Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
hydraulic line
خط لوله هیدرولیکی
Other Matches
hydraulic
ابی
hydraulic
وابسته به نیروی محرکه اب هیدرولیک
hydraulic
وابسته به مبحث خواص اب درحرکت
hydraulic
هیدرولیکی
hydraulic
روغنی
hydraulic
مربوط به اب
hydraulic jump
جهش هیدرولیکی
hydraulic jump
جهش هیدرولیک
hydraulic jump
پرش هیدرولیک
hydraulic jack
جک هیدرولیکی
hydraulic lift
بلند کردن اب به نیروی اب
hydraulic lime
اهک ابی
hydraulic cement
سیمان ابی
hydraulic lime
اهک اب بند
hydraulic acid
جوهرنمک
hydraulic acid
اسید کلریدریک
hydraulic lock
قفل هیدرولیکی
hydraulic gradient
شیب هیدرولیک
hydraulic gradient
شیب ابی
hydraulic cement
سیمان اب بند
hydraulic conductivity
هدایت ابی
hydraulic conductivity
ضریب ابگذری
hydraulic construction
ساختمان ابی
hydraulic cement
سیمانی که در زیر اب میگیرد
hydraulic cycle
گردش اب در طبیعت
hydraulic drag
کشش ابی
hydraulic engine
موتور ابی
hydraulic engine
موتورهیدرولیکی
hydraulic fluid
سیال ترکم ناپذیری برای انتقال و توزیع نیرو درسیستم
hydraulic friction
اصطکاک ابی
hydraulic machine
ماشین اب بلندکنی
hydraulic machine
دولاب
hydraulic mortar
ملات ابی
hydraulic pipe
خط لوله هیدرولیکی
hydraulic system
سیستم هیدرولیک
hydraulic tappet
تاپت هیدرولیکی
hydraulic cycle
مدار هیدرولوژی
hydraulic coupling
اتصالهیدرولیک
hydraulic cylinder
سیلندرهیدرولیکی
hydraulic hose
شلنگهیدرولیکی
hydraulic resistance
پایههیدرولیکی
hydraulic shovel
بیلمکانیکی
hydraulic roller
غلطک ئیدرولیکی
hydraulic mortar
ملات اب بند
hydraulic motor
موتور هیدرولیکی
hydraulic oil
روغن رانش
hydraulic press
پرس هیدرولیکی
hydraulic pressure
فشار اب
hydraulic pressure
فشار هیدرولیکی
hydraulic pump
پمپ هیدرولیکی
hydraulic radius
شعاع ابی که برابر است باسطح خیس شده به محیط خیس شده
hydraulic radius
شعاع هیدرولیک
hydraulic ram
تلمبه خودکاریکه در ان ستونی از اب فرو ریزد ونیروی ان ... دارد
fully hydraulic machine
دستگاه تماما " هیدرولیکی
hydraulic booster unit
تقویت کننده هیدرولیکی
oil hydraulic transmission
گیربکس هیدرولیکی
hydraulic pallet truck
ماشینحملبارهیدرولیکی
flap hydraulic jack
جکهیدولیکبالههواپیما
hydraulic pressure test
ازمایش فشار اب
hydraulic tracer control
کنترل پیستونی
hydraulic shock absorber
ضربه گیر روغنی
hydraulic shock absorber
ضربه گیر هیدرولیکی کمک فنرروغنی
hydraulic shock absorber
کمک فنر هیدرولیکی
hydraulic lime engineering
ملاطی که در زیراب سفت میشود
hydraulic lime engineering
ملاط ابی
hydraulic fill dam
سد خاکریز ابی
line to line fault
اتصال کوتاه بین دو فاز
line to line fault
اتصال کوتاه دوقطبی
line to line voltage
ولتاژ بین دو خط
line to line voltage
ولتاژ زنجیر شده
line to line spacing
فاصله سطور
line to line fault
تماس خطوط
line to line fault
اتصال کوتاه خط به خط
line by line analysis
تجزیه سطر به سطر
line by line milling
فرز کردن سطری
line by line milling
فرز کردن سطر به سطر
Which line goes to ... ?
