Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
Other Matches
program attention key
کلیددستیابی برنامه
program attention key
کلید جلب توجه برنامه
attention
فرمان خبردار
attention
رسیدگی
attention
خبردار
attention
ادب و نزاکت
attention
خاطر حواس
attention
موافبت
attention
توجه
attention
حالت خبردار
attention
به جای خود به گیرندگان جهت اطلاع
Your attention please.
توجه فرمایید !توجه فرمایید !
attention
توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
attention
کلیدی در ترمینال که به پردازنده سیگنال وقفه می فرستد
attention
سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد
attention
شمشیرباز اماده برای مبارزه
attention
برسد به دست
attention
اخطارجهت اطلاع به
attention getting
توجه طلب
to a the attention of someone
خاطریاتوجه کسیرا جلب کردن
attention
حاضرباش
attention
دقت
meticulous attention
دقت و توجه زیاد
draw attention
توجه کسی را جلب کردن توجه جلب شدن
field of attention
میدان توجه
receive attention
مورد توجه واقع شدن
it askes for attention
توجه لازم دارد
To stand to attention.
خبر دار ایستادن
it askes for attention
دقت می خواهد
position of attention
حرکات و احترامات نظامی
pay attention
<idiom>
توجه کردن
attention seeking
توجه طلب
attention code
حروف AT در دستور Hayes AT به مودم می گوید که دستوری در ادامه بیان خواهد شد
attention key
کلید جلب توجه
attention deficit
کاستی توجه
attention key
کلید رسیدگی
attention span
فراخنای توجه
span of attention
فراخنای توجه
attention to orders
توجه کنید
attention to orders
توجه
attention to port
احترام به سمت چپ یا راست کشتی افراد نظر به راست یاچپ ناو
selective attention
دقت انتخابی
to pay attention to something
[someone]
به چیزی
[کسی ]
توجه کردن
The noise distracts my attention .
سروصد ا حواسم را پرت می کند
to listen with rapt attention
با مجذوبیت تمام گوش کردن با ششدانگ حواس وغیره
To bring something to someones attention .
چیزی را ازنظر کسی گذراندن
He holds the attention of his audience.
شنوندگانش را جذب می کند
To stand at attention(ease).
بحالت آماده باش ( آزاد ) ایستادن ( ؟ رآمدن )
To amuse someone . to engage someones attention .
سر کسی را گرم کردن
To neglect something . To pay no attention ( heed ) to something .
از چیزی غافل شدن
To amuse someone . To engage someones attention.
سر کسی را گرم کردن
She didnt pay the slightes attention .
بقال سه کیلو کم داده است
To bring something to someones notice ( attention ) .
چیزی را بنظر کسی رساندن
Pay attention to the house rules
[hazard statements]
.
توجه بکنید به قواعد جایگاه
[اظهارات خطر]
.
program
برنامه
program
نقشه
program
دستور کار
program
برنامه نوشتن
program id
شناسنامه برنامه
program
برنامه تهیه کردن
program
برنامه دارکردن
program
روش کار پروگرام
program
دستور
program
برنامه ریزی کردن
program
برنامه دادن برنامه ریختن
program
نوشتن یا آماده کردن تعدادی دستورالعمل که کامپیوتر برای انجام عمل خاصی هدایت میکند
program
مجموعه دستورات کامل که کامپیوتر را برای کار مشخصی هدایت میکند
program
برنامه دستور
program
مجموعه حرکات اسکیت باز برنامه مسابقه ها در یک روز در محل معین
program specification
خصیصه برنامه
program loans
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
program of instruction
برنامه تدریس
program of instruction
برنامه اموزش
program music
موزیکی که نماینده یک رشته رویدادهاو منظره ها باشد
program maintenance
نگهداشت برنامه
program maintenance
نگهداری برنامه
program manager
مدیر برنامه ها
program schema
الگوی برنامه
program segment
قطعه برنامه
program of targets
برنامه هدفها
program section
بخش برنامه ها
program section
بخش تهیه برنامه ها
program run
رانش برنامه
program relocation
جابجایی برنامه
program proving
اثبات برنامه
program product
فراورده برنامه
program product
محصول برنامه
program module
واحد برنامه
program package
بسته برنامه
program overlay
جایگذاشت برنامه
program of targets
برنامه اماجها
program manager
بخش اصلی ویندوز که کابر می بیند
program listing
لیست برنامه
program listing
سیاهه برنامه
program flow
روند برنامه
program flow
گردش برنامه
program file
فایل برنامه
program execution
اجرای برنامه
program documentation
مستند سازی برنامه
program debugging
اشکال زدایی برنامه
program counter
شمارشگربرنامه
program counter
شمارنده برنامه
program cost
مخارج اجرای یک برنامه مخارج پیش بینی شده
program cost
هزینه برنامه
program control
کنترل برنامه
program flowchart
روند نمای برنامه
program flowchart
نمودارگردش کار برنامه
program library
کتابخانه برنامه
program library
کتابخانه برنامه ها
program language
زبان برنامه
program language
زبان برنامه نویسی
program interrupt
قطع برنامه
program interrupt
وقفه برنامه
program priority
اولویت برنامه
program generator
برنامه ساز
program generator
تولیدکننده برنامه
program generator
مولد برنامه
program generator
برنامه زا
program flowchart
نمودارگردشی برنامه
program correctness
تصحیح برنامه
program line
فرش های همگون
[اصطلاحا به فرش های اطلاق می شود که از نظر نقشه مشابه بوده ولی اندازه آنها با یکدیگر متفاوت باشد.]
