English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
English Persian
line of thrust خط فشار
Search result with all words
thrust line خط تک نفوذی
thrust line خط حمله خط انجام تک
thrust line خط شروع حمله ناگهانی
Other Matches
thrust نیرو
thrust بزوربازکردن
thrust فشار موتور نیروی پرتاب
thrust سوراخ کردن رخنه کردن در
thrust چپاندن
thrust پرتاب کردن
thrust انداختن
thrust پیشرانه
thrust فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
thrust فشار محوری
thrust بار محوری ضربه
thrust رانش
thrust زور
thrust فشار
thrust حمله کردن
thrust ضربت فشار
thrust فرو کردن
thrust حمله
thrust تک ازمایشی
arch thrust رانش چفت
arch thrust رانش قوس
thrust of the arch رانش قوس رانش قوس
arch thrust رانش کمان
thrust of the arch فشار طاق
end thrust فشار محوری
cold thrust ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
extensor thrust پرش انبساطی
short thrust نوعی سخمه کوتاه در جنگ سرنیزه
net thrust پیشرانه خالص
residual thrust تراست تولیدشده توسط موتورجت
staight thrust حمله ساده مستقیم
reverse thrust تراست معکوس
heel thrust فشار پاشنه پا در پیچیدن
rocket thrust تراست راکت
long thrust وضعیت سخمه بلند
drilling thrust فشار محوری مته کاری
arm thrust پرتاب دست
thrust hardness درجه سختی فشاری
axial thrust فشار محوری
to thrust oneself مداخله
vectored thrust تراست هدایت شونده
long thrust سخمه بلند
long thrust تک نفوذی طولانی یادوردست
unsymmetric thrust تراست نامتقارن
thrust bearing یاطاقان طولی
thrust bolt پیچ فشاری
time thrust ضد حمله شمیرباز
initial thrust نفوذ اولیه نفوذ اصلی
lift thrust نسبت برا به تراست
initial thrust ضربه اصلی
cross thrust تراست ناخالص
thrust face سطح تراست
center of thrust امتداد اثر برایند تمام نیروهای جلوبرنده
cutting thrust نیروی برش
cut and thrust کشمکش دست بیقه
axial thrust بار محوری
to thrust oneself کردن فضولی کردن
static propeller thrust تراستی که توسط یک ملخ تولید میشود
cone thrust test ازمایش فشار مخروط
double thrust bearing یاطاقان با فشار محوری دوبل
ball thrust bearing یاطاقان طولی ساچمهای
counter thrust variation واریاسیون پیاده رانده متقابل در دفاع هندی شاه شطرنج
double thrust ball bearing بلبرینگ با فشار محوری دوبل
cylinder roller thrust bearing یاطاقان غلطکی محوری
rocket [missile with thrust propulsion] موشک [پرتابه] [پرتابه با پیشرانش عقب نشینی]
aerodynamic blockage thrust reverser وسیلهای برای معکوس کردن نیروی جلوبر
angular contact thrust ball bearing بلبرینگ طولی محوری
line by line milling فرز کردن سطر به سطر
line by line analysis تجزیه سطر به سطر
line by line milling فرز کردن سطری
line to line fault تماس خطوط
line to line fault اتصال کوتاه بین دو فاز
line to line voltage ولتاژ بین دو خط
line to line fault اتصال کوتاه دوقطبی
line to line voltage ولتاژ زنجیر شده
line to line fault اتصال کوتاه خط به خط
line to line spacing فاصله سطور
to come in to line در صف امدن
out of line <idiom> ناصحیح
below the line درامد یا هزینه غیر مترقبه
line by line سطر به سطر
mean line خط میان
to come in to line موافقت کردن
the line صف
down line بار کردن پایین خطی
Which line goes to ... ? کدام خط راه آهن به ... میرود؟
out of line جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
out of line خارج از خط جبهه
down the line <idiom> درآینده
along line در خط
old line محافظه کار
all along the line درامتدادهمه خط
old line دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
o o line خط دیدبانی سپاه
along line در امتداد خطوط
o o line خط تقسیم دیدبانی
all along the line در همه جا
line out با خط علامت گذاشتن
necessary line خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
down the line ضربه از کنار زمین
line نسب
on the line هواپیمای اماده پرواز
in line همراستا
Which line goes to ... ? کدام خط به ... میرود؟
in line <idiom> با محدودیت متداول
in line شمشیر در وضع حمله
line up <idiom> سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
line up <idiom> به درستی میزان کردن
line up <idiom> به صف کردن
on line help کمک مستقیم
line out قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
line طرز
line محصول
line لاین
line رشته
line حدود رویه
line خط زدن
line رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line لوله منفردی در سیستم سیالات
line شعبه
by-line کار یاشغل اضافی وزائد
by-line خط فرعی راه اهن
by-line خط دوم یافرعی
by line کار یاشغل اضافی وزائد
by line خط فرعی راه اهن
by line خط دوم یافرعی
line اتصال فیزیکی به ارسال داده
line جبهه جنگ
line سیم
line خط انداختن در
line : خط کشیدن
line لجام
line دهنه
line جاده
line طناب سیم
line رسن
line ریسمان
line رشته بند
line ردیف
line سطر
line خط دار کردن
line بخط کردن
line در سمت
line صفی در خط
line خط صف
line طناب خط
line خط
line پوشاندن
line استرکردن
line ترازکردن
line اراستن
line : خط
off line غیر متصل
line-up به ترتیب ایستادن
Are you still on the line? خط را قطع نکردی؟
line-up به خط شدن
line up ردیف ایستادن تیم
line up به ترتیب ایستادن
Are you still on the line? هنوز پشت تلفن هستی؟
line up به خط شدن
line of d. حد فاصل
line of d. مرز
off line برون خطی
off line منفصل
off line قطع
off line وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
line-up ردیف ایستادن تیم
on line در خط
on line مورداستعمال
on line درون خطی
on line داخل رده
on line مستقیم
on line متصل
private line خط خصوصی
lubber line خطی که روی صفحه قطب نماامتداد محور طولی هواپیما رانشان میدهد
lubber line خط عمودی بر روی صفحه قطب نما
pass a line رد کردن طناب
penny a line ارزان
lubber's line علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
profile line نیمرخ زمین
lubber's line نشانگر سینه
lumber's line خط شاخص قلب نما که مشخص کننده سینه ناو است
lumber's line خط سینه ناو
on line operation عمل درون خطی
loop line دوراهی
peaked line خط پاره پاره
out of line coding کدگذاری برون خطی
load line خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
load line خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
overhead line خط هوایی
overhead line سیمکشی هوایی
out line font قلم متغیر
outhaul line برون کش
orienting line خط توجیه
on line system سیستم درون خطی
local line خط محلی
line loss تلف خط
on line storage حافظه درون خطی
peaked line خط چین
out line font فونت متغیر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com