملی
national reserve
پاستگاه ملی
nature reserve
اندوختگاه طبیعی
nature reserve
اندوختگاه نیادی
operational reserve
احتیاط عملیاتی
operational reserve
ذخیره عملیاتی
mobile reserve
احتیاط متحرک
payment under reserve
پرداخت تحت تضمین
ready reserve
ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
reflex reserve
پس مانده بازتاب
reserve accumulator
انباره کمکی
reserve buoyancy
حجم بالاتر از خط ابخور ناو
reserve buoyancy
جرم اضافی برای غوطه ورساختن کامل شناورها یابدنه هواپیمای دریایی
liability reserve
ذخیره بدهیها
reserve officer
افسر وفیفه
reserve requirement
مقدار ودیعه مالی که هر بانک تجارتی در بانک مرکزی بایدداشته باشد
reserve requirements
ذخائر مورد نیاز
reserve stock
اماد ذخیره
reserve stock
موجودی ذخیره
rolling reserve
اماد ذخیره غلطان
rolling reserve
امادذخیره دم دست وهمیشه حاضر در پای کار
stone reserve
ذخیره سنگ
tactical reserve
احتیاط تاکتیکی
tactical reserve
نیروهای احتیاط تاکتیکی
paper in reserve
کاغذذخیرهای
reserve parachute
چترذخیرهای
I'd like to reserve a table for 5.
میخواهم برای 5 نفر یک میز رزرو کنم.
Could you reserve a room for me?
آیا میتوانید اتاقی برای من رزرو کنید؟
reserve price
قیمت پنهانی
[در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
reserve price
قیمت پایه در حراج
army reserve
احتیاط نیروی زمینی
reserve officer
افسر احتیاط
equipment reserve
ذخیره تجهیزاتی
reserve on board
مدارک و اییننامههای طبقه بندی شده ناو
reserve price
اخرین بها
central reserve
سکوی میانی
central reserve
سکوی وسط
capital reserve
اندوخته سرمایه
capital reserve
ذخیره سرمایه
reserve price
بهای قطعی
battle reserve
احتیاط جنگی
battle reserve
ذخیره جنگی
reserve price
قیمت نهایی بهای قطعی
army reserve
قسمت احتیاط نیروی زمینی
Gold
<adv.>
<noun>
رنگ طلائی
gold
اندود زرد نخ زری
gold
دایره مرکزی هدف
gold
ثروت رنگ زرد طلایی
gold
پول
best gold
تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
gold
جامه زری
gold
Au :symb
gold
سکه زر
gold
طلا
gold
زر
gold
چشم گاومیش
army reserve command
فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
auction sale without reserve
فروش به وسیله حراج بدون ذکر قیمت پایه
federal reserve bank
بانک فدرال رزرو
industrial reserve army
ارتش ذخیره صنعتی
reserve army of unemployed
ارتش ذخیره بیکاران
fuel reserve tank
مخزن ذخیره سوخت
fractional reserve banking
بانک باید 02دلار ذخیره قانونی داشته باشد
fractional reserve banking
روش مبتنی بر ذخیره جبران کسری در امریکا در ازای هرصد دلاری که مشتریان دربانک می گذارد
federal reserve system
ایالات متحده علیرغم تقسیم به ایالات مختلف دارای پشتوانه ارزی واحد است
federal reserve system
سیستمی که به موجب ان
federal reserve system
سیستم ذخیره فدرال
federal reserve system
نظام فدرال رزرو
reserve army of unemployed
سپاه ذخیره بیکاران
strict nature reserve
اندوختگاه طبیعی بازداشته
gold fish
ماهی قرمز
as good as gold
<idiom>
مثل یک تکه جواهر
gold tisane
زر بافت
gold tisane
زربفت
gold washer
خاکشو
gold washer
کسیکه خاک زرداررابرای زرجویی میشوید لاوک خاکشویی
All is not gold that glitters.
<proverb>
هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
heart of gold
<idiom>
شخصیت بخشنده داشتن
gold carats f.
