Total search result: 201 (11 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
input output programming system |
سیستم برنامه سازی ورودی- خروجی |
|
|
Other Matches |
|
input output system |
سیستم ورودی- خروجی |
basic input output system |
سیستم ورودی و خروجی پایه |
input output control system |
سیستم کنترل ورودی-خروجی |
system programming |
برنامه نویسی سیستم |
input/output |
داده ورودی یا خروجی از کامپیوتر به صورت موازی |
input/output |
وسیله جانبی |
input/output |
آدرس فعلی آن در حین اجرا وارد میشود |
input/output |
استفاده از برچسب برای مراجعه به وسیله ورودی /خروجی خاص |
input/output |
پردازندهای که ارسال ورودی /خروجی را برای CPU انجام میدهد شامل DMA و امکانات تصحیح خطا |
input/output |
مدار یا اتصالی که حاوی کانال ورودی /خروجی برای وسیله دیگر است |
input/output |
سیگنال قضعه از رسانه جانبی یا برای بیان اینکه نیاز به یک عمل ورودی یا خروجی است |
input/output |
فضای ذخیره سازی موقت برای داده که ورودی یا خروجی باشد |
input/output |
اتصال بین پردازنده و وسیله جانبی که امکان ارسال داده را فراهم میکند |
input/output |
بررسی |
input/output |
فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود |
input/output |
ارسال و دریافت داده بین کامپیوتر و رسانه جانبی و نقاط دیگر خارج سیستم |
input output |
ورودی خروجی |
input/output |
اتصالاتی که به داده و سیگنالهای کنترلی امکان انتقال بین CPU و حافظه یا وسیله جانبی میدهد |
input/output |
دستور برنامه که داده را از حافظه به پورت ورودی /خروجی منتقل میکند |
input/output |
کلمهای که بیتهایش وضعیت رسانه جانبی را شرح میدهد. |
input/output |
وسیله هوشمند که جریان داده را بین CPU و وسایل ورودی /خروجی |
input/output |
مدیریت و کنترل میکند |
input/output |
سیگنال تقاضا از CPU برای داده ورودی یا خروجی |
input output symbol |
علامت ورودی- خروجی |
input output instructions |
دستورات ورودی و خروجی |
input output bandwidth |
پهنای باند ورودی- خروجی |
input output analysis |
تحلیل داده ها ستاده ها مطالعه تجربی روابط متقابل بخشهای مختلف اقتصاد |
input output bound |
شرایطی که در ان سرعت واحدپردازش مرکزی به دلیل عملیات ورودی و خروجی کم میشود |
input output unit |
واحد ورودی- خروجی |
input output order |
ترتیب ورودی- خروجی |
parallel input output |
ورودی و خروجی موازی |
input output operation |
عملکرد ورودی- خروجی |
input output interface |
میانگیر ورودی- خروجی |
input output device |
دستگاه ورودی و خروجی |
serial input\output |
ورودی و خروجی سری |
input output bus |
گذرگاه ورودی- خروجی |
input output controller |
کنترل کننده ورودی- خروجی |
input output ports |
مدخلهای ورودی- خروجی |
input output procedure |
رویه ورودی- خروجی |
input output table |
بین بخشهای گوناگون اقتصادی را مشخص و اندازه گیری میکند |
input output table |
و محصولات |
input output table |
این جدول جریان عوامل تولید |
input output table |
جدول داده ها ستاده ها |
input output channel |
کانال ورودی- خروجی |
input output relation |
رابطه ورودی- خروجی |
input output redirection |
تعیین مسیر ورودی- خروجی |
input output processor |
پردازنده ورودی- خروجی پردازشگر ورودی- خروجی |
input output control |
کنترل ورودی- خروجی |
input/output statement |
دستور داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی] |
input/output instruction |
دستور داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی] |
input/output module |
واحد داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی] |
input/output file |
داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی] |
input [output] request |
درخواست داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی] |
simultaneous input/output |
ورودی و خروجی همزمان |
input/output device |
دستگاه داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی] |
hierarchy plus input process output |
یک روش طراحی و مستندسازی برنامه که ساختارعملیاتی و گردش اطلاعات رادر سه نوع نمودار نشان میدهد |
