English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
gunner's party گروه توپخانه
Other Matches
The party was latched on to him. He was saddled with the party. میهمانی را بگردنش گذاشتند ( ترغیب یا وادار شد )
gunner شکارچی با تفنگ
gunner خدمه توپ
gunner جمعی توپخانه
gunner نشانه رو توپ ساز
gunner کولاس دار
gunner تیرانداز
gunner تفنگساز
gunner شکارچی
gunner توپچی
gunner خوره
gunner بازیگری که کمترپاس میدهد
machine gunner مسلسل چی
gunner's rule روش تخمین مسافت صحیح در تیراندازی با تیربار یاتفنگ بدون عقب نشینی
gunner's quadrant تراز ربعی
expert gunner توپچی ماهر
expert gunner تیرانداز ماهرتوپخانه
gunner's sight کانونشلیککن
gunner's mate مکانیسین توپ
gunner's mate تعمیر کارتوپ
gunner's quadrant دستگاه تراز توپ
The party is getting under way . جشن میهمانی دارد گرم می شود
party طرف یارو
the a party مدعی خصم
the a party طرف مخالف
party قسمت
party گروه
party مهمانی
party تیم
party مهمانی دادن یارفتن
party طرفدار
party پارتی متخاصم
party بزم
party دسته متشکل جمعیت
party حزب
party دسته همفکر
party دسته
party بخش
party عده نظامی
third party شخص ثالث
party طرف شریک
party هیات
party گروه مخصوص انجام یک ماموریت
The party is over! <idiom> خوشگذرانی تمام شد و حالا وقت کار است [باید جدی بشویم] [اصطلاح]
raiding party قسمت مامور کمین
rading party قسمت مامور تک در عملیات کمین دسته مامور شبیخون
rear party نیروی پوششی عقب نشینی یا عقب دار
rear party عقب دار
notify party فرد یا شرکتی که باید به اواطلاع داده شود
raiding party قسمت مامور دستبرد یا تاخت
reconnaissance party گروه شناسایی
reconnaissance party قسمت شناسایی
side party گروه رنگ زن
recovery party گروه مخصوص جمع اوری اقلام بازیافتی
republican party حزب جمهوریخواه
republican party یکی از دوحزب بزرگ ایالات متحده امریکا
shipwright's party گروه تعمیرات
shore party گروه پیشرو ساحلی درعملیات اب خاکی
rading party قسمت مامور دستبرد
permanent party جمعی دایمی یکان
party parpet دست انداز مشترک
party parpet جانپناه مشترک
party spirit تعصب حزبی
party spirit طرفداری حزبی
party to a lawsuit خصم
party boat قایق بزرگ حامل مشتریان
rear party قسمت عقبه
party to a suit طرف دعوی
party to a suit متداعی
party to a transaction متعامل
permanent party پرسنل دایمی
party spirit روحیه تحزب
minor party حزب اقلیت
party coloured ابلق
party coloured رنگارنگ
mistaken party اشتباه کننده
search party گروه پیگرد
to join a party عضو حزبی شدن
opposition party حزب مخالف [سیاست]
To jazz up the party . مجلس را گرم کردن
She wrecked the party for us. مهمانی رابه مازهر کرد
party political مربوطبهاحزابسیاسی
party piece قطعهموسیقییاشعریکهدرمهمانیاجراگردد
to crash in [to a party] سر زده وارد شدن
to throw a party مهمانی دادن
to crash in [to a party] بدون دعوت وارد شدن
Liberal Party فراهمآوریرفاهوآزادیشخصی
Liberal Party حزبسیاسیمعتقدبهکنترلمحدودصنعت
Green Party حزبسبز - حزبیکهبرایحفافتازمحیطزیستتلاشمیکند
third party lease توافقنامهای که بوسیله ان یک شرکت مستقل تجهیزاتی رااز سازنده خریده و به استفاده کننده کرایه میدهد
third party insurance بیمه شخص ثالث
the party is led by him او بر ان حزب ریاست دارد
the liberal party حزب یا دسته ازادی خواه
the lead of a party پیشوا یا رئیس حزب
supply party گروه تدارکات
third party vendor فروشنده دسته سوم
thrid party شخص ثالث
dinner party میهمانیشام
search party دستهی جستار گرد
party politics حزب بازی
party politics سیاست بازیهای حزبی
winning party دادبرده
winning party محکوم له
wedding party مجلس عروسی یا عقد کنان
special party گروه ویژه
party line خط مشترک
advance party گروه پیشرو
advance party قسمت پیشرو
Conservative Party یکی از دوحزب مهم سیاسی انگلستان که جانشین حزب " توری "است که حزب اخیر در قرن 81 و 91 در انگلستان فعالیت داشته
Conservative Party حزب محافظه کار
evening party شب نشینی
