Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
internal attack
تک داخلی یا تک از داخل
Other Matches
attack
افند
attack
فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
attack
مبادرت کردن به
attack
اعتداء
attack
تعدی
attack
[on]
حمله کردن
[بر]
attack
حمله کردن
attack
تک کردن
attack
تک
attack
تکش
attack
تاخت
attack
حمله کردن بر
attack
مبادرت کردن به تاخت کردن
attack
با گفتارونوشتجات بدیگری حمله کردن
attack
حمله
attack
اصابت یا نزول ناخوشی
attack
تاخت و تاز یورش
internal
درایو دیسک سخت درون پوشش اصلی کامپیوتر
internal
روش نمایش داده و دستورات در CPU یا پشتیبان
internal
نوشتاری که در Rom چاپگر ذخیره شده است
internal
دستوری که بخشی از سیستم عامل است
internal
و نه یک برنامه جداگانه
internal
نمایش حروف در یک سیستم عامل مشخص
internal
عملیات ریاضی ALU
internal
زمانی در سیستم کامپیوتری که تحت کنترل مستقیم اپراتور نیست
internal
باطن
internal
باطنی ناشی ازدرون
internal
ناشی ازدرون
internal
داخلی
internal
درونی
internal
باطنی
durkin attack
حمله دیورکین
electrophilic attack
حمله الکترون دوستی
echelon of attack
موج حمله
echelon of attack
رده حمله
dutch attack
دفاع برد
double attack
حمله دویل
dutch attack
حمله هلندی
false attack
حمله معین شمشیرباز درانتظار واکنش معین
four powns attack
حمله چهار پیاده
frontal attack
تک جبههای
frontal attack
حمله جبههای
to resist an attack
در مقابل حملهای مقاومت یاایستادگی کردن
holding attack
تک تثبیت کننده
holding attack
تک متوقف کننده
holding attack
تک بازدارنده
surprise attack
تک غافلگیری تک غافلگیرانه
diversionary attack
تک منحرف کننده توجه دشمن
diversionary attack
تک انحرافی
discovered attack
حمله برخاست
creeping attack
تک غافلگیرانه دریایی
creeping attack
تک هماهنگ شده ضد زیردریایی
creeping attack
تک خیزبه خیز
creeping attack
تک مرحله به مرحله
heart attack
حملهی قلبی
corrosive attack
اغاز و توسعه خورندگی
coordinated attack
تک هم اهنگ شده
compound attack
حمله شمشیرباز با حرکات پی در پی
yogoslav attack
حمله یوگوسلاو در واریاسیون دراگون دفاع سیسیلی شطرنج
velimirovic attack
حمله ولیمیروویچ در حمله سوزین از دفاع سیسیلی شطرنج
direction of attack
سمت حمله
direction of attack
سمت تک
deliberate attack
تک با فرصت
to resist an attack
حملهای رادفع کردن
cut off attack
تک برشی
cut off attack
تک هواپیمای رهگیر به متجاوز
cut off attack
تک قطع کننده مسیر
torre attack
حمله توره در پیاده وزیرشطرنج
composite attack
حمله شمشیرباز با حرکات پی در پی
surprise attack
تک ناگهانی
nimzovitch attack
حمله نیمزوویچ
momentum of attack
شدت حمله
momentum of attack
دور حمله
moller attack
حمله مولر در جوئوکوپیانوشطرنج
minority attack
حمله اقلیت پیادهای شطرنج
minority attack
حمله مینوریته
mating attack
حمله ماتی
marshall attack
حمله مارشال در روی لوپس
main attack
حمله اصلی
main attack
تلاش اصلی نیروها
main attack
تک اصلی
line of attack
سینه شمشیرباز
line of attack
هدف
launch an attack
اجرای حمله شروع تک
launch an attack
شروع حمله
launch an attack
حمله کردن
landing attack
تک فرود یا پیاده شدن به ساحل با کشتی یاهواپیما
nimzovitch attack
گشایش لارسن
open to attack
در معرض حمله
stern attack
تک نزولی ازسمت عقب
stern attack
در رهگیری هوایی تکی که هواپیمای تک کننده با زاویه 54 درجه یا بیشتر به هدف انجام میدهد
spray attack
پخش مواد شیمیایی وبیولوژیکی از راه هوا برای تولید تلفات
spoiling attack
تک ممانعتی
spoiling attack
تک ایذایی
sozin attack
حمله سوزین در دفاع سیسیلی
simple attack
حمله ساده
sicilian attack
حمله سیسیلی شطرنج گشایش انگلیسی شطرنج
progressive attack
پیشروی شمشیرباز با حرکات تهاجمی گوناگون
preparation of attack
شمشیرباز اماده حمله
preemptive attack
تک ممانعتی تک پیشگیری کننده از شروع تک دشمن تک ممانعتی
preemptive attack
تک پیشگیری
post attack
بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
pillsbury attack
حمله پیلزبری در گامبی وزیرشطرنج
phased attack
تک مرحله بندی شده حمله مرحله بندی شده
phased attack
تک مرحله به مرحله
landing attack
تک همراه با پیاده شدن به ساحل
attack pattern
الگوی تک
attack altitude
ارتفاع تک
attack assessment
ارزیابی نتایج تک
attack assessment
ارزیابی تک
attack block
دفاع روی تور والیبال
attack carrier
ناو هواپیمابر افندی
a racist attack
حمله ای با غرض نژاد پرستی
She had a heart attack .
