Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
English
Persian
input noise
پارازیت ورودی
input noise
پارازیت اولیه
Search result with all words
input noise voltage
ولتاژ پارازیت اولیه
Other Matches
noise
نویز
noise
استاتیک یا حرارت ایجاد شده است و نیز از ستاره ها یا خورشید
noise
منبع تغذیه
noise
که از طریق میدان الکتریکی یا مغناطیسی
noise
سیگنال تصادفی آماده اضافه بر هر سیگنال درخواستی
noise
سروصدا
noise
سر و صدا
what noise is that?
این چه صدایی است
noise
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
noise
اختلال در سیگنال به علت اشکار در مدتهای زمانی کوتاه
noise
اختلال
noise
خش
noise
صدا راه انداختن پارازیت
noise
طنین
noise
قیل وقال
noise
سر وصدا
noise
شلوغ
noise
صدا
noise
شایعه و تهمت
noise
همهمه
noise
عامل مخل
noise
پارازیت
noise
اوا
noise
انتشار دادن
noise
سر و صدا
noise
نوفه
make a noise
شلوغ کردن
noise level
سطح پارازیت
noise level
میزان خش
noise immunity
مصونیت از اختلال
noise generator
خش زا
noise filter
صافی همهمه
background noise
اختلال پس زمینه
background noise
صدای پس زمینه
background noise
در پیمایش نوری این مسئله نوعی تداخل الکتریکی است که توسط لکههای جوهر و یاذرههای مرکب چاپ بر روی زمینه تصویر فاهر میشود
background noise
اصوات مزاحم
background noise
همهمه
noise margin
تفاوت خش
ambient noise
صدای اطراف
ambient noise
نوعی صدای زیرابی
noise pollution
نوف الایی
background noise
پارازیت
make a noise
سر و صدا کردن
magnetic noise
نویز مغناطیسی
induced noise
نویزجریان قوی
induced noise
پارازیت القاء شده
indistinct noise
صدای اهسته و نامعلوم
impluse noise
نویز ضربه جریان
i am unused to that noise
من به ان صدا اشنا نیستم
humming noise
اغتشاش صوتی
he makes most noise
میکند
he makes most noise
او از همه بیشتر صدا یا
grid noise
پارازیت شبکه
grid noise
نویز شبکه
intensity of noise
شدت پارازیت
noise transmitter
فرستنده پارازیت
galactic noise
تشعشع رادیویی کهکشان صوت پراکنی از جانب کهکشان
line noise
اختلال
line noise
پارازیت خط
noise limiter
همهمه کاه
noise pollution
الودگی صدا
noise potential
پتانسیل نویز
to make a noise
پهن شدن
to make a noise
منتشر شدن
white noise
نوفه سفید
white noise
نویز سفید
big noise
آدم مهمدریکارگان
The noise died down.
سروصدا ها خوابید
The noise kept me awake .
سروصدا نگذاشت بخوابم
picture noise
پارازیت روی تمام صفحه نمایش
to make noise
سر و صدا کردن
to make a noise
شلوق کردن
to make a noise
صدا کردن
they make much noise
خیلی صدا می کنند
noise suppression
پارازیت گیری
noise silencer
خاموشگر همهمه
noise suppressor
صدا خفه کن
quantization noise
اختلال تدریج
schottky noise
همهمه شوتکی
shot noise
اثر ساچمهای
they make much noise
زیاد شلوق می کنند
noise suppression
جلوگیری ازپارازیت
Dont make so much noise.
اینقدر سروصدانکن
magnetic fluctuation noise
اثر برکهاوزن
singal to noise ratio
نسبت سیگنال به اغتشاش
The noise distracts my attention .
سروصد ا حواسم را پرت می کند
to make a noise in the world
مشهور شدن
signal to noise ratio
نسبت پیام به همهمه
noise reducing antenna system
انتن ضد همهمه
He is a bih shot ( noise ) in this town .
جزو کله گنده های شهر است
His invevtion made a noise in the world.
اختراعش دردنیا سروصدائی براه انداخت
I hear a strange noise ( voice , sound ) .
