English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
English Persian
juvenile court دادگاه نوجوانان
juvenile court دادگاه اطفال
Other Matches
juvenile اسب دوساله مسابقه
juvenile ویژه نو جوانان
juvenile در خور جوانی
juvenile نوجوان
juvenile offender طفل بزهکار
juvenile delinquent جوانانبزهکار
juvenile courts دادگاه اطفال
juvenile courts دادگاه نوجوانان
juvenile delinquency بزهکاری اطفال
juvenile delinquency بزهکاری نوجوانان
Juvenile detention home [American E] بازداشتگاه نوجوانان [قانون]
It is for the Court to fix the terms. [ The terms are a matter for the Court to fix.] این مربوط به دادگاه می شود که شرایط را تعیین کند.
right court زمین سرویس سمت راست
court بارگاه
court حیاط
court دربار
court خواستگاری
court دادگاه
court عشق بازی کردن
court زمین ورزشهای محوطهای
court محکمه
to appear before the court در دادگاه ظاهر شدن
court of a محکمه استیناف
the court above محکمه بالاتر
ad court زمین سرویس سمت چپ تنیس
to take somebody to court کسی را محاکمه کردن
court دادگاه افهار عشق
out of court داد باخته
out of court محکوم علیه
supreme court دیوان تمیز
service court محل فرود سرویس اسکواش
service court محل فرود سرویس
to put out of court از دستور خارج کردن
traffic court دادگاه تخلفات رانندگی
to put out of court شایسته مطرح کردن ندانستن
to pay court عرض بندی کردن
to court favour توجه و التفات کسی را طلب کردن
superior court دادگاه تمیز
superior court دادگاه عالی
summary court دادگاه اولیه دادگاه پادگانی
summary court دادگاه بدوی
tennis court زمین تنیس
squash court زمین بازی اسکواش
tennis court 07/32 در59/01 متر
supreme court دیوان عالی کشور
the superme court دیوانعالی کشور
religious court محکمه شرع
rear court انتهای زمین
playing court زمین بازی
peace court صلحیه
peace court دادگاه بخش
out door court زمین هوای ازاد
open court دادگاهی که همه مردم حق مراجعه به ان را دارند
open court محکمه عمومی
municipal court دادگاه داخلی
municipal court دادگاه شهرداری
moot court دادگاه تمرینی دانشجویان حقوق
police court کلانتری
police court دادگاه خلاف
police court محکمه خلاف
provost court دادگاه فرمانداری نظامی یا نیروی اشغالی
provost court دادگاه پادگانی
probate court محکمه امور حسبی
probate court دادگاه وصایا و ارث
police court ضابطین شهربانی
motor court متل
prize court شعبهای از دادگاه اداره نیروی دریایی که باامور....کاردارد
president of the court رئیس دادگاه
practice court دادگاه مخصوص رسیدگی به کفالت
military court دادگاه نظامی
traffic court دادگاه عبور و مرور
ball is in your court <idiom> [نوبت تو هست که قدم بعدی را برداری یا تصمیم بگیری]
contempt of court اهانت به دادگاه [جرم جنایی]
base-court حیات بیرونی
ante-court [اولین صحن در خانه های بزرگ]
court referee داورزمینبازیسرپوشیده
to bring somebody before the court [s] کسی را دادگاه بردن
court rug فرش تالاری یا درباری [این نوع فرش از نفیس ترین و گران ترین فرش ها می باشد و دارای نقش ها و طرح های عالی با نخ ممتاز بوده و فقط بصورت سفارشی برای محل های خاص بافته می شود.]
to have recourse to a court به دادگاه رجوع کردن [حقوق]
contempt of court توهین به دادگاه [جرم جنایی]
court style سبک کورت [دوره جدیدتری از سبک گوتیک شعاع ساز و گوتیک در فرانسه]
The ball is in your court. <idiom> حالا نشان بده که چند مرد حلاجی!
The ball is in your court. <idiom> حالا نوبت تو است.
