Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
international master
استاد بین المللی شطرنج
Other Matches
international
بین المللی
international
وابسته به روابط بین المللی
international
بازیگر بین المللی
international
بین الملل انترناسیونال
international
مربوط به کشورهای مختلف
international
ElectrotechnicalCommission ...کمیسیون الکتریکی جهانی کمیسیون بین المللی مهندسی برق
international acts
مستندات بین المللی
short international
مسابقهای که هر تیرانداز 03تیر از مسافت 05 متر و 03تیر از مسافت 53 متر و 03تیر از مسافت 52 متر با تیرو کمان می اندازد
international coulomb
کولن جهانی
international comity
نزاکت بین المللی
international classification of
طبقه بندی بین المللی بیماریها
international classification of
Diseases
international call
سیستم واحدهای الکتریکی بین المللی
international call
مکالمه بین المللی
international union
اتحادیههای بین المللی
international union
اتحادیه بین المللی
international units
واحدهای جهانی برق
international practice
رویه بین المللی
commodore international, ltd.
شرکت بین المللی کمودور
international practice
عرف بین المللی روش جاری بین المللی
international practice
طریقه معمول به بین المللی
international reserves
ذخائر بین المللی
international reserves
اندوختههای بین المللی
borland international
یک شرکت سازنده نرم افزارهای ریزکامپیوتر
international migration
مهاجرت بین المللی
international meeting
مجمع بین المللی
international loans
استقراض بین المللی بدهیهای بین المللی
international liquidity
نقدینگی بین المللی
international line
خط خارجی
international line
خط بین المللی
international acts
اسناد بین المللی
international trade
تجارت بین الملل
international trade
تجارت بین المللی
socialist international
بین الملل سوسیالیست انجمن جهانی احزاب سوسیال دمکرات در لندن که به سال 1591 تاسیس یافته است واعضا ان را احزاب سوسیالیست معتدل تشکیل می دهند
international council
education in forcomputers
International politics.
سیاست بین الملل
international dualism
دوگانگی بین المللی
by international standards
در معیارهای بین المللی
international equilibrium
تعادل بین المللی
international etiquette
نزاکت بین المللی
international match
مسابقه بین المللی
[ورزش]
international finance
مالیه بین الملل
international exchange
مرکز تلفن بین المللی
international federation
processing forinformation
international relations
رابطهسیاسیبینکشورها
international federation
فدراسیون بین المللی پردازش اطلاعات
International Modern
[سبک مدرن بین المللی در معماری قرن بیست میلادی که اولین بار در آلمان استفاده شد.]
international economics
اقتصاد بین الملل
international treaties
عهود بین المللی
international law
حقوق بین الملل
international custom
عرف بین المللی
international court
دادگاه بین المللی
international council
شورای بین المللی کامپیوتر در اموزش
international investment
سرمایه گذاری بین المللی
system international
سیستم بین المللی
international morse code
مورس اروپایی
international morse code
مورس جهانی
international monetary fund
صندوق بین المللی پول
international demonstration effect
اثر نمایشی بین المللی
international labour organization
سازمان بین المللی کار سازمانی که در جوار جامعه ملل تاسیس شد و در سال 6491 به سازمان ملل پیوست و هدف ان بهبودبخشیدن به شرایط کار ازجنبه ها مختلف و حمایت ازکارگران و منافع ایشان میباشد
international monetary reserves
ذخائر پولی بین المللی
international finance corporation
شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
international gold standard
پایه طلای بین المللی
international file format
استاندارد فایلهای فشرده ذخیره شده روی i-LD
international law of the sea
حقوق بین الملل دریاها
international date line
خط تقسیم نیروهای بین المللی
international business machine
corporation
international business machine
IB
international bill of the right of man
اعلامیه جهانی حقوق بشر
international date line
خط موافقتنامه بین المللی
international date line
خط بین المللی تغییر تاریخ
convention international de merchandies
عهدنامه بین المللی جهت حمل کالا با قطار
international development association
مجمع بین المللی توسعه مجمعی است وابسته به بانک جهانی که به منظور کمک به کشورهای توسعه نیافته ایجاد شده است
international criminal law
حقوق جزای بین الملل
international division of labor
تقسیم کار بین المللی
international economic relations
روابط اقتصادی بین المللی
international chamber of commerce
اتاق بازرگانی بین المللی
international court of justice
دیوان دادگستری بین المللی رکن قضایی سازمان ملل متحد که وفیفه اش رسیدگی به دعاوی مطروحه دول عضو علیه یکدیگر است
international standards organization
سازمان استانداردهای بین المللی
public international law
حقوق بین الملل عمومی حقوق عام ملل
public international law
حقوق بین الملل عمومی
subjects of international law
اشخاص حقوق بین الملل
systeme international d'units
دستگاه بین المللی واحدها
international singles court
زمینبازیانفرادیبینالمللی
[as]
compared to international standards
در معیارهای بین المللی
international road transport
ترابری بین المللی جاده ای
international road haulage
حمل نقل بار بین المللی بوسیله جاده
International System of Units
دستگاه بین المللی یکاها
International System of Units
سامانه متریک
private international law
حقوق بین الملل خصوصی
international table calorie
کالری
international balance of payments
