Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 72 (5 milliseconds)
English
Persian
holding contacts
کنتاکتهای جریانپای
Other Matches
contacts
تماس
contacts
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacts
فراخوانی کاربر یاوسیله در شبکه
contacts
اتصال الکتریکی برخورد
contacts
قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
contacts
ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
contacts
اتصال
contacts
محل اتصال تماس گرفتن
contacts
تماس یافتن تماسی
contacts
برخورد
contacts
کنتاکت
gold contacts
اتصالات الکتریکی
gold contacts
که با طلا پوشیده شده اند تا مقاومت الکتریکی را افزایش دهند
He has influential contacts everywhere.
همه جا دست دارد
Cultural ( social ) contacts.
تماسهای قرهنگی ( اجتماعی )
holding
دارائی
self holding
خودنگهدار
holding
متصرفی اجاره داری
holding
سهام
holding
گرفتن بازیگر ماندن غیرمجاز توپ والیبال در دست صیقلی بودن مسیرگوی بولینگ
holding
نقض مقررات
holding
ملک متصرفی
holding
دارایی
holding
دارائی سهام
holding
در رهگیری هوایی اعلام اینکه من در وضعیت فرمان داده شده باقی هستم دستور جدیدبدهید
holding
مایملک
holding
تملک
holding
دراختیار داشتن دارایی
holding
نگهداری
holding
موجودی
holding position
وضعیت انتظار و در جا زدن وضعیت انتظار هواپیما درمحوطه تاکسی کردن
holding point
نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
holding pattern
کنترل هواپیما برای پرواز دریک مسیر پیش بینی شده
holding magnet
گیره مغناطیسی
holding ground
محوطه نگهدارنده لنگر
holding ground
گیرایی کف دریا
holding station
محوطه نگهداری زخمیها وبیماران بطور موقت
holding time
زمان صرف شده
holding time
زمان نگهداری
share holding
سرمایه گذاری در سهام
holding timekeeper
زماننگهدار
What is holding it up ? what is the snag?
گیر کار کجاست ؟
to have a holding in a company
در شرکتی دارائی سهام داشتن
holding area
منطقه توقف موقت
[هوا فضا]
[هوانوردی ]
holding force
نیروی بازدارنده
holding force
نیروی تثبیت کننده
holding flange
لبه نگهدارنده
holding capacity
فرفیت نگهداری
holding attack
تک بازدارنده
holding attack
تک متوقف کننده
holding attack
تک تثبیت کننده
holding area
منطقه لنگرگاه موقت در روی دریا منطقه توقف موقت کشتیها
holding and hitting
گرفتن حریف و ضربه زدن
holding anchorage
لنگر موقت در روی دریا یابندرگاه توقف موقت در روی دریا
holding a session
اجلاس
holding coil
پیچک نگهدارنده
holding company
کمپانی مسلط
holding company
شرکت در سرمایه گذاری درسهام
holding company
شرکت سرمایه گذاری درسهام
holding company
شرکت صاحب سهم
holding company
شرکت مالک
holding costs
مخارج نگهداری
holding company
شرکت مرکزی
holding company
شرکتی که مالک سهام یک یاچند شرکت میباشدودرسیاست انان مداخله میکند
holding company
شرکتی که سایر شرکتها را تحت کنترل دارد
centre holding variation
واریاسیون حفظ مرکز درجوئوکو پیانو
leave (someone) holding the bag
<idiom>
تقصیر راگردن کسی دیگری انداختن
induction holding furnace
کوره گرم نگهدار القائی
holding area marking
نشانگرمنطقهغیرمجاز
isothermal holding furnace
کوره هم دمایی
to beg
[of a dog holding up front paws]
التماس کردن
[سگی با بالا بردن پنجه های جلویی]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com