Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (10 milliseconds)
English	Persian
lapse from duty	ترک وفیفه
Other Matches
lapse	فاصله زمانی
lapse vi	لغزیدن
lapse	انحراف
lapse	ارتداد
lapse	انقضا
lapse	سلب سلب یا ساقط یا زایل شدن
lapse	منقضی شدن
lapse vi	سپری شدن منتقل شدن
lapse vi	ساقط شدن
lapse vi	برگشتن
lapse vi	افتادن
lapse vi	سقوط کردن
lapse	فراموشی لحظهای
lapse	نسیان
lapse	لغزش
lapse	خطا
lapse	برگشت انحراف موقت
lapse	انصراف مرور
lapse	گذشت زمان
lapse	زوال سپری شدن
lapse	به سر آمدن
lapse	خرف شدن
lapse	سهو ونسیان کردن
lapse	ترک اولی الحاد
lapse	از مدافتادن مشمول مرور زمان شدن
lapse	استفاده از مرور زمان
lapse	انقضاء
lapse time	زمان کاهش
lapse rate	اهنگ کاهش
lapse rate	میزان افت
lapse of time	مرور زمان
lapse inconduct	سقوط در رفتاروکردار
lapse of time	تقادم
casuing to lapse	مسقط
casuing to lapse	ساقط کننده
time lapse	گاه گذشت
time lapse	مرور زمان
environmental lapse rate	میزان افت پرگیر
superadiabatic lapse rate	میزان افت فوق ادیاتیک
adiabetic lapse rate	میزان افت ادیابتیک
period/stretch/lapse of time	دوره زمان
period/stretch/lapse of time	فاصله زمان
period/stretch/lapse of time	گذشت زمان
on duty	درحین خدمت
while on duty	حین انجام وفیفه
the d. of duty	ادای وفیفه
duty	گماشت
to be on duty	درماموریت بودن
duty	وفیفه
to be on duty	سرخدمت بودن
that is beyond my duty	این از وفایف من خارج است
off duty <idiom>	دروقت آزاد
the d. of duty	انجام وفیفه
while on duty	حین خدمت
duty	فرض کار
on duty	سر خدمت
duty	حق
duty	تکلیف
duty	ماموریت خدمت نگهبانی
duty	کار
off duty	مرخصی راحتی نگهبانی
off duty	خارج از نگهبانی
off duty	خارج از خدمت
duty	نگهبان
duty	عوارض گمرکی عوارض
duty	خدمت
duty	ماموریت
be off one's duty	سر خدمت نبودن
rated duty	کار اسمی
sea duty	خدمت دریا
sea duty	ماموریت دریایی
ready for duty	اماده کار
ready for duty	اماده انجام وفیفه
ready for duty	اماده خدمت
send on duty	مامور کردن
religious duty	فرض وفیفه
rate of duty	نرخ عوارض
neglect of duty	غفلت در انجام وفیفه
officer on duty	افسر مداومت کار
officer on duty	افسرنگهبان ستاد
officer on duty	افسر مسئول
periodic duty	کار متناوب
personal duty	فرض عینی
personal duty	واجب عینی
point duty	نگهبانی مامور راهنمایی عبورومرورکه درنقطهای می ایستد
post of duty	پاسگاه
probate duty	هزینه تصدیق وصیتنامه
protective duty	حقوق و عوارض حمایتی حقوق گمرکی حمایت کننده حقوقی که جهت حمایت ازکالاهای داخلی وضع میگردد
religious duty	فریضه
line of duty	نحوه انجام وفیفه
sense of duty	حس وفیفه شناسی
shore duty	ماموریت کار در ساحل یاپایگاه خودی
uninterrupted duty	کار مداوم غیر یکنواخت
staff duty	وفیفه ستادی
duty-bound	حینانجام وفیفه
To do (perform) ones duty.	تکلیف خود را انجام دادن
in the line of duty <idiom>	کار یا رویدادی بصورت قسمتی از کار
You will have to pay duty on this.	شما برای این باید گمرکی پرداخت کنید.