زرهیجده عیار
gold amalgam
جیوه امیخته بازر
gold washing
شستن طلائی
[نوعی سفیدگری مرسوم در افغانستان که با رنگزدائی فرش های قرمز، آنرا بصورت ترکیبی اتفاقی از رنگ های زرد و نارنجی در می آورد. این نوع زمینه رنگی، مورد علاقه بعضی از خریداران اروپایی می باشد.]
gold fish
ماهی طلایی
gold bar
شمش طلا
All that glitters is not gold .
<proverb>
هر چیزى که مى درخشد طلا نیست.
gold-rimmed
آنچهلبهوقالبطلاداشتهباشد
gold-plated
آبطلا دادهشده - طلااندودشده
the name of the unit of gold
دینار
to dig gold
زرکندن
gold medal
مدال طلا
gold medals
مدال طلا
fool's gold
پیریت
fool's gold
سولفور اهن
to dig gold
زردراوردن
to prospect for gold
جستجوی زردر محلی کردن برای جستجوی زر در جایی پی کردن
dutch gold
زرورق بدل
gold beating
زرورق سازی
white gold
الیاژی از طلا شبیه به پلاتین که از ترکیب نیکل یا سایرفلزات و طلا بدست می اید
gold dust
گرد طلا
gold dust
خاک طلادار
red gold
پول
gold standard
پایه طلا
gold market
بازار طلا
gold mining
استخراج طلا
gold or silver
گلابتون
gold palm
نوعی نشان جنگی
gold palm
نشان شرکت در جنگهای ازادی امریکا
gold parity
برابری طلا
gold parting
تصفیه طلا
gold refining
تصفیه طلا
gold pool
صندوق مشترک طلا
gold refinery
واحد تصفیه طلا
gold contacts
که با طلا پوشیده شده اند تا مقاومت الکتریکی را افزایش دهند
gold solder
لحیم طلا
gold crisis
بحران طلا
gold leaf
زرورق نازک
gold digger
جوینده طلا
gold digger
زنی که با افسونهای زنانه مردان را تیغ میزند
gold embroidery
زردوزی
gold fever
حرص زرجویی
gold fever
اتش حرص که درجویندگان زرافروخته میشود
gold field
ناحیه زرخیز
gold filled
دارای روکش طلا
gold flow
جریان طلا
gold flow
انتقال طلا
gold foil
ورقه زر
gold foil
زرورق کلفت
gold leaf
ورقه طلای نازک
gold standard
واحد طلا
gold standard
نظام پولی طلا
red gold
زر
paper gold
طلای کاغذی
gold beetle
سوسک طلایی
inlaid with gold
طلا کوب
gold bug
سوسک طلایی
gold contacts
اتصالات الکتریکی
gold cloth
زربفت
paper gold
منظور حق برداشت مخصوص است
gold cloth
زری
gold beating
زرکوبی
inlaid with gold
زرکوب
inlaid with gold
زرنشان
gold standard
نظام پایه طلا
gold beater
زرورق ساز
gold standards
سیستم پشتوانه طلا
gold standards
حالتی که پشتوانه اسکناس یا پول کشوری طلا باشد
gold thread
گلابتون زر
ingot gold
شمش طلا
ingot of gold
شمش طلا
civil reserve air fleet
گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
gold backing system
نظام پشتوانه طلا
gold and silver plant
حشیشه القمر
gold export point
قیمت کالای خارجی با ارزخریداری شده خودداری میکند
gold exchange standard
پایه ارز طلا
rolled gold bracelet
دست بند طلایی
[غلتیده ]
the streets are paved with gold
<idiom>
از در و دیوار شهر پول می بارد
to alloy gold with copper
امیختن
gold backing system
نظام پایه طلا
gold lace
[braids]
گلابتون
[نخ های تزئینی از طلا یا نقره برای جلوه های ویژه در زمینه قالیچه]
gold worked steel
فولاد اصلاح شده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com