English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English Persian
line of departure خط عزیمت
line of departure خط شروع حمله
Search result with all words
departure line خط عزیمت
Other Matches
departure حرکت کردن
departure نقطه عزیمت
departure رفتن
departure ترک کردن
departure مرگ انحراف
departure کوچ
departure عزیمت
departure حرکت
new departure اغاز رویه تازه
plane of departure سطح قائم تیر
plane of departure سطح قائم مسیر گلوله
an abrupt departure حرکت ناگهانی
an abrupt departure عزیمت بدون تشریفات
departure lounge سالنانتظارحرکت
angle of departure زاویه صعود هواپیما از روی باند
angle of departure زاویه صعود
departure hall سالن ترک کردن
departure station مبداء حرکت
departure report گزارش پایان تعمیرات گزارش عزیمت ناو گزارش حرکت
departure end نقطه شروع کنده شدن هواپیما از زمین
departure end انتهای محوطه دویدن هواپیما
Date of departure . Departure date. تاریخ عزیمت (روز حرکت )
Is the departure time certain ? وقت حرکت معلوم است؟
frequency departure انحراف فرکانس
frequency departure مسیر فرکانس
mileage on departure [arrival] اندازه مسافت طی شده در زمان حرکت [ورود] خودرو
My departure time is not determined yet . وقت حرکت من هنوز مشخص نیست.
named departure point نقطه مشخص برای حرکت
departure air field فرودگاه عزیمت
departure air field فرودگاه پرواز هواپیما
Date and place of departure. تاریخ ؟ محل حرکت
His departure has been postponed for two days. حرکت او [مرد] دو روز به تاخیر افتاد.
named airport of departure فرودگاه معین برای حرکت
estimated time of departure زمان تقریبی عزیمت
line to line fault اتصال کوتاه دوقطبی
line by line milling فرز کردن سطر به سطر
line to line voltage ولتاژ بین دو خط
line to line voltage ولتاژ زنجیر شده
line to line spacing فاصله سطور
line to line fault تماس خطوط
line to line fault اتصال کوتاه بین دو فاز
line to line fault اتصال کوتاه خط به خط
line by line analysis تجزیه سطر به سطر
line by line milling فرز کردن سطری
old line محافظه کار
on line مستقیم
down the line ضربه از کنار زمین
on the line هواپیمای اماده پرواز
down line بار کردن پایین خطی
on line help کمک مستقیم
o o line خط تقسیم دیدبانی
o o line خط دیدبانی سپاه
old line دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
on line متصل
on line درون خطی
on line مورداستعمال
line up به ترتیب ایستادن
out of line جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
out of line خارج از خط جبهه
line up ردیف ایستادن تیم
line-up به خط شدن
line-up به ترتیب ایستادن
line-up ردیف ایستادن تیم
on line در خط
on line داخل رده
Which line goes to ... ? کدام خط راه آهن به ... میرود؟
Which line goes to ... ? کدام خط به ... میرود؟
all along the line در همه جا
along line در امتداد خطوط
along line در خط
the line صف
to come in to line در صف امدن
to come in to line موافقت کردن
below the line درامد یا هزینه غیر مترقبه
line by line سطر به سطر
line out با خط علامت گذاشتن
all along the line درامتدادهمه خط
mean line خط میان
necessary line خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
in line شمشیر در وضع حمله
in line <idiom> با محدودیت متداول
out of line <idiom> ناصحیح
line up <idiom> سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
line up <idiom> به درستی میزان کردن
line up <idiom> به صف کردن
down the line <idiom> درآینده
in line همراستا
line out قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
line up به خط شدن
line طناب سیم
line جاده
line لجام
line : خط کشیدن
line خط انداختن در
line خط دار کردن
line بخط کردن
by-line خط دوم یافرعی
by-line خط فرعی راه اهن
line ردیف
line رشته بند
line ریسمان
line : خط
line در سمت
line رسن
by-line کار یاشغل اضافی وزائد
by line کار یاشغل اضافی وزائد
by line خط فرعی راه اهن
line اتصال فیزیکی به ارسال داده
line پوشاندن
line خط
line شعبه
line محصول
line لاین
line رشته
line خط صف
by line خط دوم یافرعی
line اراستن
line طناب خط
line صفی در خط
line ترازکردن
line استرکردن
line سطر
line دهنه
line جبهه جنگ
off line برون خطی
line رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
off line وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
Are you still on the line? هنوز پشت تلفن هستی؟
line لوله منفردی در سیستم سیالات
line نسب
line حدود رویه
line of d. حد فاصل
line خط زدن
line طرز
off line غیر متصل
off line قطع
off line منفصل
line سیم
line of d. مرز
Are you still on the line? خط را قطع نکردی؟
load line خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
mooring line سیم مهار
mould line خط حاصل از تلاقی دو سطح
multipoint line خط چند نقطهای
line voltage ولتاژ خطی ولتاژ زنجیرشده ولتاژ خط
multidrop line پیکربندی سیستم مخابراتی که یک کانال یا خط منفرد رابرای سرویس دادن به ترمینالها بکار می برد خطی با چند افت
mooring line طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
multicore line خط چند رشتهای
mason's line ریسمان کار
morning line امتیاز شرطبندی پیش ازمسابقه
lyman line خط لیمان
lubber line خط عمودی بر روی صفحه قطب نما
lubber line خطی که روی صفحه قطب نماامتداد محور طولی هواپیما رانشان میدهد
median line میانه
lubber's line نشانگر سینه
lubber's line علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
lumber's line خط سینه ناو
marriage line عقدنامه سند ازدواج
marriage line گواهینامه ازدواج
marline or line طناب کوچک دولا
loop line دوراهی
local line خط محلی
line width پهنای خط
line voltage ولتاژ شبکه
load line خط بار
lumber's line خط شاخص قلب نما که مشخص کننده سینه ناو است
mooring line طناب مهار مین
message line خط مخابره
load line خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
mach line موج ضربهای ضعیف
profile line نیمرخ زمین
phase line خط مبداء حرکت جنگی
line loss تلف خط
phase line خط خیز
percolation line خط نفوذ
penny a line ارزان نویس بی مایه
penny a line پست
penny a line ارزان
peaked line خط پاره پاره
peaked line خط چین
line loss میرایی خط
phantom line خط سری
phantom line خط فرضی
private line خط خصوصی
principal line خط رابط نقاط اصلی در روی عکس هوایی خط رابط
price line خط قیمت
poverty line خط فقر
possibilities line خط بودجه
possibilities line خط امکانات
vortex line خطی که جهت ان در هر نقطه بر بردار دوران منطبق وخطوط مماس براین خط باجهت موضعی جریان موازی میباشند
pitch line مکان هندسی نقاطی که درانها مراکز نقاط تماس یا گام دندانههای چرخ دنده یادندانه ها اندازه گیری میشود
line man سیم کش
pass a line رد کردن طناب
offside line خط فرضی موازی با دروازه
off line storage حافظه برون خطی
off line operation عملکرد برون خطی
pipe line خط لوله
nonswitched line خط غیر گزینشی
non switched line خط گزینه نشده
no fire line خط منع اتش توپخانه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com