Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
loading space
فضای قابل بارگیری
Other Matches
loading
بار
loading
امیختن موادخارجی به شراب
loading
بار محموله
loading
بارگیری
self loading
فشنگ گذاری خودکار به طورخودکار پرشونده
self loading
پرشونده خودکار
loading
بارکنش
loading
عمل انتقال فایل یا برنامه از دیسک به حافظه
loading
بارگذاری
loading
فرفیت بارگیری
loading
فرفیت
loading
بار گذاری
loading
پر کردن سلاح
loading
خرج گذاری کردن سلاح
loading
بارگیری مهمات درهواپیما
loading
بارگیری کردن سوارشدن به خودرو یاهواپیما
indirect loading
بارگذاری غیرمستقیم
lane loading
سربار خط عبوری
loading apron
نوار بارگیری
loading bridge
پل بارگیری
loading bucket
سطل بارگیری
cross loading
سر شکن کردن بارها
loading capacity
بار گیری
loading capacity
فرفیت
loading chart
طرح بارگیری هواپیما
loading chart
جدول بارگیری
horizontal loading
بارگیری افقی کشتیها
horizontal loading
کولاس افقی
diffraction loading
منتجه فشار
diffraction loading
منتجه نیروهای وارد بیک شیئی
density of loading
تراکم پر کردن خرج در لوله تراکم خرج پرتاب
cycles of loading
دورههای بار
cross loading
مخلوط کردن بارها
cross loading
تقسیم بارهای هواپیما
commodity loading
بارگیری کالاهای مختلف
commercial loading
بارگیری کالای تجارتی
commercial loading
بارگیری تجارتی
combat loading
بارگیری رزمی هواپیما بارگیری جنگی
cease loading
گلوله را پرنکنید
direct loading
مجموعه نیروهائیکه مستقیمابه ساختمان اثر میکند وشامل بارهای زنده و مرده میباشد
disc loading
نسبت وزن هلیکوپتر به مساحت دیسک رتوراصلی
drag loading
فشار کششی
horizontal loading
پر کردن مهمات به طور افقی
dynamic loading
بارگذاری جنبشی
frequency loading
بارگیری فرکانسی
frequency loading
بارکنش فرکانسی
factor loading
وزن عاملی
endurance loading
بارگیری با حداکثر فرفیت بارگیری کامل
emergency loading
بارگذاری فوق العاده
emergency loading
بارگزاری فوق العاده بارگزاری اضطراری
preload loading
بارگیری اولیه یا بارگیری قبل از بارگیری اصلی
drift loading
دهانه
drag loading
نتیجه کشش بادیا موج انفجار
cease loading
پر نکنید
Loading and unloading.
بارگیری وتخلیه
tactical loading
بارگیری رزمی یا جنگی
loading dock
بارگیریبارانداز
separate loading
مهمات مجزا
separate loading
مجزا پرشونده
rate of loading
میزان بارگذاری
rail loading
سوار کردن بار یا پرسنل روی درزینهای راه اهن
pre loading
بارگیری اولیه
point of loading
نقطه بارگیری
transverse loading
بارگذاری روی پایه
truck loading
سربار کامیون
The ship is loading.
