Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 110 (6 milliseconds)
English
Persian
lion's share
بخش عمده
lion's share
بزرگترین سهم
lion's share
همهی چیزی
lion's share
تمام
Search result with all words
lion share
بزرگترین یا بهترین بخش
Other Matches
lion
هژبر
lion
[حکاکی سر شیر در معماری کلاسیک بخصوص در کتیبه ها]
he never saw a lion
او هرگز شیر ندیده است
the lion said
شیر گفت
lion
شیر
lion
شیر نر
lion
برج اسد
he has never seen a lion
او هرگز شیر ندیده است
ant lion
اسیابانک
sea lion
خوک دریایی یالدار
lion mouth
جا یا وضع خطر ناک
lion hearted
شیر دل
lion skin
دلیری بخود بسته
lion's provider
شغال
lion heart
مواد فلزی که درنتیجه قال کردن معدن بدست می ایدوتااندازهای ناپاک است
lion passant
شیردستبلند
as brave as a lion
<idiom>
مثل شیر
[شجاع]
lion rug
فرش شیری
[این طرح بیشتر مربوط به استان فارس و عشایر آن منطقه بوده و گاه در طرح از شتر و یا حیوانات دیگر نیز استفاده می شود.]
yong lion
شیر جوان
yong lion
جویای نام
Leo the Lion (July 23)
شیر
An ass in the guise of a lion.
خر درپوست شیر
jump into the lion's mouth
<idiom>
خود را توی دهان افعی انداختن
the red lion & sun
شیروخورشیدسرخ
Wake not a sleeping lion .
<proverb>
شیر خفته را بیدار نکن.
To behave ( act ) like a ruffian. To beard the lion in his den .
لوطی بازی درآوردن
share
[in]
شرکت
[سهم]
[در]
What about my share?
پس حق من چه شد ؟
to share out
بخش کردن
share-out
سهمبندیشده
share
دانگ
to share out
تقسیم کردن
share
سهم
share
شرکت داشتن در سهم بردن
share
فایل ذخیره شده که توسط بیش از یک کاربر یا سیستم قابل دستیابی است
share
پوشه فایل ها روی دیسک درایوکامپیوتر محلی که قابل استفاده
share
توسط کاربران دیگر شبکه است
share
روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
share
سیستم عامل شبکه که به منابع کلمه رمز نسبت میدهد به جای اینکه شماره کاربران را تنظیم کند تا دستیابی محدود شود
share
فرض
share
تقسیم کردن
share
حصه
share
بخش
share
بخش کردن
share
تسهیم کردن
share
سهم بردن
share
بهره قسمت
share
قیچی کردن
share
استفاده از کامپیوتر یا رسانههای جانبی توسط بیش از یک شخص یا سیستم
share
دایرکتوری
share
باس مورد استفاده
share
سیستمی که یک وسیله جانبی یا رسانه ذخیره سازی پشتیبان یا منابع دیگر توسط چندین کاربر استفاده میشود
share
برای آدرس و ارسال داده بین CPU و رسانه جانبی
share
یک کامپیوتر و یک حافظه پشتیبان که توسط افراد مختلف در شبکه برای یک برنامه کاربردی به کار رود
share
پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
share
استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
share
IB که برای ارزیابی محصولات تهیه شده برای فروشندگان تشکیل شده است سازمانی از استفاده کنندگان سیستمهای کامپیورتی متوسط و بزرگ
share
حافظهای که با بیش از یک CPV قابل دستیابی باشد
share
که توسط کاربران متعدد متصل به شبکه قابل دستیابی است
earnings per share
درامد هر سهم
share certificate
گواهی مالکیت سهام
deferred share
سهام موجل
capital share
سهم سرمایهای
time-share
استفادهازسیستماشتراکزمانیبرایتعطیلات
bearer share
سهم بی نام
to have your share of something
[negative]
چیزی
[بدی]
را گرفتن
to have your share of something
[negative]
چیزی
[بدی]
را اجبارا تحمل کردن
[باران یا سرزنش]
Please let me take a share in the expenses.
اجازه بدهید منهم قسمتی از هزینه را بدهم
non registered share
سهم بی نام
apple share
اپل شر
appointed share
سهم مفروز
This is your share ( portion ) .
این قسمت ( سهم) شماست
appointed share
حصه مفروز
wage share
سهم مزد
share holder
دارنده سهام صاحب سهام
share holder
سهامدار
share cropper
زارع سهم گیر
share cropper
مستاجر
share cropper
زارع
privileged share
سهم ممتاز
registered share
سهم با نام
ordinary share
سهام معمولی
share holding
سرمایه گذاری در سهام
share in cash
سهم نقدی
market share
سهم بازار
non cash share
سهم غیر نقدی
undivided share
حصه مشاع
share warrant
گواهینامه سهام
share of inheritance
سهم الارث
share list
صورت بهای سهام شرکتها
deferred share
سهامی که دارندگان ان پس از تقسیم سود سهام بین دارندگان سهام عادی باقیمانده سهام را طبق مفاد اساسنامه وشرکتنامه دریافت می دارند
ordinary share
سهام عادی
to be of
[or share]
the same view
[or opinion]
هم عقیده بودن
paid in cash share
سهام نقدا" پرداخت شده
quota share treaty
قرار سهمیه بندی
to hold a share in a business
در شرکتی سهمی داشتن
fixed share of an heir
فرض در ارث
One-hundred Share Index
شاخصقیمتهایسهام
break in share prices
کاهش قیمت سهام
We didnt get a share (acut).
به ما چیزی نرسید
Of this amount Europe's share is 20 percent.
از این مقدار ۲۰ درصد مال اروپا است.
Financial Times Share Index
شاخصقیمتهایسهام
general meeting of share holders
مجمع عمومی صاحبان سهام
share of stock
[American English]
سهم
[اقتصاد]
I worked ten hours a day this week and my boss bit my head off for not doing my share of the work!
من این هفته روزی ده ساعت کار کردم، اما رئیسم بخاطر کم کاری توبیخم کرد!
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com