Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
green ball
توپسبز
Other Matches
green
سبزشدن
green
بی تجربه
green
ترو تازه نارس
green
تازه
green
خرم
green
سبز
green PC
رایانه سبز
green PC
رایانه زیست بوم دوستانه
green
رنگ سبز
green
سبزیجات
green
<idiom>
through the green
منطقه قابل استفاده در بازی گلف
green
چمن صاف و نرم و کوتاه اطراف سوراخ اسبی که هنوزدر مسابقه ازموده نشده میدان تیراندازی صحرایی
green
معتدل
green
سبزه چمن
green
سبز کردن
green turtle
لاک پشت دریایی که تخمها وگوشت ان خوراکی است
green thumbed
کسیکه در پرورش گیاهان شانس و استعدادخوبی دارد
green thumb
استعداد و قدرت فوق العاده درپروراندن گیاهان
green tea
چایی سبز
green tea
چای سبز
green soap
صابون ملایمی که ازروغنهای گیاهی تهیه میشود
green stick
شکستگی استخوان درکودکان بدان گونه که یک سوی استخوان شکسته سو
green stuff
سبزیجات
forest green
سبز زیتونی
forest green
رنگ سبز تیره مایل بزرد
green stuff
سبزی
green vegetable
سبزی خوراکی
green vitriol
زاج سبز
olive green
رنگ سبز زیتونی روشن
pace of the green
سرعت گوی
drive the green
با یک ضربه گوی را از نقطه اغاز به چمن نرم رساندن
pea green
زرد مایل بسبز
pea green
سبز نخودی
pomona green
رنگ سبزو زردامیخته بهم که زردی ان بیشترنمایان باشد
dark green
سبزسیر
sap green
رنگ زرد مایل به سبز سیر
sea green
رنگ سبز مایل بابی
bromocresol green
سبز برموکرزول
to incline to green
بسیبزی زدن
mead green
سبز چمنی
malachite green
سبز مالاشیت
long green
دلار کاغذی پشت سبز
green wood
چوب تر
in the green tree
سرسبز
in the green tree
خوشبخت
in the green tree
بخت سبز
jade green
رنگ سبز یشمی
emerald green
سبززمردی
emerald green
زمردین
emerald green
زمردی
jade green
رنک سبزمایل به ابی
kendal green
پارچه پشمی سبزرنگ
long green
اسکناس پشت سبز
to incline to green
یا مایل بودن
green sand
ماسه تر
green room
انتظارگاه یاخلوتگاه بازیگران
green meat
گوشت کهنه
green manure
گیاهانی نظیر شبدرکه جهت تقویت زمین کشت میشوند
green jaundice
یرقان سبز
green jaundice
سبزی
green house
گرمخانه
green house
گلخانه
green gun
لوله پرتاب سبز
green flag
پرچم ازاد بودن مسیر مسابقه اتومبیلرانی
green meat
سبزی
green meat
گیاه خوراکی
green mold
کفک سبز
green phosphor
فسفری که برای پوشش صفحات تک رنگ بسیار استفاده میشود. که حروف سبز را روی پشت صفحه سیاه نشان میدهد
green peak
دارکوب سبز
green pea
نخود اتابکی
green pea
نخود سبز
green onion
پیازچه
green old wound
زخم تازه
green old wound
زخمی که گوشت نوبالانیاورده باشد
green old age
پیری باتندرستی وزنده دلی
green eyed
حسود
green eye
حسد
green concrete
بتن تازه ریخته شده
Green Book
مشخصات رسمی استاندارد I-CD که توسط Philips منتشر شد
green bone
نیزه ماهی
green blind
نابینادربرابر رنگ سبز سبزکور
green bice
رنگ سبزی که از لاجوردوزرنیخ زرد درست شده باشد
green bean
لوبیای سبز
green alga
جلبک سبز
grass green
رنگ سبز چمنی
green concrete
بتن تازه
green concrete
بتن تر
green eye
رشک
green dragon
درافیون
green dragon
لوف کبیر
green dragon
فیل گوش
green dragon
ارن
green crop
علیق سبز
green crop
علف تازه
green corn
ذرت هندی که نارس بکار طبخ میاید
green run
اولین گردش موتور نو یا تازه تعمیر
to turn green
سبز رنگ شدن
as green as grass
<idiom>
کم تجربه و ناشی
green with envy
از حسادت ترکیدن
green stool
مدفوع سبز رنگ
[پزشکی]
almond green
رنگ مغز پستهای
bowling green
چمن مخصوص بازی با گوی چوبی
village green
میدان دهکده
green with envy
<idiom>
green thumb
<idiom>
By the green grass .
کنار چمن های سبز وخرم
Dear Mr. Green .
آقای گرین عزیز ( محترم )
Light green.
