English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
English Persian
license plate نمرهی اتومبیل
license plate پلاک
Search result with all words
transfer license plate [American E] پلاک انتقال
Other Matches
license اجازه
license مجوز
license جواز
license اجازه نامه
license پروانه دادن مرخص کردن
license اجازه رفتن دادن
license جواز شغل
license پروانه جواز
license تصدیق
license گواهی نامه
license پروانه
to license a book اجازه چاپ کتابی را دادن
license plates پلاک
license plates نمرهی اتومبیل
site license مجوز درون سازمانی
license contract قرارداد اجازه استفاده
software license امتیاز نرم افزار
software license مجوز نرم افزار
to license a play اجازه نمایش داستانی را دادن
open general license اجازه ورود کالاهایی که دارای محدودیتی نمیباشند
to pass your driver's license test at the first attempt آزمون گواهینامه رانندگی را بار اول قبول شدن
plate شیشه
plate کلیشه
plate تسمه
x plate صفحات قائم موازی در لوله اشعه کاتدی
a plate یک بشقاب
Could we have a plate please? ممکن است لطفا یک بشقاب برایمان بیاورید؟
L-plate تحتتعلیم
plate نعل اسب
plate متورق کردن
plate زره
plate ورقه
plate صفحه
plate صفحه اند
plate : روکش فلزی کردن ابکاری فلزی کردن
plate لوح
plate پلاک
plate لوحه روکش
plate بقدر یک بشقاب
plate اندودن
plate روکش کردن
plate صفحه فلزی ورقه
plate اب دادن
plate پلیت
plate ورقه اهن
plate لوحه
plate ورقه تنکه
plate پلاکهای توضیحات دستگاهها
plate :بشقاب
plate زره پوش کردن
plate روپوش دادن
plate قاب
plate valve سوپاپ بشقابکی
silver plate بانقره اندودن
plate strap تسمه صفحه
silver plate اب نقره
plate spring فنر بشقابکی
pole plate حمال تیر شیروانی که سرلاپه هارا نگاه میدارد
positive plate صفحه مثبت
silver plate نقره اندود
shielded plate صفحه محافظ
screw=plate حدیده
screw plate حدیده
screw plate مفتول کش
rating plate پلاک قدرت
silver plate فرف نقره
rating plate پلاک مشخصات
rating plate صفحه مشخصات
plate shears قیچی ورق بر
plate roll غستگاه نورد صفحه
plate mark نشان عیار
plate layer متصدی تعمیر خط اهن
plate girder تیر ساخته شده از تسمه
plate condenser خازن صفحهای
plate clutch کلاج دیسکی
plate clutch کلاج صفحهای
plate circuit مدار صفحه اند
plate capacitor خازن صفحهای
plate basket سبد قاشق و چنگال
pattern plate صفحه مدل
nickel plate اب نیکل دادن گالوانیکی
plate mark انگ
plate mark طرف ودولت روی سیمینه وزرینه گذاشته میشود
plate rheostat رئوستای صفحهای
plate rectifier یکسوسازاندی
plate rectifier یکسوساز صفحه
plate rack جایی که بشقاب هامی گذارندخشک شود
plate pulsing ضربه گری صفحه اند
plate puller انبر صفحه باتری
plate proof نمونه اول صفحات و مطلب چاپ شده
plate press پرس صفحه باتری
plate point نقطه پلیت
plate mill غستگاه نورد صفحه
plate mill دستگاه فرز غلطکی
negative plate صفحه منفی
paper plate بشقاب کاغذی
sill plate صفحهپایه
side plate پیشدستی
salad plate بشقابسالادخوری
reel plate صفحهقرقرهای
pressure plate صفحهنگهدار
plate grid صفحهمشبک
pitcher's plate صفحهاتصال
pad plate صفحهلایی
needle plate صفحهسوزنی
slide plate صفحهلغزان
specification plate صفحهاختصاصی
finger-plate ورق دست خور
crown-plate بالشتک
There is a plate missing. یک بشقاب کم است.
