Dictiornary-Farsi | loss assessment | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
loss assessment	ارزیابی میزان خسارت


Other Matches

assessment	براورد مالیات
assessment	تعیین نتایج حاصله
assessment	ممیزی مالیات وضع مالیات
assessment	تقویم ارزیابی به منظور تعیین مالیات
assessment	ارزشیابی
assessment	افهارنظر
assessment	تخمین
assessment	تقویم براورد
assessment	ارزیابی
assessment	تعیین مالیات
assessment	وضع مالیات
assessment	تشخیص
assessment	تقدیم قیمت به منظور تعیین مالیات
assessment	سنجش
area assessment	ارزیابی اطلاعاتی منطقه عملیات ارزیابی منطقه ازنظر اطلاعاتی
attack assessment	ارزیابی نتایج تک
attack assessment	ارزیابی تک
personality assessment	ارزیابی شخصیت
damage assessment	تعیین میزان خسارت براورد ضایعات
damage assessment	تعیین خسارات
bomb damage assessment	تعیین میزان خسارت ناشی ازبمب
control and assessment team	تیم کنترل و ارزیابی نتایج تک ش م ر
civil damage assessment	ارزیابی خسارات غیرنظامی ارزیابی کل خسارات وارده به موسسات غیرنظامی
Economic expert [A person who is a member of the Advisory Council on the Assessment of Overall Economic Development in Germany]	حکیم اقتصادی [ کسی که عضو شورای کارشناسان برای سنجش توسعه کلی اقتصادی در آلمان است]
to be at a loss	بهت زده بودن
no known loss	زیان نامعلوم
at a loss what to do	بلا تکلیف
i^ r loss	اتلاف توان
at a loss what to do	لا تکلیف
loss of value	افت ارزش
to be at a loss	حیرت زده بودن
to be at a loss	درمانده بودن
to be at a loss	گیج ومبهوت بودن
to be at a loss	متعجب و متحیر بودن
to be at a loss	حیران بودن
loss	فقدان
loss	خسارت
loss	تلفات جنگی ضایعات رزمی
loss	افت
loss	هدر رفتگی
loss	زیان
loss	گریز سقوط
loss	تلفات
loss	زوال
loss	خسارت گمراهی
loss	اتلاف
loss	تلفات ضایعات
loss	خسارات
loss	ضرر
loss	ازدست دادن
loss	تلف
loss	گمگشتگی
loss	گمگشت
loss	شکست
loss	باخت
profit and loss	حساب سود وزیان
power loss	گمگشتگی قدرت
power loss	تلف قدرت
power loss	اتلاف توان
potential loss	افت پتانسیل
profit and loss	سود و زیان
radiation loss	تلف تشعشع
sustain a loss	ضرر دیدن
suffer loss	ضرر کردن
profit and loss a	حساب سودوزیان
suffer loss	زیان دیدن
spartter loss	تلف تزریق
resistance loss	اتلاف مقاومتی
radiation loss	گمگشتگی تابش
perfect loss	زیان خالص
loss on points	باخت با امتیاز
loss of profit	عدم النفع
loss of pressure	افت فشار
loss of energy	افت انرژی
loss statement	صورت سود و زیان
magnetic loss	تلف مغناطیسی
melting loss	افت یا تلف ذوب
no load loss	تلف یا تلفات بی باری
operating loss	زیان عملیاتی
option of loss	خیار غبن
partial loss	زیان جزئی
partial loss	خسارت جزیی
perfect loss	زیان مطلق
perfect loss	زیان خاص
loss replacement	جایگزینی تلفات و ضایعات
sustain a loss	زیان بردن خسارت دیدن متضرر شدن
tip loss	تلفات نوک
water loss	ابکاهی
windfall loss	زیان اتفاقی
windfall loss	زیان باد اورده
To sell something at a loss.	چیزی را باضرر فروختن
To inflict a loss on someone.	به کسی ضرر زدن ( رساندن )
To cause ( inflict ) a loss .	ضرر وزیان واردکردن
to be at a loss for an answer	پاسخی نداشتن
never to be at a loss for an answer	همیشه حاضر جواب بودن
to be at a loss as to what to advise	آنقدر بهت زده بودن که نتوانند نصیحتی بدهند
hair loss	ریزش مو [پزشکی]
loss of hair	ریزش مو [پزشکی]
hair loss	آلوپسی [پزشکی]
voltage loss	گمگشتگی فشارالکتریکی
voltage loss	تلف ولتاژ