کدام خط به ... میرود؟
along line
در امتداد خطوط
all along the line
درامتدادهمه خط
line of d.
مرز
line out
با خط علامت گذاشتن
line out
قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
all along the line
در همه جا
in line
همراستا
down the line
<idiom>
درآینده
line up
<idiom>
به صف کردن
line up
<idiom>
به درستی میزان کردن
Which line goes to ... ?
کدام خط راه آهن به ... میرود؟
line up
<idiom>
سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
out of line
<idiom>
ناصحیح
in line
<idiom>
با محدودیت متداول
along line
در خط
o o line
خط تقسیم دیدبانی
line of d.
حد فاصل
necessary line
خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
o o line
خط دیدبانی سپاه
old line
دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
old line
محافظه کار
on line help
کمک مستقیم
on the line
هواپیمای اماده پرواز
in line
شمشیر در وضع حمله
out of line
خارج از خط جبهه
out of line
جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
down the line
ضربه از کنار زمین
the line
صف
to come in to line
در صف امدن
to come in to line
موافقت کردن
below the line
درامد یا هزینه غیر مترقبه
mean line
خط میان
on line
در خط
line up
به خط شدن
line
اتصال فیزیکی به ارسال داده
line
بخط کردن
line
اراستن
line
محصول
line
لاین
line
رشته
line up
به ترتیب ایستادن
by-line
خط فرعی راه اهن
by-line
خط دوم یافرعی
by line
کار یاشغل اضافی وزائد
by line
خط فرعی راه اهن
by line
خط دوم یافرعی
line-up
ردیف ایستادن تیم
line-up
به ترتیب ایستادن
line-up
به خط شدن
line up
ردیف ایستادن تیم
line
طرز
line
جبهه جنگ
line
سیم
line
در سمت
line
صفی در خط
line
خط صف
line
طناب خط
line
خط
line
پوشاندن
line
استرکردن
line
ردیف
line
: خط
line
حدود رویه
line
خط زدن
off line
غیر متصل
line
نسب
off line
قطع
line
رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line
لوله منفردی در سیستم سیالات
line
شعبه
line
ترازکردن
on line
داخل رده
off line
برون خطی
down line
بار کردن پایین خطی
line
لجام
off line
منفصل
line
سطر
on line
مستقیم
on line
متصل
on line
درون خطی
on line
مورداستعمال
Are you still on the line?
خط را قطع نکردی؟
line
دهنه
line
جاده
line
رشته بند
line
خط دار کردن
line by line
سطر به سطر
line
خط انداختن در
by-line
کار یاشغل اضافی وزائد
line
: خط کشیدن
line
ریسمان
line
رسن
off line
وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
line
طناب سیم
Are you still on the line?
هنوز پشت تلفن هستی؟
line transformer
مبدل خط
marriage line
عقدنامه سند ازدواج
line up billiard
بیلیارد کیسه دار با روش برگرداندن گویهای کیسه افتاده به زمین
line voltage
ولتاژ خط
line voltage
ولتاژ شبکه
line voltage
ولتاژ خطی ولتاژ زنجیرشده ولتاژ خط
lubber line
خطی که روی صفحه قطب نماامتداد محور طولی هواپیما رانشان میدهد
lubber's line
نشانگر سینه
lumber's line
خط سینه ناو
lubber's line
علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
lumber's line
خط شاخص قلب نما که مشخص کننده سینه ناو است
mach line
موج ضربهای ضعیف
lyman line
خط لیمان
marline or line
طناب کوچک دولا
lubber line
خط عمودی بر روی صفحه قطب نما
loop line
دوراهی
line width
پهنای خط
load line
خط بار
load line
خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
load line
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
local line
خط محلی
marriage line
گواهینامه ازدواج
no fire line
خط منع اتش توپخانه
multicore line
خط چند رشتهای
multidrop line
پیکربندی سیستم مخابراتی که یک کانال یا خط منفرد رابرای سرویس دادن به ترمینالها بکار می برد خطی با چند افت
multipoint line
خط چند نقطهای
neutral line
خط بی اثر
new line character
دخشه تعویض سطر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com