programming |
نرم افزاری که به کاربر امکان نوشتن مجموعه دستورات مشخص برای کاری را میدهد که بعداگ به قالبی ترجمه میشود که توسط کامپیوتر قابل فهم است |
programming |
GOLORP |
programming |
نوشتن برنامه برای کمپیوترها |
programming |
نوشتن داده در وسیله PROM |
programming |
برنامه نویسی |
programming |
برنامه ریزی |
programming |
قوانینی که برنامه باید به آنها تبدیل شود تا کد سازگار ایجاد شود |
programming |
برنامه نویسی کامپیوتر |
integer programming |
برنامه ریزی عدد صحیح |
programming aids |
کمک برنامه نویسی |
quantitative programming |
برنامه ریزی کمی |
quadratic programming |
تابع هدف درجه دوم است |
programming language |
زبان برنامه نویسی |
quadratic programming |
برنامه ریزی غیرخطی |
programming librarian |
بایگان برنامه نویسی |
programming team |
تیم برنامه نویسی |
programming statement |
حکم برنامه نویسی |
programming linguistics |
زبان شناسی برنامه نویسی |
programming methods |
روشهای برنامه ریزی |
programming specification |
مستند مفصل قدمهای دقیق برنامه نویسی |
defensive programming |
برنامه نویسی تدافعی |
programming aids |
ادوات برنامه نویسی |
application programming |
برنامه نویسی کاربردی |
integer programming |
برنامه سازی صحیح |
interactive programming |
برنامه سازی فعل و انفعالی |
modular programming |
برنامه نویسی پیمانهای |
nonlinear programming |
برنامه ریزی غیر خطی |
linear programming |
برنامه ریزی خطی طرح ریزی عملیات صنعتی ونظامی برحسب خطوط مشخص ومعین |
linear programming |
برنامه ریزی خطی |
linear programming |
برنامه نویسی خطی |
bottom up programming |
ترکیب دستورات سطح پایین به دستور سطح بالا |
optimm programming |
برنامه نویسی بهینه |
mathematical programming |
برنامه نویسی ریاضی |
non numeric programming |
برنامه ریزی غیر عددی |
modular programming |
برنامه نویسی پیمانهای برنامه نویسی واحدی |
functional programming |
برنامه نویسی تابعی |
conversational programming |
برنامه سازی محاورهای |
conventional programming |
برنامه نویسی قراردادی |
concurrent programming |
برنامه نویسی همزمان |
computer programming |
برنامه نویسی کامپیوتری |
optimum programming |
برنامه نویسی بهینه |
automatic programming |
روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار |
automatic programming |
برنامه نویسی اتوماتیک |
logic programming |
برنامه نویسی منطقی |
multi programming |
سیستم عامل که چندین برنامه را همزمان اجرا میکند |
goal programming |
برنامه ریزی ارمانی |
dynamic programming |
برنامه ریزی پویا |
top down programming |
برنامه سازی از بالا به پایین |
discrete programming |
برنامه سازی گسسته |
systems programming |
برنامه نویسی سیستم |
symbolic programming |
برنامه نویسی سمبلیک |
dynamic programming |
برنامه سازی پویا |
structured programming |
برنامه نویسی ساختار یافته برنامه نویسی ساختاری برنامه نویسی ساخت یافته |
structured programming |
برنامه نویسی ساخت یافته |
dynamic programming |
برنامه نویسی پویا |
elegant programming |
نوشتن برنامه ساخت یافته با استفاده از کمترین تعداد دستور است |
ego loss programming |
تنظیم کارهای برنامه نویسی بطوریکه اعتبار موفقیت یاگناه شکست باید بجای یک برنامه نویس میان چندبرنامه نویس تقسیم گردد |
certificate in computer programming |
CCP |
object language programming |
برنامه نویسی به یک زبان ماشین قابل اجرا در یک کامپیوتر بخصوص |
object oriented programming |
برنامه نویسی مقصود گرا |
planning programming budgetting |
system |
planning programming budgetting |
نظام برنامه ریزی بودجه برنامهای |
turning programming language |
زبان برنامه نویسی تورینگ |
special purpose programming language |
زبان برنامه نویسی تک منظوره |
high level programming language |
زبان برنامه نویسی سطح بالا |
low level programming language |
زبان برنامه نویسی سطح پایین |
object oriented programming language |
زبان برنامه نویسی موضوعی |
