Dictiornary-Farsi | lever watch | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (9 milliseconds)

English	Persian
lever watch	شیوه بکار بردن
lever watch	اهرم
lever watch	کارراهرم
lever watch	سود مکانیکی اهرم دستگاه اهرمی


Other Matches

lever	میله
lever	شاهین
lever	تبدیل به اهرم کردن
lever	اهرم کردن بااهرم بلند کردن بااهرم تکان دادن
lever	دیلم
lever	دسته
lever	اهرم دستک
lever	لور
lever	پرچم عقب روی دارحلقه
lever	دستگیره
lever	اهرم
lever	میله اهرم دسته
lever of the second order	اهرم نوع دوم
gearchange lever	اهرم تعویضدنده
lever punch	منگنه اهرمی
lever ratchet	چرخ ضامن دار
lever stater	راه انداز اهرمی
lever switch	کلید اهرمی
gas lever	میله گاز
fork lever	اهرم دوشاخه
handbrake lever	اهرم ترمزدستی
feed lever	اهرم دندانهچرخ
interrupter lever	اهرم پلاتین
damper lever	محوردمبر
lever handle	دستگیره اهرم
lever control	کنترل اهرمی
lever bridge	پل بالا رو
lever bridge	پل باز شو
lever bolt	کشو کلنگی
lever arm	بازوی اهرم
contact lever	اهرم اتصال
blade lever	سطحبرش
cocking lever	نوارمسطحکننده
operating lever	اهرم عملکرد
pivoted lever	اهرم گردان
righting lever	اهرم راست کننده
safety lever	اهرم ضامن
second class lever	اهرم نوع دوم
twin lever	اهرم دوبل
tumbler lever	اهرم واسطه
shifting lever	دسته دنده
shifting lever	اهرم دسته دنده اهرم حرکت در سمت
starting lever	اهرم راه اندازی
operating lever	دستگیره عامل کولاس
operating lever	اهرم عامل اهرم کولاس
clutch lever	سطحکلاج
clamp lever	سطحگیره
bucket lever	سطحزبانه
righting lever	اهرم راست کن
tire lever	اهرم نصب لاستیک
brake lever	سطحترمز
safety lever	دستگیره ضامن
adjusting lever	اهرم متحرک
action lever	اهرم حرکتدستگاه
operating lever	اهرم گرداننده
third class lever	اهرم نوع سوم
hand lever	اهرم دستی
locking lever	سطحقفل
manceuvring lever	سطحتنظیم
change lever	اهرم تغییر دهنده
pierce lever	سطحسوراخ
piston lever	سطحپیستول
points lever	اهرم پلاتینی
release lever	سطحآزادسازی
lever shears	قیچی اهرمی
lever shear	قیچی اهرمی
wedge lever	سطحگوه
adjustable lever	اهرم قابل تنظیم
steering lever	اهرم فرمان
thread take-up lever	اهرم بالا-پائینبرندهنخ
gear lever	دسته دنده اتومبیل
control lever	اهرم فرمان
control lever	اهرم کنترل
key lever	سطحکلید
first class lever	اهرم نوع اول
firing lever	چخماق دستگیره اتش
lifting lever	دیلم
firing lever	چکش ضارب
firing lever	ضارب
firing lever	اهرم چکاننده
latch lever	ماکو
lever corkscrew	اهرم دربازکن
lever cover	پوششدربازکن
manual lever control	کنترل اهرم دستی
venturi fastening lever	اهرم بستلوله
throttle hand lever	اهرم دستی گازی
lateral-adjustment lever	سطح تنظیم جانبی
push and pull lever	اهرم دوبل
push and pull lever	اهرم پوش پول
weaving pattern lever	اهرم مجموعهموجدار
hand brake lever	اهرم ترمز دستی
seat adjuster lever	سطح تنظیم صندلی
lever kitchen-tap	اهرم شیرآشپزخانه
disc spacing lever	نمایشمقدارفضا
paper release lever	محوررهاکنندهورقه
drop worm lever	اهرم حلزونی سقوطی
brake actuating lever	اهرم ترمز
main control lever	اهرم کنترل اصلی
front brake lever	اهرم ترمزجلو
hand brake winding lever	سطحپیچاپیچترمزدستی
breechblock operating lever assembly	سطحبازکنندهگلنگدنتفنگ
paper bail release lever	محوررهاکنندهضامنورقه