رنگ سبز روشن
deep green
رنگ سبز تند و تیره
prophet's green
رنگ سبز نبی
[این رنگ از ترکیب رنگ نیل یا همان رنگ آبی با رنگینه های زرد بدست آمده از گیاهان بوجود می آید و آنرا به رنگ اولین پرچم اسلام و یا گنبد حضرت خاتم الانبیا نسبت می دهند.]
Green architecture
معماری سبز
green beans
لوبیا سبز
green light
چراغ سمت راست
putting green
چمن سبز نزدیک محل سوراخ گلف
putting green
قسمت چمن نرم که در اخرهر بخش سوراخ در ان قراردارد
green revolution
انقلاب سبز
green belt
کمربند سبز
green belts
کمربند سبز
green roof
[سقف ساختمان تزئین شده با گیاهان]
Green architecture
[ساختمان با محوطه هایی با مناظر بدیع]
pea-green
سبز نخودی
green salad
سالادسبز
Green Party
حزبسبز - حزبیکهبرایحفافتازمحیطزیستتلاشمیکند
Green Paper
برگهنظرخواهی
green walnut
گردویتازه
green pepper
فلفل سبز
green space
فضایسبز
green russula
نوعیقارچسبز
green peppers
فلفل سبز
green cabbage
کلمسبز
green peas
نخودفرنگی
green beam
شعلهیسبز
green cards
کارت سبز
green card
کارت سبز
Green Beret
تکاور - کماندو
green fingers
متبحردرپرورشگیاهانوسبزیجات
Green Berets
سبز کلاهان
practice green
شروعبهسبزشدن
bottle green
سبزپررنگ
to paint adoor green
رنگ سبز بدری زدن
green mountain boy
مرد بومی یا ساکن ورمونت
give someone the green light
چراغ سبز نشان دادن
all nature looked green
طبیعت سراسر سبز بود
green barley for fodder
قصیل
crown green bowls
بولینگ بین دو بازیگر در چمن وسیع
yellow green alga
جلبک دارای رنگدانه زرد تا سبز
red green blindness
رنگ کوری سبز- قرمز
moss green color
رنگ سبز ماشی
moss green color
سبز جلبکی
red, green, blue
سه اشعه تصویردرتلویزیون رنگی
red, green, blue
سیستم نمایش قوی که از سه سیگنال ورودی مجزا برای کنترل اشعههای قرمزوسبزوابی استفاده میکند
green barley for fodder
خصیل
To turn green with envy.
از حسد ترکیدن
This painting has a green background.
زمینه این تابلو سبز است
green with a blue tint
سبز مایل به ابی
to paint adoor green
دری را رنگ سبز زدن
give someone the green light
<idiom>
اجازه ادامه به کار رادادن
fine green marble
سنگ گندمی
Here ist my Green card.
بفرمائید این کارت سبز من است.
green sand molding
قالب ریزی تر
all nature looked green
همه جا سبز بود
green sand mold
قالب تر
the Green Dot®
[recycling symbol]
علامت نقطه سبز
[بازچرخی در محیط زیست]
A green leaf is the gift of a dervish .
<proverb>
برگ سبزى است تیفه درویش .
red green blue monitor
مانیتور قرمز- سبز- ابی
As sure as
[God made]
little green apples he'll be back.
او
[مرد]
صد در صد دوباره می آید.
Green tea is esteemed for its health-giving properties.
ارزش چای سبز در خواص سلامت بخش آن است.
have a ball
<idiom>
روزگارخوش داشتن
into a ball
نخ راگلوله کنید
ball
بال
[رقص]
ball
مجلس رقص
no ball
اصطلاحیدرورزشچوگان
ball
بقچه
[کاموا ]
to a. the ball
توپ رانشان دادن
ball
کانون
[کاموا]
have something on the ball
<idiom>
باهوش ،زرنگ
three ball
مسابقه گلف بین سه بازیگر باسه گوی
on the ball
<idiom>
باهوش
to a. the ball
اماده انداختن
to a. the ball
توشدن
ball
گلوله
ball
ساچمه
ball
توپ دور از دسترس توپزن
ball
توپ
ball
ساچمه توپ
ball
گلوله توپ
ball
بیضه
best ball
بازی یک نفر درمقابل 2 یا 3نفر برای کسب بهترین امتیاز
ball
گلوله کردن
ball
ایام خوش
ball
گوی
ball
توپ بازی مجلس رقص
ball
گرهک
ball
رقص
four ball
مقایسه امتیازهای تیم دونفره در هر بخش باامتیازهای تیم حریف
ball flower
گل سینه
ball hawk
مدافع پرقدرت
ball hawk
مدافع خوب بازیگر در محوطه دوردست
ball hawking
دفاع خوب
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com