troop program
برنامه تامین عدههای نظامی
troop program
برنامه تشکیل یکانها
transient program
برنامه گذرا
training program
برنامه اموزش
test program
برنامه ازماینده
target program
برنامه هدف
target program
برنامه مقصود
systems program
برنامه سیستم
system program
برنامه سیستم
support program
برنامه پشتیبانی
supervisory program
برنامه نافر
stored program
برنامه ذخیره شده
tutorial program
برنامه خوداموز
utilitu program
برنامه کمکی
auxiliary program
برنامه کمک
[رایانه شناسی ]
program selector
انتخابگربرنامه
wordprocessing program
برنامه واژه پردازی
weight program
تمرین وزنه برداری
vhsic program
Circuit Integration HighSpeed Very program برنامه مدار مجتمع بسیارسریع
user program
برنامه استفاده کننده
user program
برنامه کاربر
utility program
برنامه کاربردی
utility program
برنامه مفید
utility program
برنامه سودمند
stored program
برنامه انباشته
stored program
بابرنامه انباشته
star program
بدون خطا اجرا شود
reentrant program
برنامه بازگذشتی
reentrable program
برنامه قابل بازگذشت
proprietary program
برنامه اختصاصی
program verification
عمل اثبات صحت کار یک برنامه داده شده
program text
متن برنامه
program testing
تست برنامه
program testing
ازمایش برنامه
program switch
گزینه برنامه
program structure
ساخت برنامه
program storage
انباره برنامه
program stop
توقف برنامه
program step
گام برنامه
program stack
پشته برنامه
relocatable program
برنامه جابجاپذیر
star program
برنامه کامل
spreadsheet program
برنامه صفحه گسترده
source program
برنامه مبداء
source program
برنامه منبع
service program
برنامه خدماتی
security program
برنامه حفافتی
scatter program
نمودار پراکنده
reusable program
برنامه قابل استفاده مجدد
resident program
برنامه مقیم
report program
برنامه گزارش
program specification
مشخصه برنامه
program coding
کدگذاری برنامه
information program
اگاه سازی برنامه اطلاعات
even driven program
برنامه رویدادی
drawing program
نرم افزار طراحی و رسم روی صفحه توسط کاربر
draw program
برنامه ترسیم
dictionary program
برنامه فرهنگ لغات
diagnostic program
برنامه عیب شناسی
diagnostic program
برنامه تشخیصی
deflationary program
برنامه ضد تورمی
debugging a program
اشکال زدایی یک برنامه
control program
برنامه کنترل
computer program
برنامه کامپیوتر
computer program
برنامه کامپیوتری
executive program
برنامه اجرایی
executive program
برنامه مجری
information program
برنامه اگاه سازی
inference program
برنامه استنباط
hardwired program
برنامه کامپیوتری درون سخت افزار که قابل تغییر نیست
graphics program
برنامه گرافیکی
generator program
برنامه مولد
foreground program
برنامهای که تقدم بالایی داشته و بنابر این بر برنامههای فعال جاری در یک سیستم کامپیوتری که ازروش چند برنامهای استفاده میکند تقدم دارد
foreground program
برنامه پیش صحنی
food program
رژیم تغذیه
food program
برنامه غذایی
exercise program
برنامه عملیات مانور برنامه تمرین
comprehensive program
برنامه اجرائی جامع
compiler program
برنامه همگردانی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com