English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
good debt طلب وصول شدنی
Other Matches
What is good for the goose is good for the gander . One cant apply double standards . یک بام ودو هوانمی شود
Good gracious ! Good heaven ! My god ! پناه برخدا
HE is good at math. He has a good head for figures. حسابش ( ریاضیات ) خوب است
debt بدهی
to be in debt مقروض بودن
to be in debt بدهی داشتن
the d. of a debt پرداخت بدهی
debt وام
debt قرض
debt دین
debt قصور
debt غین
debt بدهی داشتن
in debt بدهکار
debt بدهکاربودن
to get into debt بدهکارشدن
to get into debt وام پیداکردن
to get into debt بدهی پیداکردن
acknowledgement of debt اقرار به بدهی
attachment of debt توقیف طلب
debt collector کارگزاروصول طلب
debt discount تفاوت ارزش اسمی بدهی واصل مبلغ
arrears of debt دیون معوقه
debt enforcement درخواست طلب وصول
an active debt بدهی با ربح
acknowladgement of debt قبول بدهی
debt advice اعلامیه بدهکار
national debt بدهی ملی
debt balance مانده بدهکار
crown debt طلب دولتی بستانکاری دولتی
debt collector وصول کننده طلب
debt burden بار بدهی
crown debt وام بدولت
To be up to ones ears in debt. تا خرخره درقرض بودن
consolidated debt بدهی یک کاسه شده
To be in debt up to ones ears. غرق بدهی بودن
debt finance افزایش سرمایه از طریق فروش سهام تامین محل برای پرداخت قروض و دیون
debt limit حداکثر مبلغی که یک واحددولتی میتواند مدیون گردد وبیش از ان مجاز نیست
debt of honour وام شرافتی
debt cut بخشش بدهکای
funded debt وام تنخواه دار
funded debt وامی که دربرابران وجوهی رااختصاص داده باشند
debt forgiveness بخشش بدهکای
debt cut صرف نظر از بدهکاری
debt forgiveness صرف نظر از بدهکاری
debt relief صرف نظر از بدهکاری
debt perpetrator خطاکار در بدهی
debt rescheduling تجدید نظر در شرایط وام
debt of honour بدهی که پرداخت ان به خوش حسابی بدهکار بستگی دارد
debt of nature مرگ
debt relief بخشش بدهکای
debt of nature اجل
debt of record دین قانونی
debt of record بدهی قانونی record of court محکوم به
debt outstanding وام معوقه
debt service پرداخت اصل و فرع
deep in debt تا گردن زیر بدهی
up to the eyes in debt تا گردن زیر بدهی
execution for debt اقدام برای طلب وصول
floating debt بدهی متغیر
debt perpetrator مرتکب بدهی
indgement debt محکوم به
immersed in debt گرفتاربدهی
net debt بدهی خالص
national debt قرض ملی
proof of debt سندی که از طرف بستانکار شخص ورشکسته یامتوفی یا شرکت در حال تصفیه ارائه میشود
judgment debt محکوم به مالی
judgement debt محکوم به
national debt قرضه ملی
judgement debt دادخواسته
specialty debt تعهدات مستند به اسناد رسمی
public debt قرضه عمومی
run in debt قرض بهم رساندن
public debt بدهی دولت
immersed in debt فرو رفته در فرض
oxygen debt وام اکسیژن
payment of an debt وفاء دین
to run into debt قرض بالا آوردن
payment of a debt اداء دین
passive debt وام بی بهره
oxygen debt بدهی اکسیژن
bad debt طلب غیر قابل وصول
verification of debt تشخیص مطالبات
bad debt طلب لاوصول حساب ذخیرهای که برای جبران مطالبات لاوصول نگهداری میشود
proof of debt دلیل طلب
preferential debt دین ممتازه
private debt بدهی خصوصی
present debt دین حال
to pay off a debt [mortgage] بدهی [رهنی] را قسطی پرداختن
national debt burden بار قرضه ملی
discharging from an obligation or a debt ابراء ذمه
debt income ratio نسبت قروض به درامد ملی
debt collecting agency نماینده وصول مطالبات
To be in the red . To contract a debt . قرض بالاآوردن
i paid the debt plus interest بدهی را با بهره ان دادم
debt collection for realisation property pledged of وصول طلب با نقد کردن وثیقه
simple content debt دین ناشی از قرارداد شفاهی
debt due at a future time دین موجل
Better to go to bed supperless than to rise in debt. <proverb> گرسنه خوابیدن بهتر است تا در قرض بیدار شدن.