mail application programming interface |
که نحوه ارسال و انتقال پست الکترونیکی را بیان می کنند |
mail application programming interface |
مجموعه استانداردها |
output |
بازداده |
output |
برون داد |
output |
انرژی خروجی |
output |
ستانده |
output |
محصول |
output |
برونداد محصول |
output |
خروجی |
output |
بازده |
output |
تولید |
output |
که نمیتواند با سرعت طبیعی پردازش کند به علت وجود رسانه جانبی کندتر |
output |
ثباتی که داده خروجی را ذخیره میکند تا گیرنده آماده شوند یا کانال خالی شود |
output |
کارکرد فرفیت |
output |
برونداد |
output |
مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان خروجی یا ارسال داده به وسیله یا ماشین دیگر میدهد |
output |
برونداد بروندهی |
output |
داده یا اطلاع تولید شده پس از پردازش با کامپیوتر. |
output |
بخشی از حافظه که حاوی داده ارسالی به وسیله خروجی دیگر است |
output |
کانال ارتباطی که خروجی را به رسانه جانبی می برد |
output |
حالت کامپیوتر که داده از فضای ذخیره سازی داخلی یا CPU به وسیله خارجی منتقل شود |
output |
برون ده |
output |
برون گذاشت برونگذار |
output |
تولیدی |
output |
ارسال داده از یک کامپیوتر به صفحه نمایش یا چاپگر |
output |
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی |
output |
عمل ارسال اطلاع یا داده از منبع به کاربر |
output |
1-نرم افزار فرمت کردن داده یا برنامه |
output |
به طوری که با گونه دیگر رسانه ذخیره سازی سازگارند 2-بخشی از کلمه پرداز که متن را طبق دستورات تو کار فرمت میکند |
output |
مجموعه رکوردها که کاملا طبق پارامترهای مختلف پردازش شده اند |
output |
وسیلهای که |
output |
امکان نمایش اطلاعات میدهد |
output |
1-ارسال یا دریافت داده بین کامپیوتر و وسیله جانبی و سایر نقاط سیستم . 2-دادههای ارسالی و دریافتی توسط کامپیوتر |
output |
ذخیره موقت داده که خارج خواهد شد |
input |
درداده |
input |
داده ها اطلاعات ورودی |
input |
انرژی وارده به دستگاه قدرت ورودی |
input |
درون داد |
input |
توان ورودی |
input |
نیروی مصرف شده |
input |
خرج |
input |
دستور زبان برنامه نویسی که منتظر ورود داده می ماند از پورت یا صفحه کلید |
input |
پول بمیان نهاده |
input |
درون گذاشت |
input |
در رونده |
input |
ورودی |
input |
لیست دستورات که به صورت ورود انجام می شوند. |
input |
ای که خلی سریع نیست به علت محدودیت نرخ ورودی از رسانه جانبی کندتر |
input |
کامپیوتری که داده دریافت میکند |
input |
مجموعه دستوراتی که وسیله ورودی /خروجی را کنترل میکند و داده دریافتی را به محل اصلی ذخیره سازی انتقال میدهد |
input |
1-تابع ورودی . 2-فضای ورودی |
input |
وسیله ورودی |
input |
وسیلهای مثل صفحه کلید یا خواننده بار کد که عملیات یا اطلاعات را به صورتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند و داده را به پردازنده ارسال میکند |
input |
فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود |
input |
داده یا اطلاعی که به کامپیوتر منتقل شده است |
input |
عمل وارد کردن اطلاعات |
input |
سیگنالهای الکتریکی که به مدارهای مربوطه اعمال می شوند تا عملیات را انجام دهند |
input |
انتقال داده یا اطلاع از خارج کامپیوتر به حافظه اصلی اش |
input |
دادن ورودی |
input |
فضای ذخیره سازی موقت داده از رسانه ورودی پیش از ارسال آن به حافظه یا پشتیبان |
input |
کامپیوتر یا وسیلهای که کندترین بخش آن ارسال داده است |
input |
سیگنال اولیه |
input |
توان اولیه |
input |
درونداد |
input |
مصرفی |
input |
توان ورودی ورودی |
input |
سردستهای که وسیله ورودی را به کامپیوتر وصل میکند |
input |
بلاک داده ارسالی به فضای ورودی |
input |
مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان دریافت داده از وسیله خارجی میدهد |
input |
بخشی از حافظه اصلی که داده ارسالی از حافظه پشتیبان را می گیرد تا پردازش شود یا در بخشهای دیگر توزیع شود |
generator output |
قدرت مولد |
increase of output |
افزایش توان |
graphic output |
خروجی گرافیکی |
monopoly output |
تولید انحصاری |
effective output |
خروجی موثر |
effective output |
بازداده موثر |
maximum output |
خروجی حداکثر |