قلبش گرفت ( حمله قلبی )
To attack someone from the back.
از پشت به کسی حمله کردن
attack director
وسایل محاسباتی سیستم کنترل اتش دریایی وسیله هادی تک اتش دریایی
attack force
نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
attack group
گروه تک
attack group
گروه تک به ساحل
attack heading
سمت تک
suicide attack
حمله با خودکشی
anxiety attack
حمله اضطراب
counter attack
حمله متقابله
counter attack
پاتک
counter-attack
حمله متقابله
counter-attack
پاتک
absence attack
حمله غیاب
accidental attack
تک تصادفی
air attack
تک هوایی
air attack
حمله هوایی
suicide attack
قصد کشت بوسیله خودکشی
anderssen attack
حمله اندرسن در دفاع فرانسوی شطرنج
angle of attack
زاویه تک
angle of attack
زاویه حمل
attack heading
جهت تک
attack helicopter
هلیکوپتر تک ور
attack line
خطاصابت
attack timing
زمان بندی تک
attack transport
ناو ترابری نیروی تک
attack transport
ناوحمل و نقل شرکت کننده درنیروی اب خاکی
attack zone
منطقه حمله
goal attack
گلزن
attack on nature
آسیبمحیطزیست
backside attack
حمله از پشت
banzai attack
حمله بی پروا
beam attack
تک هواپیمای رهگیری که بازاویه افقی بیش از 54 درجه و کمتر از 531 درجه انجام میشود
attack on humans
آسیببشری
night attack
شبیخون
casualty attack
تک غافلگیری که به منظورتولید تلفات انجام میشود تک غافلگیری ش م ر
close attack
سه مهاجم
cloud attack
تک شیمیایی با مواد سمی
cloud attack
تک با ابر شیمیایی
attack teacher
وسیله اموزش عملیات ضدزیردریایی وانمودساز تک ضدزیردریایی
attack speed
سرعت تک
attack helicopter
هلیکوپتر تک
wing attack
حملهگوشه
attack on preparation
شمشیرباز اماده برای حمله
attack on the blade
حمله شمشیرباز به تیغه
attack origine
محل یا منبع تک
attack origine
محل اغازتک
attack origine
کشور اغازکننده تک
attack pattern
ارایش تک
attack plane
هواپیمای تک
attack size
استعداد وسایل درگیر در تک
attack size
اندازه تک
attack position
موضع تک
attack plotter
ردنگار هدف
attack plotter
وسیله ردنگار
internal resistance
مقاومت داخلی
internal resistance
مقدار مقاومت داخلی
internal report
گزارش داخلی
internal reflector
رفلکتور داخلی
internal rhyme
قافیه ماقبل اخر
internal ruling
نظامنامه داخلی
internal secretion
هورمون
internal secretion
ترشح درونی
internal security
تامین داخلی
internal security
امنیت داخلی عملیات ضد شورشی
internal security
امنیت داخلی
internal sort
جور کردن داخلی
internal sort
مرتب کردن برنامه فقط با استفاده از حافظه اصلی سیستم
internal shield
غلاف داخلی
internal shield
زره درونی زره داخلی
internal reflection
انعکاس درونی
internal programme
برنامه داخلی
internal memory
بخشی از RAM Rom که واحد پردازش مرکزی مستقیما وصل است بدون نیاز به واسط
internal medicine
طب داخلی
internal modem
مدم داخلی
internal modem
تلفیق و تفکیک کننده درونی
internal modulation
مدولاسیون داخلی
internal ophthalmia
اماس درونی تخم چشم
internal modem
مودم روی کارت اضافی که به اتصال وصل میشود و اطلاعات را به پردازنده منتقل میکند از طریق باس و نه پورت سریال
internal ophthalmia
ورم غائرمقله
internal phase
فاز درونی
internal pole
قطب داخلی
internal power
توانی که داخل هواپیما تولیدمیشود
internal power
مصرف داخلی
internal pressure
فشار درونی
internal memory
حافظه داخلی
internal sort
مرتب کردن درونی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com