court division بخش دادگاه
court division دادگاه
to apply to a court به دادگاه رجوع کردن [حقوق]
kangaroo court دادگاه مندرآوردی
kangaroo court دادگاه غیرقانونی
kangaroo court دادگاه پوشالی
court shoes رجوع شود به pump
court shoe رجوع شود به pump
volleyball court 9 در 81 متر
volleyball court زمین والیبال
trial court دادگاه رسیدگی به امورموضوعی
trailer court محل استقرار ترایلر بااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
law court دادگاه قضایی
centre court حیاطمیانی
to settle out of court به توافق رسیدن خارج از دادگاه
out of court settlement توافق بدون محکمه [حقوق]
kangaroo court <idiom>
hold court <idiom> همانند شاه وملکه دربین موضوع مورد بحث عمل کردن
High Court دادگاهویژهجرائممهم
crown court دادگاهیدر انگلستانو ولز
court of law دادگاه
right service court داورسرویسراست
traffic court دادگاه ویژه رسیدگی به تخلفات رانندگی
criminal court محکمه جنائی
court of first instance دادگاه بدوی
court of first instance محکمه بدایت
court of first instance دادگاه شهرستان
court of appeals دادگاه استیناف
master of the court مدیر دفتر دادگاه
court material دادگاه نظامی
court martiall شورای نظامی
court martiall دادگاه نظامی
court martial در دادگاه نظامی محاکمه کردن
court of grievances دادگاه مظالم
court of iquiry دادگاه رسیدگی
court yard حیاط
court tennis تنیس داخل سالن
court session جلسه دادگاه
court procedure محاکمه
court plume پرهای شتر مرغ که برای ارایش درموی سر بکار برند
court order قرار صادره از دادگاه
court of review دادگاه تجدید نظر
court of record در CL فقط اینگونه محاکم حق صدور حکم جریمه و زندان را دارند
court of record دادگاهی که پرونده و سوابق دعاوی مطروحه را حفظ میکند
court of province دادگاه استان
court of justice دادگاه
court martial دادگاه نظامی
court martial محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
assize court محاکم سیار جنایی
court of appeal دادگاه عالی محکمه استیناف
court of appeal دادگاه استیناف
court of appeal محکمه استیناف دادگاه پژوهشی
court of appeal دادگاه استان
court of inquiry بازپرسی
court of inquiry دادگاه تفتیش
court of inquiry کمیسیون تحقیق
court-martials دردیوان حرب محاکمه کردن
court-martialling دردیوان حرب محاکمه کردن
court-martialled دردیوان حرب محاکمه کردن
assize court دادگاه جنایی
base court حیاط بیرونی یاعقبی
court games بازیهای محوطهای
court card سرباز
court card بی بی
court card صورت :شاه
country court دادگاه بخش
contempt og court اهانت به دادگاه
commercial court دادگاههای صنفی
clerk of the court کاتب
circuit court دادگاه استیناف
circuit court دادگاه منطقهای
change court تعویض زمین
court-martial دردیوان حرب محاکمه کردن
criminal court عشق بازی کردن
mid court وسط زمین
inns of court کانون چهار انجمن قانونی درلندن که حق دارندمردم رااجازه وکالت بدهند
judicial court محاکم عدلیه
high court of دیوانعالی کشور
high court of دیوانعالی تمیز
half court قسمت سرویس زمین تنیس
half court زمین سرویس
grenade court میدان تیر یا میدان اموزش پرتاب نارنجک
front court محوطه جلو خط سرویس اسکواش
international court دادگاه بین المللی
court of appeal دادگاه پژوهش
judicial court دادگاههای دادگستری
martial court دادگاه نظامی
magistrates court دادگاه جنحه
lower court محکمه تالی
odd court زمین سرویس سمت چپ
left court زمین سرویس سمت چپ
kangoroo court دادگاه محلی
kangoroo court دادگاه پوشالی و پرهرج ومرج
jurisdiction of the court صلاحیت دادگاه
front court نیمهای که به ان حمله میشود
criminal court راز و نیاز کردن
district court صلحیه
district court دادگاه بخش
disciplinary court دادگاه انتظامی محکمه اداری
disciplinary court محمکه انتظامی
deuce court زمین سرویس سمت راست تنیس
dut of court ممنوع از اینکه دادگاه بافهارارتش رسیدگی می نماید
cross court بسمت مخالف زمین در قطر
criminal court دادگاه جنایی
one who appeals to the supreme court فرجام خواه
appeal to the supreme court فرجام خواستن
petition to court of appeal عرضحال استینافی
petition to court of first instance عرضحال بدوی
ping pong court محوطه بازی پینگ پنگ
chief clerk of the court مدیر دفتر دادگاه
team handball court زمین بازی هند بال
hight court of cassetion دیوان عالی کشور
team handball court مربع مستطیل 04 در 02 متر که باخطی به موازات خط دروازه به دو قسمت تقسیم شده وهر منطقه یک دروازه دارد
criminal court division بخش دادگاه جنایی
united court of customs appeals patent and دادگاه متحد استیناف و امورگمرکی و ثبت اختراعات
the court penalized his act دادگاه عمل او را جزایی تلقی کرد
justice of supreme court مستشار دیوان عالی کشور
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com