صدای غریبی به گوشم می رسد
input
سیگنال اولیه
input
دادن ورودی
input
مجموعه دستوراتی که وسیله ورودی /خروجی را کنترل میکند و داده دریافتی را به محل اصلی ذخیره سازی انتقال میدهد
input
کامپیوتری که داده دریافت میکند
input
ای که خلی سریع نیست به علت محدودیت نرخ ورودی از رسانه جانبی کندتر
input
فضای ذخیره سازی موقت داده از رسانه ورودی پیش از ارسال آن به حافظه یا پشتیبان
input
کامپیوتر یا وسیلهای که کندترین بخش آن ارسال داده است
input
بلاک داده ارسالی به فضای ورودی
input
بخشی از حافظه اصلی که داده ارسالی از حافظه پشتیبان را می گیرد تا پردازش شود یا در بخشهای دیگر توزیع شود
input
انرژی وارده به دستگاه قدرت ورودی
input
مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان دریافت داده از وسیله خارجی میدهد
input
سردستهای که وسیله ورودی را به کامپیوتر وصل میکند
input
1-تابع ورودی . 2-فضای ورودی
input
دستور زبان برنامه نویسی که منتظر ورود داده می ماند از پورت یا صفحه کلید
input
انتقال داده یا اطلاع از خارج کامپیوتر به حافظه اصلی اش
input
سیگنالهای الکتریکی که به مدارهای مربوطه اعمال می شوند تا عملیات را انجام دهند
input
عمل وارد کردن اطلاعات
input
داده یا اطلاعی که به کامپیوتر منتقل شده است
input
فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
input
وسیلهای مثل صفحه کلید یا خواننده بار کد که عملیات یا اطلاعات را به صورتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند و داده را به پردازنده ارسال میکند
input
لیست دستورات که به صورت ورود انجام می شوند.
input
وسیله ورودی
input
درون گذاشت
input
درونداد
input
مصرفی
input
پول بمیان نهاده
input
در رونده
input
درداده
input
داده ها اطلاعات ورودی
input
درون داد
input
توان ورودی
input
نیروی مصرف شده
input
خرج
input
توان اولیه
input
توان ورودی ورودی
input
ورودی
input voltage
ولتاژ اولیه
input unit
واحد ورودی
input unit
واحد اولیه
input translator
مترجم اولیه
input translator
مترجم ورودی
input waveform
شکل موج ورودی
input winding
سیم پیچی اولیه
input/output
سیگنال قضعه از رسانه جانبی یا برای بیان اینکه نیاز به یک عمل ورودی یا خروجی است
input/output
فضای ذخیره سازی موقت برای داده که ورودی یا خروجی باشد
input/output
اتصال بین پردازنده و وسیله جانبی که امکان ارسال داده را فراهم میکند
input/output
وسیله هوشمند که جریان داده را بین CPU و وسایل ورودی /خروجی
input/output
بررسی
input/output
مدیریت و کنترل میکند
input/output
وسیله جانبی
input/output
مدار یا اتصالی که حاوی کانال ورودی /خروجی برای وسیله دیگر است
input transformer
ترانسفورماتور اولیه
input time
زمان اولیه
input stream
جریان سیر ورودی
input signal
سیگنال اولیه
input stage
طبقه اولیه
input stage
طبقه ورودی
input spectrum
بیناب یا طیف اولیه
input spectrum
طیف ورودی
input socket
ساکت ورودی
input signal
سیگنال ورودی
input terminal
ترمینال ورودی
input resistance
مقاومت موثر اولیه
input resistance
مقاومت ورودی
input register
ثبات ورودی
input tape
نوار اولیه
input terminal
ترمینال اولیه
input/output
پردازندهای که ارسال ورودی /خروجی را برای CPU انجام میدهد شامل DMA و امکانات تصحیح خطا
input/output
استفاده از برچسب برای مراجعه به وسیله ورودی /خروجی خاص
input/output
آدرس فعلی آن در حین اجرا وارد میشود
average input
نهاده متوسط
input current
جریان اولیه
noninverting input
ورودی غیروارونگر
input monitors
صفحهنمایشداخلی
three input adder
افزایشگر با سه ورودی
two input adder
افزایشگر با دو ورودی
two input firm
بنگاه تولیدی باد و عامل تولید
input stream
مسیل ورودی
two input subtractor
کاهشگر با دو ورودی
variable input
نهاده متغیر
variable input
داده متغیر
voice input
ورودی صوتی
input wire
سیمداخلی
input selector
انتخابگرورودی
input speed
سرعت اولیه
input resonator
همنواگر جعبهای ورودی
clocked input
ورودی با سنجش زمان
input/output
داده ورودی یا خروجی از کامپیوتر به صورت موازی
input/output
فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود
input/output
اتصالاتی که به داده و سیگنالهای کنترلی امکان انتقال بین CPU و حافظه یا وسیله جانبی میدهد
input/output
سیگنال تقاضا از CPU برای داده ورودی یا خروجی
input/output
کلمهای که بیتهایش وضعیت رسانه جانبی را شرح میدهد.
input/output
دستور برنامه که داده را از حافظه به پورت ورودی /خروجی منتقل میکند
input/output
ارسال و دریافت داده بین کامپیوتر و رسانه جانبی و نقاط دیگر خارج سیستم
instrumental input
داده سودمند
filament input
ورودی فیلامان
effective input
فرفیت موثر ورودی
data input
داده ها
manual input
ورودی دستی
data input
اطلاعات ورودی
input devices
ابزارخروجی
input reactor
سلف ورودی پیچک ماقبل
input gap
فاصله اولیه
input block
واحد ورودی
input function
تابع اولیه
input admittance
ادمیتانس اولیه
input frequency
فرکانس ورودی
input attenuation
دمفونگ اولیه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com