lower guard retracting lever	سطحانقباضحافظتحتانی
to watch over	توجه کردن
to keep watch	مراقب بودن
to keep watch	کشیک کشیدن موافبت کردن
to keep watch	پاس داشتن
watch	پاییدن
to watch over	موافبت کردن
to watch something	مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
watch out	موافب
watch out	مراقب بودن
watch it <idiom>	مراقب باش
By my watch it's five to nine.	طبق ساعت [مچی] من ساعت پنج دقیقه به نه است.
Look at the watch.	نگاه کنید به ساعت [مچی] ببینید ساعت چند است.
to watch	نگاه کردن
watch	پاسداری کردن
keep watch	پاییدن
keep watch	کشیک کشیدن
watch	نگهبانی دادن
watch	موافب بودن
by my watch	مطابق ساعت من
by my watch	ساعت من
watch	پاسدار
watch	پاس
watch	نگهبان
watch	پاس نگهبانی
watch	مراقبت کردن موافبت کردن
watch	guard : syn
watch	نگهبانی
i was on the watch for it	مراقب ان بودم
first watch	نگهبانی شامگاه
d. of a watch	فرافت یا تردی ساعت
watch	ساعت
watch	مراقبت کردن
watch	بر کسی نظارت کردن
watch	ساعت جیبی و مچی
watch	مدت کشیک
watch	پاسداری کشیک
watch	دیدبان
first watch	پاس اول پاس شب
front headlock and leg lever in knee	خیمه زدن
hand lever operated grease gun	تلمبه دستی گریس
capped watch	ساعت شکاری
death watch	پاسبان کسیکه محکوم بمرگ است
wrist watch	ساعت مچی
wristlet watch	ساعت مچی
anchor watch	نگهبان لنگر
anchor watch	لنگربان
anchor watch	گروه نگهبانی لنگر نگهبان لنگر
morning watch	پاس صبحگاهی
watch maker	ساعت ساز
death watch	پاسبان مرده
mechanical watch	بیلمکانیکی
Watch the child !	مواظب بچه باش !
pretty to look at [to watch]	زیبا [خوشگل] برای نگاه کردن
to watch for certain symptoms	توجه کردن به نشانه های ویژه [علایم ویژه مرض ]
to watch the clock	[با بیحوصلگی] دائما به ساعت نگاه کردن
pocket watch	ساعت جیبی
Watch yourself up on the roof.	مواظب خودت روی پشت بام باش.
Face of the watch .	صفحه ساعت
To set ones watch .	ساعت خودرا میزان کردن
watch/mind one's P's and Q's <idiom>	مراقبباش مراقب حرف زدنت باش
I've got to watch what I eat.	من باید مواظب به آنچه می خورم باشم. [که چاق نشوم]
to watch children	مواظب بچه ها بودن
Watch your health!	مواظب سلامتی خودت باش!
I've got to watch what I eat.	باید مواظب رژیمم باشم.
to carry a watch	ساعت همراه داشتن
watch dog	سگ نگهبان
watch fire	اتشی که پاسدار یا نگهبان روشن میکند
watch ful	موافب
watch ful	مراقب
watch glass	شیشه ساعت
watch glss	شیشه ساعت
watch guard	زنجیر یا طنابی که برای نگهداشتن و پاییدن کسی بکارمیبرند
watch key	کلید ساعت
watch man	نگهبان
that watch is a good t. k	ان ساعت خوب کارمیکند
watch man	پاسبان مراقب
watch one's time	مراقب فرصت بودن
watch dog	ناو نگهبان ناوگان
watch case	قاب ساعت
watch bill	لوحه نگهبانی ناو
to carry a watch	ساعت دربغل گذاشتن
the watch is warranted	خوبی ساعت
the third watch of the night	پاس سوم شب
to keep watch and ward	حفافت یادفاع کردن
to keep watch and ward	پاسداری کردن
to watch one's time	منتظرموقع مناسب شدن گوش بزنگ بودن
stop watch	ساعت وقت گذاری
set the watch	تنظیم نگهبانی
second dog watch	نگهبانی دوم
second dog watch	پاس غروب
the watch is warranted	ضمانت شده است
watch and ward	حق نگهبانی روزانه و شبانه
watch one's time	گوش بزنگ بودن
port watch	پست نگهبانی بندر
analogue watch	ساعتعقربهای
watch tower	برج دیدبانی
watch tower	برج مراقبت