shrink one's duty	از انجام وظیفه شانه خالی کردن
sense of duty <adj.>	وظیفه شناسی
customs duty	عوارض گمرکی
customs duty	تعرفه گمرکی
customs duty	حقوق گمرکی
export duty	تعرفه صادرات
export duty	هزینه صادرات
export duty	حقوق صادرات
uninterrupted duty	کار بی وقفه
type of duty	نوع کار
treaty duty	حق متعارف گمرکی
shore duty	خدمت ساحل
special duty	کار ویژه
staff duty	ماموریت ستادی
staff duty	کار ستادی
stamp duty	تمبر عوارض تمبر مالیاتی
stamp duty	حق تمبر
temporary duty	شغل موقت
temporary duty	ماموریت موقت
that is your duty and not mine	این وفیفه شماست
that is your duty and not mine	نه وفیفه من
this duty precedes all others	این وفیفه مقدم بر همه وفایف دیگر است
to overrun one's duty	از انجام وفیفه شانه خالی کردن
to p a soldier to duty	سربازی را به پاسگاهی مامور کردن
to report for duty	برای کار حاضر شدن وخود رامعرفی کردن
to stand to one's duty	وفیفه خودرا انجام دادن
tour of duty	زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
transit duty	حقی که بابت عبور کالایی ازکشوری گرفته میشود حق تراتزیت
line of duty	مسیر خدمتی
duty hands	گروه نگهبانان
duty branch	رسته
duty branch	رسته خدمتی
duty assignment	واگذار کردن وفیفه گماردن به خدمت تعیین محل خدمت شغل دادن
duty assignment	ارجاع شغل
day of duty	روزخدمت
day of duty	تعداد روزهای خدمت
countervailing duty	حقوق گمرکی جبرانی
continuous duty	کار مداوم یکنواخت
duty call	دیدنی ازروی اجباریاوفیفه
duty cycle	چرخه کار
duty cycle	ضریب کار
duty free	فاقد حقوق گمرکی
duty free	معاف ازحقوق گمرکی
duty free	معاف ار مالیات
duty free	معاف از عوارض گمرکی
duty free	بخشوده از حقوق گمرکی
duty factor	دوره کار
duty factor	ضریب کار
duty cycle	دوره کار
continuous duty	کار پیوسته
combat duty	امور رزمی
active duty	ارتش کادر
active duty	خدمت کادر ثابت
acceptance duty	الزام به قبولی نویسی
dereliction of duty	وفیفه نشناسی
dereliction of duty	ترک وفیفه
duty-free	معاف از گمرک
death duty	مالیات بر ارث
heavy-duty	مخصوص کارسنگین
ad valorem duty	حقوق گمرکی به نسبت ارزش کالا
ad valorem duty	حقوق گمرکی براساس قیمت کالا
advalorem duty	حقوق گمرکی براساس ارزش کالا حقوق گمرکی از روی قیمت
combat duty	ماموریت رزمی
collective duty	واجب کفایی
collective duty	فرض کفایه
breach of duty	ترک وفیفه
breach of duty	ترک خدمت
bounden duty	وفیفه واجب یا لازم
aviation duty	شغل خلبانی
aviation duty	شغل پروازی
heavy duty	مخصوص کارسنگین
laspe from duty	ترک وفیفه
estate duty	مالیات ارث
exempt from duty	معاف از خدمت
field duty	خدمات رزمی
extra duty	خدمت اضافی
extra duty	وفیفه اضافی ماموریت اضافی
fatigue duty	بیگاری
fatigue duty	کار بیگاری
fatigue duty	کاراجباری در سربازخانه
field duty	ماموریت رزمی
free of duty	معاف از عوارض گمرکی
to perform one's duty	انجام وفیفه کردن
individual duty	واجب عینی
i deed it my duty to	وفیفه خود می دانم که
import duty	حقوق واردات
inland duty	حقوقی که از بازرگانی دردرون کشور گرفته میشود
inland duty	گمرک داخلی
estate duty	مالیات بر ارث
duty with troops	در یکان رزمی خدمت کردن شغل رزمی گرفتن
duty position	شغل
duty paid	گمرک پرداخته
duty position	شغل ارجاعی
duty paid	گمرک شده
duty position	محل شغلی
duty rated	بیشترین تعداد عملیات که یک وسیله در یک زمان با مشخصات معلوم میتواند انجام دهد
duty roster	لوحه نگهبانی
duty officer	افسرمداومتکار ستاد
duty roster	دفتر وقایع نگهبانی یا دفتر نوبت نگهبانی
duty ship	ship mission active
duty hands	نگهبانان
duty to god	وفیفه شخص نسبت به خدا

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com