کشتی درحال بارگیری است
loading door
فشاردر
loading bunker
بارگیریانبارزغال
loading area
قسمتلودینگ
wing loading
نسبت وزن کل به مساحت یال
wing loading
وزن غیر خالص هواپیما تقسیم بر سطح زیر ان
up line loading
انتقال یک کپی از یک برنامه
unit loading
بارگیری کردن یکانها برای حمل و نقل بارگیری یکان
muzzle loading
سر پر
magnetic loading
بارگیری مغناطیسی
loading tray
سینی پر کن گلوله
loading point
نقطه سوارشدن
loading point
نقطه بارگیری
loading list
لیست بارگیری خودرو
loading for contingencies
کارمزدی که بابت هزینههای احتمالی به حق بیمه اضافه میشود
loading facilities
وسایل بارگیری
loading duration
مدت بار گذاری
loading diagram
دیاگرام بارگیری
loading coil
پیچک بار افزای
loading rack
سکوی بارگیری
loading ramp
راهروی شیب دار بارگیری
loading time
زمان بارگیری
loading table
جدول بارگیری
loading station
ایستگاه بارگیری
loading speed
سرعت بار گذاری
loading site
محل بارگیری
loading site
سکوی بارگیری
loading scale
مقیاس بارگیری
loading routine
روال بارکننده
loading plan
طرح بارگیری خودرو
breech loading
پر کردن تفنگ از ته
breech loading
ته پر
base loading
بارگیری انجام شده در پایگاه
bill of loading
جواز کشتی
bulk loading
بارگیری مخزن به طور یک جا
bulk loading
بارگیری در مخازن
base loading
بار اولیه
bill of loading
بارنامه کشتی
volumetric loading/density
خارج قسمت حجم کل سوخت موتور راکت جامد به کل بدنه یا پوسته
bow loading door
درخمشدهمخصوصبار
loading on alternate spans
حالت بارگذاری یک در میان در دهانه ها
manpower loading chart
نمودار تخصیص نیروی انسانی
block stowage loading
بارگیری وسایل هم مقصد دریک قسمت از وسیله ترابری
loading participation in profits
هزینههای مشارکت در سود
container-loading bridge
پلورودبستههابهکشتی
ammunition loading line
خط بارگیری مهمات
muzzle-loading cannon
بارگیریلولهتوپ
ammunition loading line
صف بارگیری مهمات صف بارکردن مهمات
strength under tangential loading
مقاومت دربرابر عاملهای مماسی
deflection under long term loading
خیز ریز بار طویل المدت
multiple loading operating system
سیستم عامل بارکننده چندتایی
cross section of a muzzle-loading cannon
قسمتموربدهانهتوپ
to space out
بیهوش شدن
space
فاصله گذاشتن
space
میله طولانی در انتهای صفحه کلید که پس از انتخاب در متن یک فضای خالی ایجاد میکند
to space out
پریشان خیال شدن
to space out
پرت شدن حواس
space
فضای خالی بین حروف یا خط ها
inner space
داخل منظومه شمسی
space
گسترش دادن متن
space
کد حرف که یک فضای خالی چاپ کند
space
میدان صحن
space
جا
space
فضای خالی
space
فاصله
space
جا فاصله مدت
space
میدان
space
محوطه
space
فاصله مدت
space
مکان
space
فاصله دادن فاصله داشتن
second space
فضایسوم
space
وسعت
space
مساحت
space
دوره درفضا جا دادن
space
جای خالی
space
زمان کوتاه
space
مدت معین
space
فضا
to space out
زیاد فاصله دادن گشادترکردن
space
جا فاصله
to space out
غش کردن
first space
فضاینخستین
space
مهلت
space
فرصت
space error
خطای فضایی
three-dimensional space
فضای سه بعدی
[ریاضی]
[فیزیک]
space defense
پدافند از فضا
space defense
پدافند فضایی
combustion space
فضایسوخت
space platform
ایستگاه فضایی
space age
دوران کیهان
space frame
قاب سه بعدی
clear space
فضایباز
green space
فضایسبز
shed space
انبار چندراهه
expansion space
فضایانبساط
space current
جریان پیرامون
space craft
فضاپیما
space capsule
بخشیازفضاپیماکهمردم درفضارابهزمینبازمیگرداند
Space Invaders
نوعیبازیکامپیوتری
space bar
فاصله زن
space charter
اختصاص جا در هواپیما رزرو کردن جا در هواپیما
space above property
فضای قسمت بالای ملک
single space
تک فاصله تو هم
breathing space
مکث
single space
در میان سطور فقط یک فاصله گذاردن تک فاصله کردن
We are short of space here .
اینجا جا کم داریم
space bar
فاصله گذار
space broker
کارگزار امور تبلیغات
space condition
حالت فاصله
storage space
فضایذخیره
vector space
فضای برداری
[ریاضی]
space condition
شرط فاصله
Euclidean space
فضای اقلیدسی
[ریاضی]
metric space
فضای متری
[ریاضی]
space charge
ناحیه بار فضا
space charge
بار پیرامونی
to occupy much space
فضای زیادی را اشغال کردن زیاد جا بردن
space ship
ناویز
space ship
کشتی فضایی سفینه فضایی
triple space
دو سطر در میان
space relations
روابط فضایی
space radiation
تشعشع رادیویی
triple space
دو خط درمیان کردن
space platform
پایگاه فضایی
space perception
ادراک فضایی
space ship
فضاکشتی
space ship
spacecraft
space ship
سفینه فضایی
space vehicle
وسیله نقلیه فضایی
space vehicle
فضا پیما
inner product space
فضای ضرب داخلی
[ریاضی]
space time
اتوبوس فضایی
space time
شاتل فضایی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com