English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 198 (9 milliseconds)
English Persian
lock torque قفل پیچش
Other Matches
torque نیروی پیچشی گشتاوری
torque لنگر پیچشی
torque چنبره طوق
torque طوقه
torque نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
torque گشتاور پیچشی
torque گشتاور
torque کارایی یک نیرو برای به گردش دراوردن جسم
torque گشتاور نیرو
torque گشتاورچرخشی
torque converter مبدل گشتاور پیچشی
internal torque گشتاور نیروی درونی
torque effect اثر ترک
torque wrench اچار ترک
driving torque گشتاور پیچشی گرداننده
torque or torc طوق خبیرهای
torque regulator تنظیم کننده گشتاور پیچشی
starting torque کشتاور راه اندازی
stalling torque گشتاور پیچشی ناتوان
no load torque گشتاور پیچشی بی باری
running torque گشتاور پیچشی حرکت
starting torque گشتاور پیچشی راه انداز
synchronizing torque گشتاور پیچشی همزمان
torque twist curve منحنی گشتاور و پیچش
anti-torque tail rotor دم چرخانضدلفزش
lock on باعلائم مخابراتی و رادارچیزی را تعقیب کردن
lock on قفل کردن توپ روی هدف هنگام تعقیب ادامه مستمرتعقیب هدف
lock up زیر قفل نگه داشتن
lock out تحریم کردن مستخدمین رااز مزایای استخدامی محروم کردن
lock up حبس
lock out حبس کردن
lock up حبس کردن
lock up بازداشتگاه
to lock out پشت در
to lock off جدا کردن
lock out حبس کردن تحریم کردن
lock away درجای قفل شده نگه داشتن
lock up در محلی محصور کردن
to lock out نگاه داشتن
lock out قفل کردن
lock out بسته شدن کارخانه
lock out تعطیل کارخانه
lock in از بیرون در را روی کسی بستن
lock out درتنگنا قراردادن یا بمحل کار راه ندادن
lock up توقیف بازداشت کردن حبس کردن
lock دسته پشم
lock مانع دستیابی به سیستم یا فایل شدن
lock عمل جلوگیری از نوشتن روی فایل
lock همسان کردن ساعت درونی با سیگنال دریافتی
lock قفل کردن بستن قفل
lock محکم نگهداشتن
lock قفل
lock چفت شدن
lock قفل گلنگدن
lock بوسیله قفل بسته ومحکم شدن محبوس شدن
lock قفل شدن
lock راکدگذاردن
lock بغل گرفتن
lock سدبالابر چشمه پل
lock سد متحرک
lock چفت و بست مانع
lock قفل چخماق تفنگ
lock قفل کردن
lock up وضعیت عملیات خطا که بدون قط ع برق قابل ترمیم نیست
lock up وضعیتی که در ان امکان انجام عمل دیگری نمیباشد
lock چفت
lock محل پرچ یااتصال دویاچند ورق فلزی قفل کردن
lock up <idiom> اطمینال کامل از موفقیت
to lock somebody [yourself] out [of something] در را روی [خود] کسی قفل کردن [و دیگر نتوانند داخل شوند چونکه کلید در آنجا فراموش شده]
lock قفل شدن گیره دریچههای کانال ناو
lock طره گیسو
retraction lock وسیله مکانیکی برای جلوگیری از جمع شدن غیرعمدی ارابه فرود
rim lock سیم بند دو راه
putlog or lock تیر افقی
rim lock قفل دو راه
pollack or lock یکجور ماهی روغن
percussion lock ماشه تفنگ
putlog or lock چوب بست
puzzle lock قفل رمزی
net lock قفل چهارراه
net lock سیم بند چهارراه
putlog or lock زیرتختهای
safety lock قفل بی خطر مخصوص حفظ محلی از خطر دستبرد
drawbar lock قفلمیلهکشنده
equipment lock قفلتجهیزات
key lock قفلرمزی
lock dial تنظیمقفل
lock rail ریلقفلشده
lock ring حلقهقفل
lock switch کلیدقفل
switch lock دکمهقفل
swivel lock قفلچرخان
tape lock قفلنوار
tubular lock قفلمیلهای
cycle lock قفلدوچرخه
column lock قفلپایه
canal lock سرمتحرککانال
safety lock ضامن اسلحه
safety lock قفل ضامن
safety lock چفت ضامن سلاح
scalp lock کاکل
lock-chamber منفذقفل
time lock قفل ساعتی
time lock گاه قفل
two bolt lock قفل دو زبانه
under lock and key زیر قفل
vapor lock قطع کامل جریان سیال
arm lock قفلبازو
