Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 99 (6 milliseconds)
English
Persian
inactive status
حالت انتساب
inactive status
وضعیت غیرفعال اتشبارغیرفعال
inactive status
خط مشی خاموش
Other Matches
inactive
ناکنش ور
inactive
تاثیرپذیر
inactive
غیر فعال
inactive
پنجرهای که نمایش داده میشود ولی در حال حاضر استفاده نمیشود
inactive
آنچه کار نمیکند یا اجرا نمیشود
inactive
نافعال
inactive
غیرفعال
inactive
سست
inactive
بی کاره
inactive
بی حال
inactive
بی اثر تنبل
inactive
بی جنبش
inactive
خنثی
inactive
کساد
inactive dyke
سدخنثی
inactive beds
میزان تاسیسات بلااستفاده پزشکی یا بیمارستانی
inactive installation
تاسیسات یا یکانهای بلااستفاده
inactive time
زمان غیرفعال
inactive window
پنجره غیرفعال
status
سیگنال کامپیوتری برای درخواست اطلاعات از وضعیت خط ی ترمینال
status
مشابه 9596
status
یک بیت در کلمه که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت و نتیجه یک عملیات است
status
خط ی در بالا یا پایین صفحه که اطلاعات در مورد کار جاری میدهد روی
status
اهمیت یا موقعیت
status
ثباتی که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت وسیله جانبی باشد
status
وضعیت
status
حالت
status
حال پایه
status
مقام
status
شان
status
پایگاه
status
وضع
status
وضع اجتماعی یا قانونی
status
کلمهای حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت وسیله جانبی باشد
professional status
پایگاه حرفهای
social status
پایگاه اجتماعی
social status
موقعیت اجتماعی
status symbols
نشانهی شان و اعتبار
status board
تابلوی نشان دهنده وضعیت
status code
رمز وضعیت اماد در یک امادگاه
personnel status
وضع افراد
personnel status
وضعیت پرسنلی
personal status
احوال شخصیه
socioeconomic status
پایگاه اجتماعی- اقتصادی
status symbols
علامت مقام
status symbols
نماد منزلت
status symbol
نشانهی شان و اعتبار
status symbol
علامت مقام
status symbol
نماد منزلت
status word
کلمه وضعیت نما
status report
گزارش وضعیت
status register
ثبات وضعیت
status of limitations
قانون مرورزمان
status map
نقشه وضعیت نما
status enquiry
پرسش درخصوص وضعیت مشتری
status enquiry
پرسش نامه وضعیت
status board
تابلو وضعیت
status board
تابلوی وضعیت
nonpay status
وضعیت قطع حقوق
nonpay status
حالت انتظار خدمتی
status quo
وضع موجود
class status
پایگاه طبقهای
cirro status
ابرهای لایهای خاکستری رنگ یا سفید شیری در ارتفاع تقریبی 0007 متری از سطح زمین
caretaker status
وضعیت منتظر استفاده تاسیسات ذخیره تاسیسات منتظر اشغال
active status
خط مشی فعال توپخانه
active status
وضعیت خدمتی پرسنل کادرارتش وضعیت فعال
achieved status
پایگاه اکتسابی
marital status
وضع تاهل
status quo
وضع کنونی وضع موجود
status quo
وضع فعلی
status quo
وضع کنونی حالت طبیعی
control status
وضعیت کنترلی
control status
وضعیت کنترل اتش
nonduty status
حالت یا وضعیت بدون کاری عدم حضور در سر خدمت معلق
mental status
وضع روانی
maintenance status
وضعیت نگهداری
low status
دون پایه
high status
بلندپایه
flying status
وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
financial status
وضع مالی
duty status
وضعیت خدمتی
device status
وضعیت دستگاه
To preserve the status quo .
وضع موجود ( شرایط فعلی ) را حفظ کردن
Status . Position and rank.
مقام ومنزلت ( جاه ومقام )
It is not much of a reputation (status symbol) for one.
اینهم برای آدم شهرت نشد
civil status office
دفتر سجل و احوال
channel status word
کلمه وضعیت مجرا
key status indicator
نشانگر وضعیت کلید
equal status persons
افراد همپایه
program status word
کلمه وضیت برنامه
two sided disk status
اعلام نصب یک دیسک دو طرفه
program status word
کلمه وضعیت برنامه
citizenship
[status of a citizen]
ملیت
[حقوق]
[سیاست]
to tarnish something
[image, status, reputation, ...]
چیزی را بد نام کردن
[آسیب زدن]
[خسارت وارد کردن]
[خوشنامی ، مقام ، شهرت ، ... ]
status quo ante bellum
حالت پیش از جنگ
She is not mindful of her social position ( status ) .
متوجه موقعیت اجتماعی اش نیست
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com