Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 195 (9 milliseconds)
English
Persian
labor agreement
موافقتنامه کار
labor agreement
قرارداد کار
Other Matches
This is against our agreement.
[This is contrary to our agreement]
این بر خلاف قرارداد ما است.
labor
رنج
labor
زحمت کوشش
labor
کار
labor
نیروی انسانی
labor using
کاربر
labor
درد زایمان
labor
کارگر عمله
labor
نیروی کارگری
labor
کوشش کردن
labor
تقلاکردن
labor
زحمت کشیدن
labor
حزب کارگر
agreement
موافقتنامه
agreement
موافقت نامه
to come to an agreement
موافقت پیداکردن
come to an agreement
موافقت پیدا کردن
come to an agreement
توافق حاصل کردن
to come to an agreement
یکدل شدن توافق حاصل کردن
to off an agreement
قصد خود را برای الغای قراردادی اگاهی دادن
agreement
سازش
agreement
توافق
agreement
معاهده و مقاطعهء توافق
agreement
مطابقهء نحوی
agreement
موافقت
agreement
پیمان
agreement
قرار قبول
unless otherwise agreement
مگر به ترتیب دیگری توافق شده باشد
agreement
قرارداد
in agreement with somebody
با کسی موافقت داشتن
agreement
قراداد
labor economics
اقتصاد کار
labor camp
اردوگاه کار
labor intensity
کاربری
labor contract
قرارداد کار
labor income
درامدهای کار
labor cost
هزینه کار
labor force
نیروی کار
labor boycott
دست از کارکشیدن
labor boycott
تحریم کار
unskilled labor
کارگر غیرماهر
unskilled labor
نیروی کارغیر ماهر غیر متخصص
unskilled labor
نیروی کار ساده
underutilization of labor
کم بهره گیری از کارگر
labor service
سازمان کار
labor of love
<idiom>
انجام کار برای خشنودی شخص نه برای پول
labor augmenting
کارافزا
labor intensity
کارطلبی
labor intensive
کاربر
labor intensive
کارطلب
labor service
اتحادیه کارگران
labor service
اداره کار
labor shortage
کمبود نیروی کار
labor slowdown
کندی کار
labor theory of value
نظریه ارزش کار
labor theory of value
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
labor theory of value
تئوری ارزش کار
labor turnover
نقل و انتقال کارگری
nonproductive labor
کار غیر مولد
nonproductive labor
کار بی حاصل
out flow of labor
خروج نیروی کار
quantity of labor
مقدار کار
labor saving
کاراندوز
labor relations
روابط کارگر و کارفرما روابط کارگری
labor laws
قوانین کار
labor market
بازار کار
labor mobility
تحرک نیروی کار
mobility of labor
تحرک نیروی کار
labor movement
جنبش کارگری
labor movement
نهضت کارگری
labor organization
سازمان کارگری
labor pain
درد زایمان
labor party
حزب کارگر
labor power
توان نیروی کار
labor productivity
بازدهی نیروی کار
labor productivity
بهره دهی نیروی کار قدرت تولیدنیروی کار
supply of labor
عرضه کار
labor union
سندیکای کارگری
embodied labor
کار مجسم
division of labor
تقسیم کار
labor union
اتحادیه کارگران
cheap labor
کار ارزان
labor unions
سندیکای کارگری
cheap labor
نیروی کار ارزان قیمت
labor unions
اتحادیه کارگری
labor unions
اتحادیه کارگران
exploitation of labor
استثمار کارگر
inflow of labor
جریان ورود کارگر
forced labor
بیگاری
forced labor
کار اجباری
hours of labor
ساعات کار
exploitation of labor
بهره کشی کارگر
hard labor
اعمال شاقه
labor union
اتحادیه کارگری
mutual agreement
توافق طرفین
verbal agreement
موافقت شفاهی
gentlemen's agreement
قول جوانمردانه
wage agreement
قرارداد دستمزد
unilateral agreement
توافق یک جانبه
unilateral agreement
قرارداد یک جانبه
special agreement
قرارداد ویژه
agreement area
سطح مورد قرارداد
swap agreement
موافقتنامه مبادلات ارزی قرار معاوضه ارزی
tenency agreement
اجاره نامه
to enter into an agreement
پیمان یا قراردادی منعقد کردن
to fly away from an agreement
پیمان شکنی کردن
to fly away from an agreement
نقض عهدکردن
trade agreement
موافقت نامه تجاری
trade agreement
موافقتنامه تجارتی
wage agreement
موافقت نامه دستمزد
written agreement
قولنامه
frame agreement
توافق اولیه
frame agreement
چهارچوب توافق
[حقوق]
master agreement
توافق اولیه
skeleton agreement
توافق اولیه
basic agreement
چهارچوب توافق
[حقوق]
outline agreement
توافق اولیه
basic agreement
توافق اولیه
master agreement
چهارچوب توافق
[حقوق]
written agreement