Could we have a plate for the child? آیا ممکن است بشقابی برای بچه مان به ما بدهید؟
The plate is chipped. لبه بشقاب پریده است
warning plate صفحههشدار
warming plate صفحهگرم کننده
top plate صفحهبالایی
strike plate صفحهتوپی
splash plate صفحهآبپاش
mounting plate صفحهپایه
foot plate صفحه پایه
tin plate حلبی
tie plate بالشتک ریل
theoretical plate بشقابک نظری
tally plate برچسب تست
tally plate برچسب ازمایش
surface plate تراز فلزی یا اهنی
surface plate تراز
stencil plate الگوی نقشه برداری
spring plate صفحه فنری
sole plate کف پنجره
home plate صفحهبازی
union plate صفحه چند چشمی
escutcheon plate صفحهروقفلی
double plate صفحهیدوبله
dinner plate بشقابپلوخوری
armoured plate ورقهزرهی
absorbing plate صفحه جاذب
book plate برچسب کتاب
wobble plate دیسکی که بصورت لولایی یاصلب به عنوان مکانیزم حرکت دهنده روی شفت نصب شده است
wobble plate صفحه جنبان
water plate بشقابی که ته ان دو طبقه وبرای انست که اب گرم درمیان ان بریزند...نگاه دارند
wall plate زیرسری
sole plate بالشتک
shamrock plate plate union eyed three
condenser plate جوشن خازن
breast plate زره سینه
bottom plate صفحه مبنا
bolster plate صفحه برای مهار کردن
boiler plate سطح یخزده و سفت برف
block the plate موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
bed plate پایه یا شاسی فولادی پیش ساخته که به عنوان فونداسیون به کار برده میشود
bed plate صفحه فلزی که در کف ابگیرنصب میشود تا از فرسایش جلوگیری کند
bearing plate صفحه اتکاء
battery plate صفحه باتری
base plate صفحه زیر ستون
base plate صفحه پای ستون
breast plate سینه بند اسب
bridge plate پل بین سکوی بارگیری وخودرو
chrome plate روکش کردن با کروم
chain plate صفحه فلزی کنار قایق برای بستن بادبان
centre plate keel drop
cap plate سرستون
cadminum plate ابکاری کادمیومی کردن
butt plate صفحه فلزی روی ته قنداق تفنگ
bearing plate صفحه تکیه گاه
butt plate صفحه ته قنداق تفنگ
butt plate صفحه کف قنداق
buckled plate صفحه تاشده
buckled plate صفحه دولا شده
baffle plate موج گیر
baffle plate سپر
backing plate صفحه تقویتی در هنگام تعمیرورقههای فلزی
active plate صفحه موثر
accumulator plate صفحه اکومولاتور
hot-plate اجاق برقی
hot-plate صفحه داغ
hot-plate چراغ خوراک پزی برقی یانفتی ویا گازی
hot plate اجاق برقی
hot plate صفحه داغ
hot plate چراغ خوراک پزی برقی یانفتی ویا گازی
plate glass شیشه سنگ شیشه تختهای
plate glass شیشه لوحی
number plate پلاک علائم مشخصه
anchorage plate صفحه مهاری
angle plate صفحه زاویه دار
back plate صفحه متحرکی که سیلندرچرخ و کفشکها روی ان سوار میشوند
anchor plate سپر
armor plate ورق زرهی
armor plate زره دار کردن پوشاندن بازره
armor plate حفاظ یا پوشش زرهی
armor plate زره
arched plate صفحه قوس دار
plate voltage ولتاژ اندی
plate supply تغذیه صفحه
plate saturation اشباع اند
plate current جریان صفحه اند
number plate پلاک شماره
plate of a capacitor جوشن خازن
fish plate وصله
gusset plate صفحه سه گوش
drip plate صفحه چکانش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com