lock-up garage صندوقامانات
mortise lock قفل و بست
dead lock مانع
die lock گیره حدیده
door lock قفل در
door lock کلید خانه
door lock قفل
double lock دوبارکلیدگردانیدن در
elf lock موی درهم برهم
elf lock زلف ژولیده
elf lock گیس جنی
firing lock قفل اتش
flint lock تفنگ
flint lock چخماقی
goldie lock فرمان پست رادار زمینی به هواپیما دایر بر اینکه رادارکنترل زمینی هدایت هواپیمارا بعهده گرفته است
control lock وسیلهای برای قفل کردن سطوح فرامین و جلوگیری ازحرکت انها وقتیکه هواپیمامتوقف است
dead lock گیر کردن گیر
combination lock قفل حروفی
letter lock قفل حروفی
air lock راهروی فشار
air lock اطاقک فشارهواپیما
air lock دریچه هوابند
ankle lock فیتیله پیچ
bail lock قفل قرقره ماهیگیری
check lock ساعت امتحان کننده
check lock مهره پشت گیر
cylinder lock قفل میلهای
dead lock وقفه
dead lock کوچه بن بست
dead lock اشکال
gust lock قفل داخلی سطوح فرامین که از حرکت انها در اثر باد شدیدجلوگیری میکند
hydraulic lock قفل هیدرولیکی
ignition lock قفل موتور
lock nut مهره قفلی
lock option اختیار کاربرد قفل
lock spit شیاری که مسیر راه را نشان میدهد
lock spring قاب ساعت فنری
advisory lock قفلی که فرآیند روی یک قسمت از فایل می گذارد تا سایر فرآیندها به آن داده دستیابی نداشته باشند
lock step گیردار
lock washer واشر پشت گیر
lock step غیر قابل انعطاف
lock chain زنجیربرای بستن چرخ
lock hospital بیمارستان ناخوشیهای مقاربتی
lock forward هرکدام از دو نفر خط تهاجم در طرفین ردکننده توپ
keep under lock and key مهر و موم کردن
lock washer واشر قفلی
lock step محدود
light lock درب نوربند
light lock نوربند
lock code رمز قفل
lock nut مهره پشت گیر
lock with wooden bolt کلیدان
Luer-Lock tip نوکلاک
Luer-Lock tip لوئر
rip fence lock قفلشکافنردهای
shift lock key دکمهقفل
side-tilt lock قفلکنندهکناری
lock, stock, and barrel با همه چیز
air lock caisson صندوقه تحت فشار
outside hook and overan lock لنگ تندر
num lock key کلید Lock Num
num lock key کلیدی که کارایی قسمت عددی صفحه کلید را از کنترل نشانه گر به ورودی عددی تط بیق میدهد
To insert the key in the lock. کلید را به قفل زدن
To lock horns with someone. To take issue with someone. با کسی سر شاخ ( شاخ بشاخ ) شدن
mortise dead lock قفل توکار
mortise dead lock قفل داخل کار قفل داخل درب
horizontal motion lock دستهتنظیمافقی
caps lock key کلید Lock Caps
side wall of a lock بدنه سد دریچهای
lock in base tube لامپ قفلی
scroll lock key کلید Lock Scroll
blade tilting lock قفلتیغهواژگون
laboratory air lock آزمایشگاهحبسهوا
lift cord lock قفلطناببالابر
lock emptying system قفلسیستمتخلیه
steering column lock قفل فرمان اتومبیل
steering wheel lock قفل غربالک
lock filling intake قفلمکش
lock filling opening قفلبازکنندهمکش
camera platform lock محلقفلدوربینبهپایه
The key stuck in the door lock . کلید درقفل گیر کرد
external tooth lock washer قفلواشوندهدندانهای
interior door lock button دکمهقفلدستگیرهداخلیدر
internal tooth lock washer واشرداخلدندانهای
lock filling and emptying opening قفلبازوبستهکردنوتخلیهوپرکردن
lock filling and emptying system دستگاهتخلیهوپرکردن
Be sure to lock ( shut , close ) the door . مبادا در راباز بگذاری
lock the barn door after the horse is stolen <idiom> نوشدارو پس از مرگ سهراب
it is too late to lock the stable when the horse has been stolen <proverb> کنون باید این مرغ را پای بست نه آن دم که سررشته بردت ز دست
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com