موافقت نامه پیمان نامه
reach an agreement
به توافق رسیدن
plea agreement
توافق مدافعه
outline agreement
چهارچوب توافق
[حقوق]
skeleton agreement
چهارچوب توافق
[حقوق]
collective agreement
توافق جمعی
gentlemen's agreement
قول مردانه
letter of agreement
موافقتنامه
lease agreement
قرارداد اجاره
gentlemen's agreement
قرارداد شفاهی
gentelmen's agreement
کلیه توافقهایی که مستند به اسنادرسمی و امضا شده نباشد
arbitration agreement
توافق بر حکمیت
arbitration agreement
موافقت نامه داوری
executive agreement
موافقتنامه اجرایی موافقتنامه قابل اجرا
commodity agreement
موافقتنامه کالا
enter into an agreement
قراردادی را منعقد کردن
concessionary agreement
امتیاز نامه
clearing agreement
موافقتنامه بازرگانی بین دوکشور
commodity agreement
تثبیت مشترک قیمت فروش
gentlemen's agreement
موافقت شرافتمندانه
extension of the agreement
تمدید مدت قرارداد
mutilateral agreement
موافقت چند جانبه
quota agreement
موافقت سهمیه
potsdom agreement
موافقتنامه پوتسدام موافقتنامه منعقده بین امریکاو شوروی و انگلیس پس ازپایان جنگ جهانی دوم به سال 5491 که در ان سه دولت خط مشی خود را نبست به المان اشغال شده
agreement coefficient
ضریب توافق
reciprocal agreement
توافق دو جانبه
private agreement
قرارداد خصوصی
reciprocal agreement
قرارداد دو جانبه
reciprocal agreement
قراردادی که دو کشور برای توسعه روابط اقتصادی با یکدیگرمنعقد می سازند و بر این مبنا به یکدیگر امتیازاتی ازنظر تعرفه گمرکی و عوارض و تسهیلات می دهند
preliminary agreement
قولنامه
gentelmen's agreement
موافقتنامه دوستانه
implicit agreement
موافقت ضمنی
agreement of arbitration
قرارداد داوری
agreement of arguments
توافق نشانوندها
potsdom agreement
تاکید وتشریح کردند
international division of labor
تقسیم کار بین المللی
labor participation rate
نرخ مشارکت نیروی کار
dual labor market
بازار کار دوگانه
labor intensive production
تولید کاربر
labor intensive goods
کالاهای کاربر
labor capital ratio
نسبت کار به سرمایه
rural labor force
نیروی کار روستائی
to labor
[American English]
در کار رنج بردن
[زحمت کشیدن ]
horizontal labor mobility
تحرک افقی کارگر
labor rich country
کشور با نیروی کار فراوان
active labor force
نیروی کار فعال
ratio of capital to labor
نسبت سرمایه به کار
capital labor ratio
نسبت سرمایه به کار
women labor force
نیروی کار زنان
value of marginal product of labor
ارزش تولید نهائی کار
agricultural labor productivity
بهره دهی کارگر کشاورزی
marginal disutility of labor
عدم رضایت نهائی کار نارضامندی نهائی کار
child labor laws
قوانین کار کودکان
labor saving techinque
فن کاراندوز
unit cost of labor
هزینه واحد کار
labor saving devices
ابزارهای کاراندوز
total labor force
کل نیروی کار
bretton woods agreement
موافقت نامه برتن وودز
agreement water rate
نرخ قراردادی اب
Lease (rental) agreement.
اجاره نامه (قرار داد اجاره )
To conclude an agreement (contract).
قراردادی بستن
european monetary agreement
موافقتنامه پولی اروپا موافقتنامه تنظیمی بین کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی اروپا به منظور تسهیل و تنظیم روابط پولی متعاقدین
agreement on partial payments
توافق در پرداخت های قسطی
The party to the contract (agreement).
طرف قرارداد
The rental agreement has exprired.
تاریخ قرارداد اجاره سر آمده است
Ministry of Labor and Social Affairs .
وزارت کار ؟ امور اجتماعی
labor augmenting tednological progress
پیشرفت تکنولوژی کارافزا
Department of labor
[American English]
اداره کار
marginal physical product of labor
محصول فیزیکی نهائی کار
He closed the door against the peace agreement.
تمام درها را بروی موافقتنامه صلح بست
dangerous goods by road agreement
موافقتنامه بین کشورهای اروپایی که در ان درخصوص وسیله حمل نحوه بسته بندی و مشخصات وسیله حمل ونقل توضیح لازم داده شده است
An open - dated agreement ( contract) .
قرارداد بدون مدت
enewal of contract by tacit agreement
تجدید توافق بر اساس توافق ضمنی
general agreement on tariff & trade (gat
موافقت نامه عمومی تعرفه وتجارت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com