English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
land agent دلال معاملات ملکی
Other Matches
agent فرستنده
agent واسطه عامل
agent کاگزار
agent عامل
agent مامور
agent گماشته وکیل
agent نماینده
agent پیشکار
agent عامل اطلاعاتی
agent مجموعهای از دستورات یا اعمال که خودکار روی یک داده یا فایل مشخص اعمال می شوند
agent وکیل
agent ارگان
agent واسطه
agent ماده
agent عنصر
agent برنامه یا نرم افزاری که روی یک ایستگاه کاری در شبکه اجرا میشود
agent نرم افزار کارایی و اطلاعات آماری را درباره ایستگاههای کاری به مدیریت مرکزی شبکه ارسال میکند
agent نماینده عامل شیمیایی خرج
land vi پائین امدن
land n ملک
never-never land غیر واقعی
land n خطه
land vi پیاده شدن رسیدن
land vi فرود امدن
land vi بزمین رسیدن
land n ملت
land n قوم مردم
never-never land رویایی
never-never land تخیلی
land n زمین
land n خشکی
land n خاک
land n سرزمین
land n دیار
land vi بخشکی امدن
land n کشور
land زمین پیاده شدن برجستگی بین خانها
land فرود
land به زمین نشستن
land زمین
land خشکی
land خاک
land سرزمین دیار
land به خشکی امدن پیاده شدن
land رسیدن
land بزمین نشستن
land سطح
land سرزمین
land به گل نشستن کشتی
land فرودامدن
land درست به هدف
land سرزمین عرصه
land سطح کوچک صاف
land پشت
land ملک
land ارض
land سطح داخلی لوله بین خانهای تفنگ
nerve agent عامل شیمیایی عصبی
mercantile agent نماینده
mercantile agent بازرگانی
manufacturer's agent نماینده تولیدکننده
warning agent گند گاز
law agent نماینده قضایی
dual agent عامل دو جانبه
dual agent عامل اطلاعاتی دو جانبه
manufacturer's agent نماینده سازنده
manufacturers' agent نماینده سازنده
manufacturers' agent نماینده تولیدکننده
masking agent عامل پوشاننده
law agent نماینده حقوقی
forwarding agent نماینده حمل و نقل
foaming agent عامل کف زای
fluxing agent ماده گدازاور
fluxing agent شارژ
fluorinating agent عامل فلوئوردار کننده
fixing agent عامل تثبیت
filming agent چسباننده
factoring agent فرد یا شرکتی که اسناد تجاری را تنزیل مینماید
factoring agent عامل تنزیل
executive agent شعبه اجرایی
forwarding agent عامل حمل و نقل
forwarding agent واسطه حمل و نقل
forwarding agent متصدی حمل ونقل
scholastic agent شاگرد پیدا کن
insurance agent نماینده بیمه
insurance agent عامل بیمه
incapacitating agent گازبیهوشی
incapacitating agent عامل بیهوش کننده
igniting agent عامل احتراق
house agent دلال خانه
fusing agent عامل ذوب
executive agent عامل اجرایی
nerve agent گازعصب
undercover agent مامورتحقیق مخففی
vesicant agent گاز تاول زا
universal agent وکیل مطلق الوکاله
universal agent وکیل تام الاختیار
toxic agent گاز سمی
toxic agent عامل شیمیایی سمی
toxic agent ماده سمی
thickening agent عامل غلیظ کننده
stripping agent عامل رنگ گیر
special agent وکیل یا نماینده مقیدالوکاله
sole agent نماینده منحصر بفرد
sole agent نماینده انحصاری
vesicant agent عامل شیمیایی تاول زا
vomiting agent گازاستفراغ اور
undercover agent کارآگاه مخففی
washing agent مواد شوینده
stripping agent رنگ زدا
stripping agent ماده رنگ بر
publicity agent نمایندهافکارعمومی
estate agent فروشندهزمینوملک
secret agent جاسوس
secret agent مامور مخفی
wetting agent عامل خیس کننده
wetting agent ماده خیس کننده
vomiting agent عامل تهوع اور
