English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
line storm طوفان مستقیم
Other Matches
storm کولاک
take by storm <idiom> پذیرفتن
take by storm <idiom>
storm طوفان
storm یورش اوردن
storm باحمله گرفتن
to take by storm با حمله گرفتن
storm توفان
storm تغییر ناگهانی هوا
storm توفانی شدن
storm and stress اشوب وغوغا
storm bird بنزین ریختن ماشین
storm boat قایق سبک وسریع السیر
storm boat نوعی قایق سبک هجومی موتوری
storm bound گرفتاریادچارطوفان
storm card طوفان نمای دریایی
storm clcud ابر طوفان دار
storm clcud وضع اشوب نما
storm door درب عایق هوای توفانی
storm lane گذرگاه طوفان
storm sewer لوله فاضلاب اب باران
storm smear پراکندگی طوفان
storm collar دستمقاوم دربرابرتوفان
tropical storm طوفاناستوایی
storm bird بنزین
hail storm طوفان تگرگ
he was overtake by a storm طوفانی باودر رسید
feeding storm طوفانی که پیوسته برسختی ان افزوده میشد
he was overtake by a storm گرفتارطوفان شد
pawn storm توفان پیادهای شطرنج
snow storm کولا ک برف
fire-storm توده اتش
hail storm باریدن تگرگ
sand storm طوفان ریگ
storm cloud ابرهایسیاهطوفانی
ice storm طوفان همراه باتگرگ
storm trooper گارد حمله المان نازی
ice storm کولاک
storm trooper گروه توفان
the storm raved itself out طوفان غریدوغریدتا فرونشست
fire storm توده اتش
thunder storm رعد وبرق
thunder storm تندریااذرخش
storm window پنجره زمستانی کرکره چوبی بادشکن
storm trooper بیرحم
storm water فاضلاب ناشی از بارندگی فاضلاب سطحی
storm warning پرچم قرمز با مرکز سیاه یا 2چراغ قرمز بعلامت باد شدید
storm water overflow سرریز اب باران
sandstorm or dust storm طوفانخاکوشن
storm water retention tank منبعهای نگهدارنده اب باران
The massive storm has moved across Iceland. این طوفان بزرگ از روی ایسلند رد شد.
He stands there like a duck in a thunder storm. <idiom> مانند خر در گل گیر کرده. [اصطلاح مجازی]
line to line fault اتصال کوتاه خط به خط
line to line fault تماس خطوط
line to line fault اتصال کوتاه دوقطبی
line to line spacing فاصله سطور
line by line analysis تجزیه سطر به سطر
line by line milling فرز کردن سطری
line to line fault اتصال کوتاه بین دو فاز
line by line milling فرز کردن سطر به سطر
line to line voltage ولتاژ زنجیر شده
line to line voltage ولتاژ بین دو خط
on line متصل
in line <idiom> با محدودیت متداول
Which line goes to ... ? کدام خط به ... میرود؟
Which line goes to ... ? کدام خط راه آهن به ... میرود؟
line up به ترتیب ایستادن
on line مستقیم
to come in to line در صف امدن
to come in to line موافقت کردن
the line صف
mean line خط میان
necessary line خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
below the line درامد یا هزینه غیر مترقبه
o o line خط دیدبانی سپاه
line out قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
in line همراستا
down line بار کردن پایین خطی
in line شمشیر در وضع حمله
old line دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
old line محافظه کار
all along the line درامتدادهمه خط
all along the line در همه جا
along line در امتداد خطوط
line out با خط علامت گذاشتن
down the line ضربه از کنار زمین
line by line سطر به سطر
on the line هواپیمای اماده پرواز
o o line خط تقسیم دیدبانی
out of line <idiom> ناصحیح
line up <idiom> سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
line up <idiom> به درستی میزان کردن
line up <idiom> به صف کردن
out of line جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
out of line خارج از خط جبهه
down the line <idiom> درآینده
on line help کمک مستقیم
along line در خط
on line درون خطی
line خط صف
line محصول
line لاین
line رشته
line طرز
line حدود رویه
line خط زدن
line نسب
line شعبه
by-line کار یاشغل اضافی وزائد
by-line خط فرعی راه اهن
by-line خط دوم یافرعی
by line کار یاشغل اضافی وزائد
by line خط فرعی راه اهن
by line خط دوم یافرعی
line اتصال فیزیکی به ارسال داده
line رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line لوله منفردی در سیستم سیالات
line جبهه جنگ
line خط انداختن در
line : خط کشیدن
line لجام
line دهنه
line جاده
line طناب سیم
line رسن
line ریسمان
line رشته بند
line سطر
line : خط
line ردیف
line خط دار کردن
line سیم
line در سمت
line صفی در خط
line طناب خط
line خط
line پوشاندن
line استرکردن
line ترازکردن
line اراستن
line بخط کردن
Are you still on the line? هنوز پشت تلفن هستی؟
Are you still on the line? خط را قطع نکردی؟
on line در خط
off line برون خطی
line of d. حد فاصل
line of d. مرز
off line وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
line-up ردیف ایستادن تیم
line-up به ترتیب ایستادن
line-up به خط شدن
line up ردیف ایستادن تیم
on line داخل رده
line up به خط شدن
off line منفصل
on line مورداستعمال
off line قطع
off line غیر متصل
phase line خط مبداء حرکت جنگی
phase line خط خیز
penny a line ارزان نویس بی مایه
multipoint line خط چند نقطهای
peaked line خط پاره پاره
percolation line خط نفوذ
multicore line خط چند رشتهای
penny a line پست
mooring line سیم مهار
mould line خط حاصل از تلاقی دو سطح
penny a line ارزان
morning line امتیاز شرطبندی پیش ازمسابقه
mooring line طناب مهار مین
lubber's line نشانگر سینه
lubber's line علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
lumber's line خط شاخص قلب نما که مشخص کننده سینه ناو است
lumber's line خط سینه ناو
mach line موج ضربهای ضعیف
lyman line خط لیمان
marline or line طناب کوچک دولا
regression line خط رگرسیون
reference line خط راهنمای تعیین جهات خط برگشت خط مبنا
red line خط قرمز
marriage line گواهینامه ازدواج
marriage line عقدنامه سند ازدواج
mason's line ریسمان کار
multidrop line پیکربندی سیستم مخابراتی که یک کانال یا خط منفرد رابرای سرویس دادن به ترمینالها بکار می برد خطی با چند افت
median line میانه
message line خط مخابره
mooring line طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
neutral line خط بی اثر
possibilities line خط امکانات
out line font قلم متغیر
out line font فونت متغیر
orienting line خط توجیه
night line ریسمان ماهی گیری شبانه
possibilities line خط بودجه
on line system سیستم درون خطی
on line storage حافظه درون خطی
on line operation عمل درون خطی
on line operation عملکرد درون خطی
poverty line خط فقر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com