tea party مهمانی چای
beach party تیم ساحل
beach party گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
beach party گروه پیشرو اب خاکی
tea party عصرانه چای
beaching party گروه پیاده شونده
billeting party گروه یورتچی
billeting party گروه پیشرو
boatswain's party گروه ملوان
cable party گروه لنگر
adherence to party هواخواهی یاتبعیت ازحزبی پیوستگی به حزبی
injured party طرف خسارت دیده
injured party طرف صدمه دیده
party line مرز مشترک
party line خط دستهای
party line خط خصوصی تلفن
hen party مجلس رقص زنانه
hen party مهمانی زنانه
party lines خط خصوصی تلفن
boarding party تیم تفتیش
party lines خط مشترک
party lines مرز مشترک
party lines خط دستهای
garden party گاردن پارتی
house party دوره خانگی
house party مجالس خانگی
house-party دوره خانگی
the offending party متخلف
house-party مجالس خانگی
party walls دیوار مشترک
major party حزب اکثریت
fire party تیم اطفای حریق
fire party تیم اتش نشانی
fire party گروه اتش نشانی
head's party گروه نظافت
intervance of third party ورود ثالث
labor party حزب کارگر
landing party گروه اب خاکی
landing party گروه پیاده شونده به ساحل تیم فرود
liberty party حزب ازادی
liberty party حزب مخالف سیستم برده داری که در سال 0481 در ایالات متحده امریکاتشکیل شد
working party گروه کار
losing party محکوم علیه
losing party دادباخته
boarding party گروه پژوهش
major party حزب سیاسی پیرو درانتخابات
Labour Party حزب کارگر
party wall دیوار مشترک
contact party گروه تماس
an eveing party شب نشینی
clean up party گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
chater party اجاره نامه یا قرارداد اجاره کشتی تجاری
contact party گروهی که برای کسب اطلاعات از یک یکان به جلو اعزام میشود
contracting party طرف قرارداد
country party حزب هواخواه پیشرفت فلاحتی
charter party قرارداد اجاره دربست
charter party قرارداد اجاره کشتی تجارتی
democratic party حزب دمکرات
democratic party یکی از دو حزب بزرگ سیاسی ایالات متحده امریکا که به صورت فعلیش از 8281 تاسیس شده لیکن از 7871 عملا" موجود بوده است
coleague in a party هم مسلک
executive [of a political party] مجلس اجرائی [سیاست]
executive [of a political party] شورای مجریه [سیاست]
tailgate party [American E] پیکنیک روی درب عقب ماشینها در توقفگاه خودرو قبل از شروع مسابقه ورزشی [در آمریکا]
to make the party rock جشن را گرم کردن
the party rallied round him ان دسته دوباره دور اوجمع شدند
acid house party نوعی مهمانی که به صورت مخفی برگزار میشود و در آن موسیقی
demolition firing party گروه مسئول انفجارخرج
social democratic party حزب سوسیال دمکرات
air control party گروه کنترل هوایی
airmobile support party گروه پشتیبانی از عملیات هوارو
demolition firing party گروه مسئول تخریب
damage control party گروه اسیب گیر
the deceived party in a transaction مغبون
camp color party گروه پرچم
camp color party دسته پرچم یورتچی
fire control party تیم کنترل اتش دریایی
passing on the oath to the other party رد قسم به طرف مقابل
naval landing party تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
party against whom a protest is made واخوانده
All the world and his wife were at this party . هر کی را بگویی دراین میهمانی بود
party against whom a protest is made معترض علیه
The Republican party came to power . حزب جمهوریخواه سر کار آمد
In this contract , there are no loopholes for either party . دراین قرار داد هیچ را ؟ فراری برای طرفین نیست
The party to the contract (agreement). طرف قرارداد
She enchanted (lived up ) our party. شور وحالی به جمع ما داد
party political broadcast تبلیغاتانتخاباتیاحزابدررادیویاتلویزیون
acid house party نواخته میشود
main motion [at a party conference etc.] دادخواست اصلی [در همایش حزبی و غیره]
executive council [of a political party] مجلس اجرائی [سیاست]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com