to bear a loss	خسارت دیدن یاکشیدن
to bear a loss	ضرردادن
to cut a loss	ازنصف ضر ربرگشتن
to incur a loss	زیان دیدن
to incur a loss	ضر ر دیدن
to replace a loss	جای زیانی را پرکردن
to sell at a loss	بضر یا زیان فروختن
to suffer a loss	زیان دیدن
to suffer a loss	ضر ر دادن تحمل خسارت کردن
to sustain a loss	زیان دیدن
to sustain a loss	ضر ردادن تحمل خسارت کردن
to sustain a loss	متحمل خسارت شدن
total loss	خسارت کلی
total loss	نابود شدن یا مسلوب المنفعه شدن کلی مال بیمه شده خسارت کلی
total loss	تلفات کل
transformer loss	اتلاف مبدل
voltage loss	اتلاف ولتاژ
loss of hair	آلوپسی [پزشکی]
loss of claim	فقدان غرامت
dead loss	زیان ناخالص
causing a loss	اضرار
head loss	افت بار
head loss	افت فشار
cause to sustain a loss	اضرار
heat loss	اتلاف گرمایی
heat loss	تلف گرما
heat loss	گمگشتگی حرارتی
gain or loss	سود یا زیان
hysteresis loss	اتلاف پسماندی
impact loss	افت انرژی در اثر برخورد
impedance loss	تلف اتصال کوتاه
impedance loss	گمگشتگی اتصال کوتاه
generator loss	اتلاف مولد
consequential loss	زیان تبعی
current loss	تلف جریان
dielectric loss	اتلاف دی الکتریک
current loss	گمگشتگی جریان
core loss	اتلاف اهن
core loss	اتلاف هسته
copper loss	تلف مس
copper loss	گمگشت مس
copper loss	اتلاف مس
eddy loss	افت جریان ناشی از چرخش وپیچش
energizing loss	تلف انرژی
energizing loss	گمگشت کارمایه
energy loss	تلف انرژی
energy loss	گمگشت انرژی
entrance loss	افت حاصل از اصطکاک
evaporation loss	اتلاف در تبخیر
insertion loss	توجه به یک سیگنال به علت افزودن یک وسیله به کانال یا مدار موجود
insulation loss	تلف عایق بندی
loss of accuracy	فقدان دقت
loss appraisal	قبول تلفات در جنگ
cause to sustain a loss	تسبیب
bearing loss	اتلاف بالشتکی
loss angle	زاویه اتلاف
actual loss	زیان واقعی
loss appraisal	ضایعات قابل قبول
loss factor	ضریب اتلاف
loss leader	کالایی که با ضرر فروخته میشود
loss leader	کالایی که با قیمت پایین
absorption loss	اتلاف جذب
loss leader	بفروش میرسد کالایی که به منظور جلب توجه مشتری زیر قیمت تمام شده بفروش می رسد
orientation loss	گم گشتگی
capital loss	زیان سرمایه
loss angle	زاویه تلف زاویه تلفات
capital loss	کاهش ارزش سرمایه
cause to sustain a loss	ضرر زدن به
light loss	تلف نور
light loss	افت نور
iron loss	اتلاف اهن
line loss	تلف خط
line loss	میرایی خط
cause to sustain a loss	زیان رساندن به
loss and gain	زیان و سود
loss and gain	ضرر و منفعت
internal loss	تلف داخلی
loss angle	زاویه گمگشت
light loss	گمگشتگی نور
I incurred a heavy loss.	ضرر زیادی کردم
Nothing can.compensate for the loss ones health.	هیچ چیز سلامت از دست رفته انسان رانمی تواند جبران کند
magnetic hystersis loss	تلفات هیسترزیس
actual total loss	کل زیان وارده
constructive total loss	تخمین خسارت کل وارده
arc drop loss	اتلاف جرقهای
arcthrough loss of control	نافرمانی نارسانایی
brush contact loss	افت زغال
constructive total loss	خسارت کلی
brush friction loss	اتلاف مالشی زغال
constructive total loss	صدمه کلی خسارت بنیانی
loss marking operation	عملکرد زیانبار
interphase transformer loss	تلفات پیچک صنعتی
light transition loss	تلف عبوری بار جزئی
light transition loss	تلف عبور نور
magnetic residual loss	تلف رماننس
magnetic loss angle	زاویه تلف مغناطیسی
magnetic hystersis loss	گمگشتگی هیسترزیس
low loss construction	ساختمان کم تلفات
low loss coil	بوبین با تلفات کم