smoke agent ماده دودانگیز
smoke agent عامل شیمیایی دودانگیز
psychochemical agent گاز عصبی
psychochemical agent عامل عصبی
psychoactive agent ماده روانگردان
proxy agent نرم افزاری که دستورات مدیریت شبکه را ترجمه میکند تا به نرم افزار مدیریتی امکان دهد تا وسیلهای که از پروتکل دیگر استفاده میکند را کنترل کند
press agent مامور اگهی و تبلیغ
precipating agent عامل رسوب دهنده
oxidizing agent عامل اکسنده
oxidizing agent عامل اکسیداسیون
overseas agent نماینده درکشور بیگانه
overseas agent نماینده خارجی
news agent خبرگزار
reducing agent عامل کاهنده
releasing agent عامل رهاکننده
shipping agent نماینده شرکت کشتیرانی
shipping agent اژانس حمل
shipping agent موسسه حمل کالا
shipping agent شرکت حمل
shiping agent حق العمل کار بارگیری کشتی
shiping agent کارگزار بارگیری کشتی
sequestering agent عامل منزوی کننده
sequestering agent عامل کمپلکس دهنده
scholastic agent دلال تدریس
sales agent نماینده فروش
resolving agent عامل تفکیک کننده
news agent روزنامه فروش
accelerating agent ماده تسریع کننده
complexing agent عامل کمپلکس کننده
complexing agent عامل کمپلکس دهنده
confusion agent عامل گیج کردن دشمن
acidulating agent اسیدی کننده
acidulating agent ماده اسیدی کننده
confusion agent عامل گیج کننده
action agent مسئول اقدام در مورد هدفها مسئول تقویم و تفسیر هدفها
acylating agent عامل اسیل دار کننده
addition agent ماده افزودنی
biological agent عامل میکربی
commission agent حق العمل کار
accelerating agent کاتالیزور
acetylating agent عامل استیل دار کننده
acetylizing agent عامل استیل دار کننده
coloring agent ماده رنگ
coloring agent رنگ مصرفی
counter agent عامل خنثی کننده
bleaching agent عامل رنگبر
biological agent عامل زیستی
commision agent نماینده حق العمل کار نماینده یا عاملی که بصورت درصد به او پرداخت میشود
antiplant agent عامل ضد رویش گیاهان
cooling agent عامل سرد کننده
consular agent نماینده کنسولی
anticrop agent عامل ضدمحصولات کشاورزی
anticrop agent عامل ضد غلات
alkylating agent عامل اکلیل دار کننده
alloying agent عنصر الیاژی
alkylation agent عامل الکیل دار کننده
agent representative عامل
agent officer افسر عامل پرداخت
agent authentication معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
agent de change دلال ارزی
aerating agent مادهای که به بتن اضافه میشود تا توزیع حبابهای هوا را در بتن یکنواخت نماید و اثر ان ازدیادمقاومت در مقابل یخبندانهای سخت میباشد
antimateriel agent عامل فساد اماد
antimateriel agent عامل مخصوص فاسد کردن اماد
consular agent قائم مقام کنسول
consular agent نایب کنسول
consular agent کنسول
addition agent عامل افزودنی
adhesion agent مایه چسب افزا
adhesion agent ماده تشدیدکننده خواص
adhesion agent چاشنی چسب افزا
adhesion agent عامل چسبندگی
aerating agent هوادهنده
agent net شبکه اطلاعاتی
drying agent خشک کننده
casualty agent عامل ایجاد تلفات و ضایعات
degreasing agent عامل پاک کننده روغن
defoliating agent عامل از بین برنده برگ وسبزینه درختان
defoamer agent کف زدای
blister agent عامل تاول زا
cyanogen agent عامل لخته کننده خون عامل شیمیایی سیانوژن
chemical agent ماده شیمیایی
double agent عامل اطلاعاتی دو جانبه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com