well and good باشد چه ضرر دارد
good for nothing بی ارزش
good will رضامندی
good will سرقفلی
good will حق کسب و پیشه وتجارت
your is not as good as his مال شما انقدر خوب نیست که مال او
You did well. Good for you. خوب کردی
What is good enough for others should be good enough for you. خونت که از بقیه رنگین تر نیست
good will حسن نیت
good for nothing بی عرضه
good d. بامدادنیک
particular good عین شخصی
Good for you دست خوش
good-looking <adj.> خوشرو
good-looking <adj.> خوش قیافه
good f. خوش قلبی
It's good to see you again. خیلی خوشحالم از اینکه شما را دوباره میبینم.
good for nothing بی مصرف
He is good for nothing. به هیچ دردنمی خورد
He went for good. رفت و دیگه نیامد
good will میل
well and good <idiom> رضایت بخش
for good <idiom> برای همیشه ،پایدار
do someone good <idiom> سود بردن از کسی
to come to good راست امدن
to come to good عاقبت بخیرشدن
to come to good نتیجه خوب دادن
much of it was good مقدار زیادی از ان خوب بود خیلیش خوب بود
in good f. نیت پاک
good look خوش نما
What is the use ? what good wI'll it do ? فایده اش چیست ؟
of a good d. خوش مشرب
of a good d. خوش حالت
Go while the going is good . تا فرصت با قی است برو
no new is good new یارویدادتازه خودیک خبر خوشی است
no new is good new نبودن خبر
We've never had it so good. <idiom> وضع [مالی] ما تا حالا اینقدر خوب نبوده است.
it is in good keep خوب نگاه داشته یاحفافت شونده
so far, so good <idiom> تا حالاهمه چیز روبه راه است
good قابل
good پاک معتبر
good صحیح
good ممتاز ارجمند
do good to others بدیگران نیکی کنید
do good احسان کردن
do good نیکی کردن
good خیر
good شایسته
good سودمند مفید
for good برای همیشه
for good بطور قطعی
good خوب
good نیکو
good نیک
good کامیابی
good پسندیده خوش
good مهربان
good looks قشنگی
good سود مال التجاره
good مال منقول محموله
as good as بهمان خوبی
good looks زیبایی
good اجناس
good خیر فایده
good معتبر موجه نسبتا" زیاد
as good as خیلی خوب
good f. مهربانی
come to good نتیجه خوب دادن
good کالا
good جنس
good توپ زنده
good سودمند
good مسیر خاکی مرطوب و محکم
by the good of با کمک
by the good of با مساعی جمیله
good by وداع
to be up to no good کار بدی [خطایی] کردن
good looking زیبا
good looking خوش منظر
to be good-looking خوشگل بودن
good-looking خوشگل
good-looking زیبا
to look good زیبا بودن
to be good-looking زیبا بودن
good-for-nothing حرف مفت
good-for-nothing شخص یا چیز بیمعنی
very good خیلی خوب
good by خدا حافظ بدرود
very good بسیار خوب
good-looking شکیل
to look good خوشگل بودن
good d. صبح شما بخیر
good looking شکیل
good a عصر شمابخیر
good-looking خوش منظر
I'm still not quite sure how good you are. من هنوز هم نمی دونم که تو واقعا چقدر خوب هستی.
it is in good keep انراخوب نگاه میدارند
good looking خوشگل
with good intent با حسن نیت با قصد نیک
to set a good example سرمشق خوبی گذاشتن یا شدن
to p any one's good qualities صفات نیک کسی راستودن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com