تراز پرداختهای بین المللی
international switching center
مرکز سوئیچینگ بین المللی
international system of units
سیستم مترک
international system of units
دستگاه بین المللی احاد
balance of international payment
موازنه پرداختهای بین المللی
international standards organization
سازمانی که استانداردها را برای کامپیوترهای مختلف و محصولات شبکه تولید و مرتب میکند
international telephone circuit
خط تلفنی بین المللی
law of international institutions
حقوق سازمانهای بین المللی
bank for international settlements
بانک پرداختهای بین المللی
international standards organization
طرح شبکه استاندارد ISO که به صورت لایهای است و هر لایه کار مخصوصی دارد و به سیستمهای مختلف امکان ارتباط میدهد البته در صورتی که مط ابق با استاندارد باشند
international standard atmosphere
اتمسفر استاندارد بین المللی
international refugee organization
سازمان بین المللی اوارگان
international peace force
نیروهای حافظ صلح سازمان ملل
international organisation for standard
موسسه بین المللی استاندارد
balance of international payments
تراز پرداختهای بین المللی
Bank for International Settlements
[BIS]
بانک تسویه پرداخت بین المللی
leiter international performance test
ازمون عملی بین المللی لایتر
international commercial terms (incoterm
قراردادهای تجارت بین الملل که بوسیله اتاق بازرگانی بین الملل تهیه شده است
major international road signs
عمدهترینعلائمجهانیجاده
international commercial terms (incoterm
اینکوترمز
international air transport association
اتحادیه بین المللی حمل و نقل هوایی
international atomic energy agency
اژانس بین المللی انرژی اتمی
permanent court of international arbitra
دیوان دایمی داوری بین المللی
unicef (= united nations international
یع کودکان کشورهای توسعه نیافته است
International Space Station
[ISS]
ایستگاه فضایی بین المللی
To be world famous . To enjoy an international reputation.
شهرت جهانی داشتن
master off
استاد شمشیربازی
master of
سرپرست گروه شکار روباه
master
داده مرجع که در فایل اصلی ذخیره شده است
the master
خداوند
the master
در
to be a master of
دارا بودن
to be a master of
در اختیار خودداشتن
master
چیره دست شدن
old master
هر یک از نقاشان بزرگ اروپایی قبل از قرن هیجده
master's
فوقلیسانسه-دارایمدرکMAیاMSc
old master
نقاشی هر یک از این هنرمندان
master
تسلط یافتن
master
اصلی
master
رام کردن
master
استاد شطرنج
master
مخدوم
master
قطعه کار اصلی
master
جامع
master
ماهر شدن
master
ارباب صاحب
master
کسب مهارت کردن
master
مهمترین شخص یا وسیله در سیستم . به روزترین و درست ترین فایل
master
آموزش و فهمیدن یک زبان یا فرآیند
master
ماهر شدن در چیزی
master
کاپیتان کشتی
master
مدل اصلی
master
تسلط یافتن بر
master
1-دیسکی که حاوی تمام فایلهای یک کار است . 2-دیکی که حاوی کد سیستم عامل کامپیوتر است که پیش از عملیات سیستم باید باز شود
master
چیره دست
master
دانشور
master
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master
نرم افزاری که عملیات سیستم را کنترل میکند
master
رسانه مغناطیسی که حاوی تمام برنامههای مورد نیاز یک برنامه کاربردی است
master
سیستمی که هر پردازنده آن اصلی و مخصوص یک کار است
master
مجموعه دادههای مرجع لازم برای یک برنامه کاربردی که متناوبا بهنگام میشود
master
نوار مغناطیسی که حاوی تمام توابع حیاتی سیستم عامل است
master
ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
master
ارباب استاد
master
کارفرما
master
و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود.
master
اولین کارت پانج در بسته که حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهاست
master
سیگنال زمانی که تمام قط عات سیستم با آن سنکرون می شوند
master
کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
master
استادشدن
master
خوب یادگرفتن
master
ماهرشدن
master
صاحب
master
پیر
master
مدیر مرشد
master
رئیس
The answer to terrorism must be better intelligence and improved international cooperation.
پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
By international standards Germany maintains a leading role.
در معیارهای بین المللی آلمان نقش پیشرو دارد.
Participation rates are low compared to international standards.
میزان مشارکت در مقایسه با استانداردهای بین المللی کم است .
master's certificate
گواهینامه فرماندهی
mint master
رئیس ضرابخانه
master menu
برنامه غذایی اصلی یکان
master of ceremonies
متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
missile master
دستگاه توزیع اتش کامپیوتری پدافند هوایی
Master of Arts
صاحب درجهای از دانشگاه که اصولا` میتواند در دانشگاه اموزگاری کند
pilot master
سر راهنما
master key
کلید چندین قفل
They all acknowledge him master .
همه او را به استادی قبول دارند
master workman
استاد کار
master workman
سر کارگر
master slice
شاه قاچ
master station
شاه ایستگاه
master station
ایستگاه اصلی
master station
پست اصلی مخابرات
master stroke
استادی
master stroke
هنر نمایی
master stroke
شاهکار
master tape
شاه نوار
master tournament
مسابقه ازاد سالانه گلف بین قهرمانان دعوت شده
master key
قاعده کلی شاه کلید
property master
متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
master keys
کلید چندین قفل
taxing master
مامور وصول مالیات هزینه دادرسی
station master
رئیس ایستگاه
truck master
مامور یا سرپرست چندکامیون
wagon master
مسئول واگن
wagon master
رئیس قطار
whore master
جنده باز
To be a master of ones craft.
درفن خود استاد بودن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com